◾️#خاطره_شهید ♥️🎙
مادرم هر سال دهه اول محرم را روضه می گرفت...
روز تاسوعا بود و من هم مثل هر روز به خانه مادرم رفته بودم. مصطفے را که ۴سال داشت به برادر بزرگش سپردم و گفتم مواظب باشد که مصطفے بیرون نرود.
اواخر روضه و نزدیکی اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد
و بلافاصله بعد یکی از همسایه ها خطاب به مادرم با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: بی بی بچه ات مرد!!😰
من با سابقه بازیگوشی و شیطنتی که از مصطفے دیده بودم می دانستم این بچه کسی نیست جز مصطفے... 💔
مثل همیشه از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم!
به دیوار تکیه دادم. درست روبروی کتیبه یا اباالفضل العباس بودم :)
همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: "یا اباالفضل العباس این پسر نذر شما! سرباز فدایی شما!🙃♥️🍃"
یک ربع به اذان بود. مصطفے از در وارد شد و همین که مرا دید برای اینکه از استرس و اضطراب من کم کند امد و روی پایم نشست و گفت:
"مادر ببین من حالم خوبه!🌸"
صورتش خونی بود و رنگ به رخسار نداشت! پهلویش زخم شده بود ، اما به من نگفت...!🥀
برایش اب قند اوردند.
مدت ها از آن خاطره می گذرد...
بعد ها فهمیدم زمان شهادت پسرم دقیقا همان زمان نذر شدنش برای حضرت اباالفضل بوده :)🕊💔
#شهید_مصطفے_صدرزاده
راوی مادرشهید
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: پروانگی
🔻زندگینامه و خاطرات پرستارمدافع سلامت بخش آی سی یو بیمارستان شهید رجایی شیراز،شهیده مریم رحیمی
زیر سایه شهدا🇵🇸
#معرفی_شهید #سردار_حمیدرضا_رفیعی #قسمت_7⃣ در عمليات هاي مختلف از جمله: محرم، بدر، خيبر، كربلاي 3
#معرفی_شهید🌷
#سردار_حمیدرضا_رفیعی
#قسمت_اخر🥀
پدرش می گفت : در شب هفتم فروردين ماه سال 1367 درعالم خواب حميد را در اوج آسمان ديدم. او
خيلي سبك بار و آسوده مثل يك پرنده رو به بالا مي رفت و تا خود آسمان رفت . آن جا دري به رويش گشوده شد و آسمان او را در خود گرفت وديگر نتوانستم ببينمش كه روز بعد خبر شهادتش را دادند. تا اين خبر را شنيدم بي اختيار به سجده افتادم و خدا را بر اين عروج آسمانی شكر كردم.
_____________🌿
او در قسمتی از وصیت نامه خود این چنین نوشت :
همسر خوب و فرزندان عزیزم و پدر مادر گرامی همه شما را دوست دارم
🌷 راه ما راه حسین (ع) است
باید همراه حسین (ع) باشیم و حسین گونه بودن را بدانیم
🥀 به مصیبت اهل بیت(ع) گریه کنید
و برای من گناهکار دعا کنید و زیاد قرآن بخوانید ، به امید عفو و بخشش الهی
_______________🌿
پیکر مطهرش را به اصفهان منتقل کردند
و در تاریخ 1367/1/9 او را در میان
دو برادر همسرش که قبل از اون به شهادت رسیده بودند
در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردند
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقیست
✍ نویسنده : زیر سایه شهدا🌷
🔻خاطرهای شنیدنی درباره محل تدفین حاجقاسم
✍آقای یوسف افضلی معاون ستاد عتبات عالیات و از نزدیکان خانوادگی سردار سلیمانی تعریف میکند: به همراه سردار بارها برای قرائت فاتحه بر سر مزار شهید حسین یوسفالهی حاضر شده بودم و میدانستم فضای کنار این شهید والامقام جایی برای دفن یک پیکر را ندارد
🔹به حاج قاسم عرض میکردم که حاجی فضای اینجا بسیار کوچک است و جای شما نمیشود که حاج قاسم در پاسخ میگفت: افضلی از من گفتن بود...
🔹بعد از اینکه حاجی به شهادت رسید و من وضعیت پیکر مطهرش را دیدم فهمیدم که چرا او میگفت میشود پیکرش را آنجا دفن کرد. وقتی با پیکر تکهتکه شدهاش مواجه شدیم و شواهد امر حاکی از این بود که برای دفن پیکر مطهر سردار، فضای زیادی نیاز نیست، خیلی خوب متوجه صحبتهای آن روزهای حاجی شدم.
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shohada_1400
╰─┅🍃🦋🍃
🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸
🌸🍃
نوری به زمین فرود آمد:
دو جاپا بر شنهای بیابان دیدم.
از کجا آمده بود؟
به کجا می رفت؟
تنها دو جاپا دیده می شد.
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود.
ناگهان جاپاها براه افتادند.
روشنی همراهشان میخزید.
جاپاها گم شدند،
خود را از روبرو تماشا کردم:
گودالی از مرگ پر شده بود.
و من در مرده خود براه افتادم.
صدای پایم را از راه دوری میشنیدم،
شاید از بیابانی میگذشتم.
انتظاری گمشده با من بود.
ناگهان نوری در مردهام فرود آمد
و من در اضطرابی زنده شدم:
دو جاپا هستیام را پر کرد.
از کجا آمده بود؟
به کجا میرفت؟
تنها دو جاپا دیده میشد.
شاید خطایی پا به زمین نهاده بود.
_________________🌿
@shohada_1400
🔰 #خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
🌟عروسی آقا مصطفی وقتی می خواست برای عروسی اش کارت دعوت بنویسه برای اهل بیت هم کارت فرستاد کارت دعوت نوشتیک کارت برای امام رضا(ع) مشهد،یک کارت برای امام زمان (عج)مسجد جمکران،یک کارت هم به نیت دعوت کردن حضرت زهرا(س) نوشت و انداخت توی ضریح حضرت معصومه(س) قبل از عروسی حضرت زهرا(س) آمدند به خوابش و فرمودند چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟کی بهتر از شما؟ببین همه اومدیم شما عزیز ما هستی...
📍خاطره از زندگی روحانی شهید مصطفی ردانی پور
📚منبع:یادگاران ۸ کتاب ردانی پور صفحه ۸۴
•-♡-••✾••---•👒•---••✾••-♡-•
#تلنگر
#دلـــت_پاڪــــ_باشــــه🙄🙄
در یڪی از دانشگاه ها
پیرامون #حجاب سخنرانی میڪردم
ناگهان دختری جوان از وسط جمعیت فریاد زد
حاجاقااااااااااااااااا
چرا شما حجاب را ساختید؟!!!!
گفتم ؛ حجاب ، بافتهء ذهن ما نیست
حجاب را ما نساختیم بلکه در کتاب خدا یافتیم
گفت ؛ حجاب اصلا مهم نیست
چون ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه کافیه
گفتم ؛ آخه چرا یه حرفی میزنی ڪه
خودت هم قبول نداری؟!!!!
گفت : دارم
گفتم : نداری
گفت : دارم
گفتم : ثابت میڪنم ڪه
این حرفی ڪه گفتی خودت قبول نداری
گفت : ثابت ڪن
گفتم : ازدواج ڪردی
گفت : نه
گفتم : خدایا این خانم ازدواج نڪرده و
اعتقاد داره ظاهر مهم نیست دل پاڪ باشه
پس یه شوهر زشت زشت زشت قسمتش بفرما(🙁😂)
فریاد زد : خدا نڪنه
گفتم : دلش پاڪه 🙄
گفت : غلط ڪردم حاجاقاااااااا😢😭😂😂😂😂
#عزیزم_مواظب_افڪارت_باش
#ټلــگــࢪانــہ
•-♡-••✾••---•👒•---••✾••-♡-•
🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺
🌺معرفی شهید 🌺
شهید محرم ترک در اول دی ماه ۱۳۵۷ در تهران به دنیا آمد. یکی از نظامیان و فرماندهان برجسته تخریب بود که در همان ماههای ابتدایی نبرد سوریه، به این کشور اعزام شد. محرم ترک از فرماندهان توانمندی بود که از اوایل جنگ سوریه مسئولیت آموزش رزمندگان مدافع سوری را بر عهده داشت؛ و در سازماندهی نیروهای مردمی برای انهدام نیروهای تکفیری داعشی نقش پر رنگی داشت. شهید محرم ترک در ۲۸ دی ۱۳۹۰، زمانی که هنوز کسی اسم مدافعان حرم را نشنیده بود، در سوریه به شهادت رسید.
🌺🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺
#خاطرات_شهدا | #سنگر_خاطره
🔻استدلال جالب و سراسر تقوای یک بانوی شهیده، برای رعایت حجاب در خواب...
🌟زمان جنگ ، بمباران هوایی امان مردم رو بریده بود. شب وقتِ خواب دیدم دخترم گلدسته رفت و حجابِ کامل پوشید. ازش پرسیدم: دخترم کاری پیش اومده؟ جایی میخواهی بری؟گفت: نه پدرجان! اینجا هر لحظه بمباران هوایی میشه و ممکنه صبح زنده نباشیم؛ باید طوری باشم که اگه خواستند من رو از زیر آوار بیرون بیارن، حجابم کامل باشه...
#شهیده_گلدسته_محمدیان
یاد شهدا با صلوات🌷
#فقه_مسجد
❓آیا پخش موسیقی شاد از مسجد به مناسبت جشن میلاد ائمه معصومین(علیهمالسلام) شرعاً اشکال دارد؟
✅جواب: واضح است که مسجد جايگاه شرعى خاصى دارد، لذا اگر پخش موسيقى در آن منافى با حرمت مسجد باشد، حرام است، حتى اگر موسيقى غيرمطرب باشد.
💬آیتالله خامنهای