زانوانم را التماس کردم تا مقابل قامت آن مرد مرا همراهی کند. شاید صورت زیبای آقام رو ببینم. شاید هنوز هم خواب باشم و او راببینم و ازش کمک بخوام.
قنوتش که تمام شد نفسهایم برگشت. شاید باهجوم بیشتر. چون حالا نفسهایم از ذکر رکوع او بیشتر شنیده میشد. تا میآمدم او را درست ببینم اشکهایم حجاب چشمانم میشد و هق هقم را بیشتر میکرد. او داشت سلام میداد که سرش را برگرداند به سمتم و با بهت و حیرت نگاهم کرد. زانوانم دیگر توان ایستادن نداشت. روی خاک نشستم و به صورت نا آشنا و محاسنی که مثل آقام مرتب شده و سفید بودند نگاه کردم و اشک ریختم. آن مرد کل بدنش را بسمتم چرخاند و با خندهی دلنشین پدرانه گفت: با کی منو اشتباه گرفتی باباجان؟!
مثل کودکی که در شلوغی بازار والدینش را گم کرده با اشک وهق هق گفتم: از دور شبیه آقام بودید. میدونستم امکان نداره آقام بیاد عقبم ولی دلم میخواست شما آقام بودی.
خندید
-اتفاقا خوب جایی اومدی! اینجا هرکی گمشده داشته باشه پیدا میشه. حتی اگه اون گمشده آقات باشه!
زرنگ بود.
گفت: ازمن میشنوی خودت رو پیدا کن؛ آقات خودش پیداش میشه.
وقبل از اینکه جمله اش را هضم کنم بلند شد و چفیه اش رو انداخت به روی شانه ام و رفت.
داشتم رفتنش را تماشا میکردم که تصویر نگران فاطمه جای تصویر او را گرفت.
-چت شد یک دفعه عسل؟ نصفه عمرم کردی. چرا عین جن زده ها اینورو اونور میدویدی؟ کسی رو دیدی؟
آه فاطمه. دختر پاکدامن و دریا دلی که روح و اعتمادش را به من که شاخه های هرزم دنیا رو آلوده میکرد، سپرده بود! چقدر دلم آغوش او را میخواست. سرم را روی شانه اش انداختم و گریه را از سر گرفتم واو فقط شانه هایم را نوازش میکرد و میگفت: قبول باشه ازت عزیزم.
جمله ای که سوز گریه هایم رابیشتر کرد و مرا یاد بدیهایم می انداخت. به شانه هایش چنگ انداختم وباهای های گفتم: تو چه میدونی من کیم؟! من دارم واسه بدبختی خودم گریه میکنم، بخاطر خطاهام، بخاطر قهر آقام.وای فاطمه اگر تو بدونی من چه آدمی هستم هیچ وقت بهم نگاه نمیکنی.
دلم میخواست همه چی رو اعتراف کنم. اون شونه ها بهم شهامت می داد.
✍ ف.مقیمے
ادامه دارد...
#وقت_سلام
گاهگاهی حال و احوال گدا را هم بپرس
گرچه من لطف تو را هر بار یادم رفته است
#زيـاږݓݩــاݦـہشهــڌا
♥️|دل ڪہ هوایـــے شــود،پــرواز اســتــ
……ڪہ آســمــانــیــت مــےڪنــد.……
واگــر بــال خــونــیـــن داشــتــہ بــاشــے
دیــگــر آســمــــان،طــعــم ڪربــلــا مــےگــیــرد. دلــــهارا راهےڪربــلــاے جــبــــهہها مــےڪنــیــم و دســت بــر ســیــنــہ، بــہ زیــارت "شــــهــــــداء" مــےنــشــیــنــیــمــ...|♥️
🕊🦋 بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم🦋🕊
🌸اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
🕊اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
🌼اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
🕊اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یااَنصارَفاطِمَةَ سَیِّدَةِ 🌹نِسآءِ العالَمینَ
🌸اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ
🕊الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ،
🕊بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ
🌼الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنےکُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم...
#شادے_روح_شهـــــــدا_صلوات🌸
✍🏻 شهید حسین همدانی ؛
🔻دشمنان نمی دانند ونمی فهمند که مابرای شهادت مسابقه می دهیم و وابستگی نداریم واعتقاد ما این است که از سوی خدا آمده ایم وبه سوی او می رویم .
‹💛🌸›
مـیانتلخیاینروزگار!مهد؎جان؛
دلمهوا؎توڪردهبگوچهچارهڪنم...ツ
•
.
.
السلامعلیڪیاخلیفةاللهفےارضھ..✋🏻-
🥀⃟🖇¦↫#سلامباباجان🧡✨
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -