#خاطره🍃
✍شب شد منطقه خیلی خطرناک واطرافمون #داعش بود و #آزادسازی هنوز انجام نشده بود
❤️✨حسین نظری لوح پستی نوشت ساعت پست من هم 2- 3 شب بود، پست قبل منم #بابک بود، من خوابم برد بیدارشدم دیدم #نماز_صبحه
❤️✨به بابک گفتم چرا منو #بیدار نکردی پست بدم؟ گفت #لزومی نداشت بیدار بشی من خودم جای شماهم پست دادم، گفتم آخه این چه کاری بود
❤️✨گفت من خودم داشتم با #خدای خودم درد دل میکردم و راز و نیاز میکردم و حرف میزدم و زمان هم گذشت با این که حواسمم به اطراف بود،
❤️✨بنده خدا بابک نوری از #خودگذشتگی نشون داد و تو اون هوای #سرد حمص و بوکمال که هواش وحشتناک سرد بود منو #شرمنده خودش کرد...
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
#شهید_مدافع_حرم
°:
Γ🕊🌸
#خاطره
#شهیداحمدمحمدمشلب
.
.
وصیتایشانبهتمامزنانایناستڪه:
عبا(چادر)است
اومےگوید
عبامدلاستواولینزنےکهصاحبعبای زنانهاستحضرتزینب(س)بود
او اینگونهبودوهمیشهعبا رویسرشقرار داشتولےحجابے
کهالانمیکنیموچیزهاییغیرمعلوماست
مهمترینمسئلهایناستڪهدختران
وزنان حجابخودراحفظڪنند..💕🌱
#خاطــره🎞
همرزمشهیــد:
همان روز شهادتش دیدم یه گوشه نشسته داره مینویسه توحال خودش بود...
من به شوخی گفتم آقاچی مینویسی بروپشت دوربین یا خودش میادیانامه اش یه شعرهم براش خوندم باخنده گفت عموبعدمیخونی🙈
گفتم بعدکجاست🤨😄
چندساعت بعدکه شهیدشدجلوی بیمارستان کاغذراازجیبش درآوردم مقداری مقدمه داشت داخل همان مقدمه نوشته بودنوشتن هرروزراازپدرم یادگرفتم ونوشته بودکه امروزاینجایه جوریه میگن شهادت فکرکنم اینجایکی شهیدمیشه آدمهاهمه یه شکلین همه خوبن خدایاآیامیشه؟؟؟
عموشاهین همین حالاآمدومیگه که یاخودش میادیانامه اش وووودیگه نتونستم بقیه رابخونم گریه امونم نداد😭
شهدایه فکری به حال من روسیاه بکنید😞
+ خدایاچقدرادب داشت این آقابابڪ . .♥️
#شهیدبابڪنوری
#خاطــره🎞
رفیق شهید🌹 :
بابک، شخصیت مهربانی داشت که راحت به دل مینشست☺️،اصلا به دنبال شهرت و معروف شدن نبود چون چنین شخصیتی نداشت.😊
✨انگیزه اصلی اش #دفاع از جان، مال و ناموس کشورش بود و وقتی این اتفاقها را از رسانهها دنبال میکرد که چطور داعش در سوریه درگیری ایجاد کرده، بحثش پیش میآمد و میگفت:
💌" اگر ما نباشیم که برای دفاع پیشقدم شویم، همین اتفاقها ممکن است در کشور خودمان و برای خواهر و مادر و بچه های خودمان رخ بدهد."
برای همین رفت تا از آنچه که #اعتقاد داشت، دفاع کند.🍃✨
وقتی این بحثها پیش میآمد به علاقه💗 زیادی که برای رفتن به سوریه داشت پی میبردیم در حالی که میدانستیم حتی پدرش شرایطی برایش فراهم کرده که میتوانست برای ادامه تحصیل به آلمان برود.درکش برایمان خیلی سخت بود!🌺✨
‹🔗📙›
بهنقلازهمرزمشهید :
شبقبلازشهادت #بابڪ بود.💔
یہماشینمهماتتحویلمنبود.🚖
منهمقسمتموشکیبودموهم
نیرویآزاد ادوات.اونشبهواواقعا
سردبود🌬❄️
#بابڪ اومدپیشمنگفت:
" علےجانتوۍچادر⛺️جانیستمنبخوابم.
پتوهمنیست🤦🏻♂"
گفتم : توهمشازغافلہعقبےبیاپیشخودم
گفتم:بیااینپتو ؛اینمسوءیچ 🔑
بروجلوماشین🚘بخواب،منعقبمیخوابم🤗
ساعت3شبمنبلندشدمرفتمبیرون🚶🏻♂
دیدمپتوروانداختہرودوشخودش
دارهنمازمیخونہ📿
(وقتیمیگمساعت(۳)صبحیعنےخداشاهده
اینقدرهواسردهنمیتونےازپتوبیاۍبیرون!!)😥
گفتم: #بابڪ
بااینکاراشهیدنمیشےپسر ..حرفےنزد🖐🏻
منمرفتمخوابیدم.🚶🏻💤
صبحنیمساعتزودترازمنرفتخط وهمون روز شهید شد
🍁⃟ 🧡 ¦⇢ #خاطره
🍁⃟ 🧡 ¦⇢ شهیدبابکنوری
#خاطــره🎞
|دوستشہید|
"بابک"اعتقادش نسبت به پیامبر
و ائمه اطهار خیلی بالا بود.
تو جامعه همیشه یک شخصی
و خانومی رو میدید ، مثل خواهر خودش میدونست..حتی یه جورایی مراقبشون بود،
و دوست نداشت اتفاقی براشون بیفته؛
کلا "بابک"خیلی شخصیت مهربونی بود
و از اون دسته آدم هایی بود
که راحت به دل می نشست.
#خاطره🎞
همرزم شهیدبابک :🌱
اولین شبی که رسیدیم مارو بردن حلب پادگان بوهوس یک شب اونجا مستقر شدیم.
صبح بابک شروع کرد به تمیز کردن و نظافت اون دور و بر و مایکی دونفر دیگه هم کمکش کردیم.
اولین کاری که کرد از ماخواست که یکسری وسایل برای #ورزش آماده کنیم;چون فکر میکرد اونجا موندنی هستیم.
🌼بابک واقعا روحیه جهادی داشت
یعنی بچه ای نبود یه جا بشینه و یا مغرور باشه و خودشو بگیره❤️
باهمه جوش میخورد همون روز اول😊
💢توی مناطق هم نماز شب
و قرآن خوندنش ترک نمیشد.🥀
#شهید_بابک_نوری✨❤️
#خاطره🎞
همرزم شهیدبابک :🌱
اولین شبی که رسیدیم مارو بردن حلب پادگان بوهوس یک شب اونجا مستقر شدیم.
صبح بابک شروع کرد به تمیز کردن و نظافت اون دور و بر و مایکی دونفر دیگه هم کمکش کردیم.
اولین کاری که کرد از ماخواست که یکسری وسایل برای #ورزش آماده کنیم;چون فکر میکرد اونجا موندنی هستیم.
🌼بابک واقعا روحیه جهادی داشت
یعنی بچه ای نبود یه جا بشینه و یا مغرور باشه و خودشو بگیره❤️
باهمه جوش میخورد همون روز اول😊
💢توی مناطق هم نماز شب
و قرآن خوندنش ترک نمیشد.🥀
#شهید_بابک_نوری✨❤️
#خاطــره🎞
رفیقشہید:
برای اولین بار و آخرین بار که شهید بابک نوری و شهید عارف کاید خورده رو دیدم زمانی بود بچه های مقاومت ل ۲۵ کربلا حدود ۲۵۰۰تا ۳۰۰۰متر به داخل خاک دشمن نفوذ کرده بودند.
با بچه های ل ۲۵کربلا مازندران تازه رسیده بودم به خط. زمانی که رسیدم گلوله های خمپاره و توپ بیست و سه مثل بارون به سمت بچه ها میومد.
از ماشین که پیاده شدم با لحجه خودم چند تا متلک به داعشی ها انداختم.
بعد دیدم دونفر از بچه های موشکی چند متر اون طرف تر دارن میخندند...
من هم همینطور که میخندیدم با اونها(دو شهید بزرگوار) دست دادم، خدا قوت گفتم رفتم تو سنگر خود و چند دقیقه بعد صدای #لبیک_یازینب #لبیک_یامهدی #لبیک_یاخامنهای شهیدان نوری و کاید خورده نظری به گوشمان رسید...
زمانی که برگشتم به سمتشان دیدم با ترکش خمپاره زخمی شدن وبچه ها انها دارن انتقال میدن به عقب...
هیچ وقت رفـاقـــت وخنـده ها و
خوشــحالی دو شهید گرانقدر رو توی اون درگیری فراموش نمی کنم...
هیچ وقت!
اون دو رفیـق آماده پـرواز بودن بالها شونو آماده کرده بودن ...🕊🍃»
#شہیدبابڪنورے
#خاطــره🎞
همرزمشهیــد:
همان روز شهادتش دیدم یه گوشه نشسته داره مینویسه توحال خودش بود...
من به شوخی گفتم آقاچی مینویسی بروپشت دوربین یا خودش میادیانامه اش یه شعرهم براش خوندم باخنده گفت عموبعدمیخونی🙈
گفتم بعدکجاست🤨😄
چندساعت بعدکه شهیدشدجلوی بیمارستان کاغذراازجیبش درآوردم مقداری مقدمه داشت داخل همان مقدمه نوشته بودنوشتن هرروزراازپدرم یادگرفتم ونوشته بودکه امروزاینجایه جوریه میگن شهادت فکرکنم اینجایکی شهیدمیشه آدمهاهمه یه شکلین همه خوبن خدایاآیامیشه؟؟؟
عموشاهین همین حالاآمدومیگه که یاخودش میادیانامه اش وووودیگه نتونستم بقیه رابخونم گریه امونم نداد😭
شهدایه فکری به حال من روسیاه بکنید😞
+ خدایاچقدرادب داشت این آقابابڪ . .♥️
#شهیدبابکنورے
<🦋🌸>
#خاطــره🎞
•|همخدمتیشھید|•
بابڪقراربودبرایفرماندهخوراکیبره🥖
ماچھارنفرهمشیرش🦁کردیم
برایماهمیواشکیخوراکیبرداره
یکبستهآبمیوه🧃وویفر🍪برداشتهبود
لورفت..😬🤦🏻♂
کلیازفرماندهحرفخورد😓
بابڪفازمنفینبودولیتویبیشترکارهاپایهبود💁🏻♂