امیرحسین وقتی #خبر شهادت شخصی را میشنید میگفت: «خوش به #حالش. داماد شد.» میگفت: «برای شهید #گریه نمیکنند. برای جوانی گریه میکنند که به مرگ طبیعی از دنیا رفته باشد.» مرگ را جز از کانال شهادت، #خسارت عظیم می دانست.فامیل و دوستان هنگامی که خبر اعزام به #جبهه اش شنیدند، گفتند: «نرو جبهه! هم تنها فرزند پسر خانواده ای، هم پدر و مادرت بهت #نیاز دارند.» ناراحت میشد. به مادرش میگفت: «چرا این طوری می گن؟ من نرم پس کی بره؟ شهادت #لیاقت می خواهد.»مادر میگوید: نه آنکه ناراضی باشم، ناراضی نبودم؛ مخصوصا که خودم هم از #محبان امام و انقلاب بودم. فقط سن و سال کم امیرحسین باعث شده بود حرفی نزنم و سکوت کنم. ناراحتی امیرحسین و شدت ایمان #قلبیاش را که دیدم، تاب نیاوردم و گفتم: «پسرم! برو اگر دعوت شده زیرا کسی نمی تواند #مانعت شود.» خیلی خوش حال شد. انگار دنیا را بهش دادند. بلافاصله رفت #شیرینی خرید و برگشت و گفت: «شیرینی اجازه #جبهه است!» #شهید_امیرحسین_صاحبهنر🌷