eitaa logo
کانال محله شهدای جاسب
284 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
7.9هزار ویدیو
5 فایل
کانال مردمی شهدای جاسب به‌یاد ۱۳۲ شهید جنگ تحمیلی دهستان جاسب
مشاهده در ایتا
دانلود
بیدار بود و مضطرب در تب دلش خون شد از خاطراتِ کودکی هر شب دلش خون شد با یادِ بابایِ مریض احوالِ در خیمه در گریه هایِ بیهوا اغلب دلش خون شد آهی کشید و هر چه ذهنش رفت در گودال از قاتلانِ پست ِ بد مَشرَب دلش خون شد از خنده هایِ حرمله(لع) از فحش هایِ شمر(لع) از نیزه های نحس ِ لامذهب دلش خون شد با جملهٔ "ألشمرُ جالِس" جان به لب میشد یک عمر از عنوانِ این مطلب دلش خون شد از داغِ جدّ تشنه لب گریان شد و هر بار- حس کرد ظرف آب را بر لب؛ دلش خون شد از فکرِ بر انگشت و انگشتر به هم می ریخت از نعل هایِ تازه بر مرکب دلش خون شد در روضهٔ دروازهٔ ساعات جان میداد میگفت،آنجاعمه-جان زینب(س) دلش خون شد... * آورد یک نامرد تشتِ حاویِ "سر" را افتاد بر جانِ رقیه(س) تب...دلش خون شد!
روزِ زینب(س) شب شد از دلشوره؛ بر لب آه رفت از میانِ آسمانِ خیمه وقتی ماه رفت با حسين(ع) از "ضاق صَدري"گفت و دیگر إذن خواست آه از قلبِ حسین بن علی(ع) ناگاه رفت بی سپاهیِ برادر طاقتش را طاق کرد غربتش را بینهایت دید، پس آنگاه رفت مشکِ خالی را نگاهی کرده و شرمنده شد هرچه که این روزها پیش رقیه(س) راه رفت میرسید از کودکان هرآن صدایِ "العطش" پس علَم برداشت و با ذکر بسم الله رفت مشک را برداشت و شد مقصدش آبِ فرات حضرتِ سقایِ-مان با هیبتی دلخواه رفت موج زد در مشکِ تشنه سِیلی از آب فرات خود نخورد آب و دوباره با عطش همراه رفت عاقبت چشمش نظر خورد و به خون آغشته شد تیرِ نحسی از کمانِ عده ای بدخواه رفت بیهوا تیری اصابت کرد بر پهلویِ مشک ریخت آب و خنده بر لبهایِ صد گمراه رفت نالهٔ "أدرِک أخا"پیچید در گوش حسین(ع) مُنکسِر شد! داغ دید و با غمی جانکاه رفت اشک را با آستینِ گرد و خاکی پاک کرد از نهانِ علقمه تا عرش اعلی آه رفت!
خودش تنها خبر از داغ های بیکرانش داشت که مانند علی(ع) داغی در عمقِ استخوانش داشت امان از کینهٔ دیرینه! میدانم که پیش از زهر چه بغضی خفته در هر لقمه هایِ خشکِ نانش داشت به خود از درد می پیچید و لبها به کبودی رفت به جای آب؛ زخم ِ زهر وقتی در نهانش داشت دلِ سرداب شد آشوب؛ موج ِ گریه راه انداخت سحر شد... آرزویِ لحن زیبایِ اذانش داشت عرق می ریخت و از حال رفت و سخت می لرزید جگر می سوخت از زهری که کامل قصدِ جانش داشت اگر چه عسکری؛ اما حسن(ع) بود و دم ِ آخر گمانم ذکر «لا یومَ کَیومکْ» بر زبانش داشت به یاد ظهر عاشورا، به یاد جدّ مظلومش دم آخر چه حالِ روضه در اشک روانش داشت پدر پیش پسر در سامرا...در کربلا امّا؛ پسر پیش ِ پدر جان داد! سر بر زانوانش داشت!
رفته ست با صد شاخه گل خیل گدا امشب اینجا نباش ای دل برو در سامرا امشب حاجاتِ خود را دست-چین کن یک به یک بردار زانو بزن در محضرش با انبیا امشب شد صاحبِ دوّم حسن(ع) زهرایِ مرضیّه(س) سائل بیا! شد موسم ِ نان و نوا امشب گفتیم یابنَ الهادی الأمّه(ع) نگاهی کن با مرحمت بر حالِ ما درمانده ها امشب ای خوشۂ انگورها بیتابِ دستانت ای حُسن ِ نام آور! تویی مشکل گشا امشب ما را به لطفت یا امام عسکری(ع) دریاب مسرورمان کن جانِ مهدی(عج) با دعا امشب صاحب-زمان(عج) در جشن میلاد تو با لبخند؛ یک مجلس جانانه ای کرده به پا امشب با صد هزاران شوق حاضر کرده عیدی را در خیمه گاهش حضرت بابایِ ما امشب شالِ سفیدش روی شانه می برَد دل را بر قامتش خوشتر نشسته این عبا امشب شاعر برایش یازده بیتِ کم آورده تا شادباشی داده باشد بی ریا امشب عیدیِ ما دیدارِ رویش باشد و ایکاش... امضا بفرماید ظهورش را خدا امشب!
رفته ست با صد شاخه گل خیل گدا امشب اینجا نباش ای دل برو در سامرا امشب حاجاتِ خود را دست-چین کن یک به یک بردار زانو بزن در محضرش با انبیا امشب شد صاحبِ دوّم حسن(ع) زهرایِ مرضیّه(س) سائل بیا! شد موسم ِ نان و نوا امشب گفتیم یابنَ الهادی الأمّه(ع) نگاهی کن با مرحمت بر حالِ ما درمانده ها امشب ای خوشۂ انگورها بیتابِ دستانت ای حُسن ِ نام آور! تویی مشکل گشا امشب ما را به لطفت یا امام عسکری(ع) دریاب مسرورمان کن جانِ مهدی(عج) با دعا امشب صاحب-زمان(عج) در جشن میلاد تو با لبخند؛ یک مجلس جانانه ای کرده به پا امشب با صد هزاران شوق حاضر کرده عیدی را در خیمه گاهش حضرت بابایِ ما امشب شالِ سفیدش روی شانه می برَد دل را بر قامتش خوشتر نشسته این عبا امشب شاعر برایش یازده بیتِ کم آورده تا شادباشی داده باشد بی ریا امشب عیدیِ ما دیدارِ رویش باشد و ایکاش... امضا بفرماید ظهورش را خدا امشب!
قسم خوردم که در بند تو باشم دلیل شوق و لبخند تو باشم نیازی نیست بر تأییدِ مردم بنا دارم خوشایند تو باشم!
تا برنگردی آقا؛ اینجا صفا ندارد لبریزِ اضطراب است دنیا صفا ندارد ایکاش همنشینت بودیم چونکه بی تو دنیا وفا ندارد، عقبی صفا ندارد تقویم چند قرن است فریاد می‌زند که: امروز اگر نیایی فردا صفا ندارد این زندگی به والله؛ عمریست با فراقِ فرزندِ آخرینِ زهرا(س) صفا ندارد بودیم امشب ایکاش مهمانِ خیمه گاهت آغازِ این زمستان، تنها صفا ندارد برگرد! چون عزیزم بی تو دوباره امسال چلّه نشینیِ ما جانا صفا ندارد هستند در کنارت، بحرالعلوم و بهجت عصیانگریم و عالَم با ما صفا ندارد ایکاش که می آمد کوتاه؛ انتظارت وقتی شبِ بلندِ یلدا صفا ندارد!
آن جوانی که مرامش وامدارِ حیدر است نام زیبا و دل آرایش علیِ اکبر(ع) است هست تاثیرِ نگاهِ ِ نافذش آنقدر که من شدم مجنونش و لیلا برایش مادر است صورت و سیرت محمد(ص)،خصلت و کسوَت علی(ع) خَلقاً و خٌلقاً شبیه حضرت پیغمبر(ص) است خاک می آید به وجد و گل جوانه میزند صوت گلبانگ اذانش بسکه ناب و محشر است بر علی-اکبر(ع) هزار "ألله اکبر" که چنین آسمان افتاده بر پایش؛ برایش منبر است شد پدر؛ آقا و سالارِ جوانانِ بهشت بر جوانانِ بنی هاشم ولی؛ او سرور است هست در ذاتِ خدا ممسوس و آغشته به عشق در ولایت محوری و حق-شناسی برتر است جانِ بابا بسته بر جانش، شده آرامشَش... با حسین بن علی(ع) یک روح؛ در دو پیکر است از عمو عباسِ(ع)خود فنّ نبرد آموخته اینکه میبینی اگر جنگاور و نام آور است ضربِ شصتش از تنومندیِ دشمن؛ جان گرفت سبکِ رزمش بینهایت مثلِ فتحِ خیبر است بر ضریحی که به دورش گشته غبطه میخورم پایبوس ِ حضرتِ شهزاده چیزِ دیگر است جایِ جنّت قسمتم باشد الهی کربلا چونکه پایین-پایِ شش گوشه؛ بهشتِ نوکر است!