#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#مصیبت_بستر_پردرد
#مصیبت_درودیوار
#غزل
آن زمان که پشت در میسوخت مادر مثل شمع
گوئیا میسوخت یک دنیا سراسر مثل شمع
آب شد عالم برای چشم پر اشک حسن
تا جلوی چشم او شد آب، مادر مثل شمع
زد علی پر پر برای فاطمه پروانه وار
ذوب شد زهرا هم از غمهای حیدر مثل شمع
حکم دلدار است جان دادن به پای دلبرش
عشق یعنی سوختن از پای تا سر مثل شمع
شعلهی خوشبختی این خانه روشن بود، حیف
در مسیر تندباد افتاد آخر مثل شمع
روضههای فاطمه تفسیرشان قتل علیست
کل قرآن جان سپرد از داغ کوثر مثل شمع
غافل از حال دل پروانههای خویش نیست
گرچه دارد مادر ما شعله در بر مثل شمع
#میثم_کاوسی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_بستر_پردرد
#شهادت
#وداع
#غزل
خانه را بر سرم از داغِ خود آوار مکن
جارو از فضه مگیر آب شدی کار مکن
تب مکن لرزه مکن خوب شو و خواب برو
لب مگز حرف بزن دردِ خود انکار مکن
نان نپز خاک مگیر آرد مکن راه مرو
بسترت جمع مکن کار به اصرار مکن
به خود از درد مپیچ آب مشو چهره نگیر
بغلی باز کن و حالِ حسن زار مکن
نفسی آب بنوش آه مکش سرفه مکن
زخمِ خود تازه مکن مقنعه خونبار مکن
نفسم حبس نمان آینهام خورد مشو
قسمتم خندهی نامردمِ بیعار مکن
حرفِ تابوت نزن باز وصیت ننویس
یاد محسن نکن و بر جگرم خار مکن
گفتمت فاصلهگیر آتش و بغض و لگد است
حرفی از من نزن و تکیه به دیوار مکن
گفتم ای در مشکن شعله نزن سینه مسوز
زخم، مسمار مزن آه که مسمار مکن
بقچه را باز مکن باز کفن را مشمار
صحبت از غسلِ تن و نیمهشبِ تار مکن
دست لرزان و نخ و سوزن و چشمِ تارت
آه ای یار مکن یار مکن یار مکن
پیراهن را بسپار و غم گودال نخور
زینبت را نشکن صحبت دیدار مکن
زینبت زار زند دشنهنزن تیغ مَبُر
پیراهن را مکش و زخم تلنبار مکن
جرعهای آب، لبش خشک تنش پامال است
نیزهها را مشکن اینهمه نیزار مکن
شمر برگرد، گلو را سه نفر بوسیدند
خنجرت بیاثر است اینهمه اصرار مکن
#حسن_لطفی