⚘️#روایتگری ─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ ⚘️روایت آزاده شهید هوشنگ (حسین) الهی در اردوگاه موصل عراق⚘️ شهادت غریبانه برادر آزاده هوشنگ (حسین) الهی در اردوگاه موصل برای اسرا یک حادثه سوزناک بود حسین الهی متاهل بود و در آموزش و پرورش شغل معلمی داشت و علیرغم اینکه از مهم بودن سنگر مدرسه واقف بود ولی ترجیح داد که به جبهه بیاید و در مصاف رویاروی با دشمن قرار بگیرد که در والفجر مقدماتی به اسارت در آمد. وی یک عارف بود و عارفانه خدا را عبادت میکرد که در ابتدای اسارت در اردوگاه موصل ۲ اسکان داده شد و به دلیل درگیری هایی که با نیروهای عراقی داشتند با جمعی دیگر به اردوگاه موصل ۴ انتقال داده می شود پس از مدت زمان کوتاهی که در اردوگاه موصل ۴ مستقر می گردد احساس می کند نباید وقت به بطالت بگذرد و باید حرکتی را انجام دهد از پا ننشست با همه محدودیت ها و محرومیت ها از نظر مادی و معنوی بچه های اردوگاه را از نظر سواد آنالیز و شناسایی می کند و به تشکیل کلاس درس برای بچه هایی که فاقد سواد یا کم سواد بودند می پردازد و بعد از فراگرفتن سواد خواندن و نوشتن آنها را با روخوانی قرآن و ترجمه آن آشنا ساخت باید گفت حسین الهی در اسارت واقعا فردی الهی شده بود نام او هوشنگ بود ولی نامش را به حسین تغییر داد خصوصیات بسیار بارزی از نظر اخلاقی و رفتاری داشت وقار و سنگینی خاصی در وی دیده می شد که بر جاذبه هایش می افزود و یک بار از زبان او علیرغم همه مشکلات و سختی اسارت گلایه ای نشنیدیم مقاوم و صبور بود. بارها به علت تشکیل کلاس ها توسط عراقی ها مورد ضرب و شتم قرار می گرفت و هیچ گلایه ای نمی کرد. حسین این فراز مناجات امام سجاد را عمیقا درک کرده بود و به آن درجه رسیده بود که فرموده بودند: « اللهم ارنى الاشياء كما هي ثم ارنى الحق حقاً و ارزقنی اتباعه و ارنی الباطل باطلا و ارزقنی اجتنابه خدایا چیزها را همانگونه که هستند به من بنما پس حقیقت را نشانم بده و آنگاه توفیق پیروی از آن و باطل را بر من بنما و سپس دوری از آن را نصیبم کن » چشم برزخی داشت و در اواخر عمرش عجیب سکوت اختیار کرده بود و با افراد رفت و شد نداشت و دیگر از آن تلاش و تکاپو در وی خبری نبود هرچه می پرسیدیم پاسخی نمی داد و گاهی تبسمی می زد فقط پاسخ سلام را میداد چون آن را واجب می دانست عجیب جمع گریز شده بود از هم آسایشگاهی هایش سئوال می کردیم آنان هم می از اذان وضو می گیرد و میآید و خیلی راحت بدون اینکه سجاده ای پهن کند با سادگی یک مهرروی زمین میگذارد و نماز می خواند و ذکر می گوید و دعا می کند و میرود هرچه علت را می پرسیدند چیزی نمی گفت و روزه سکوت گرفته بود. حسین در اردوگاه موصل ١ بود و من در اردوگاه موصل ۱۳ بودم و در سکوت فقط عبادت می کرد و دعا می خواند و ارتباطش را کاملا قطع کرده بود سال ۶۷ در حال پایان بود عراقی ها هر روز صبح می آمدند و آمار می گرفتند یک روز صبح به آسایشگاه ما دیر آمدند علت دیر آمدن را از سرباز عراقی پرسیدم که گفت : یک نفر برای آمار از خواب بلند نشده بود و به بالای سرش رفتیم و دیدیم که فوت کرده است و آن فرد حسین الهی بود گفتند که در آسایشگاه نماز مغرب و عشا را خواند و عبادتش را انجام داد و شام نبود و گرسنه خوابید و شب بیدار شد و نماز شب را هم اقامه کرد و صبح نیز نمازش را خواند و دراز کشید و قبل از آمارگیری پرواز کرد و بسوی معبودش رفت. برای دفنش با فرمانده اردوگاه صحبت کردیم او گفته بود فقط باید یک نفر برود نام و مشخصاتش را در یک شیشه قرار دادیم به حاج مراد ورناصری دادیم و گفتیم شما بروید تا طبق سنت و رسم خودمان غسل و کفن و دفن شود او شصت و سومین شهید از آزادگان اردوگاه موصل بود که در پشت اردوگاه به صورت امانت خاکسپاری گردید. شهدا قرار ندهد . خدا وند را قسم دهیم به مقربین درگاهش که روز قیامت ما را شرمنده شهدا قرار ندهد. 📌منبع: کتاب از مسجدسلیمان تا قله ریشن نویسنده عبدالرحیم سوار نژاد ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ #شهید_هوشنگ_الهی🕊 #سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman

⚘️ °بسم رب الشهدا و الصديقين° 🌷 وصيت نامه شهيد هوشنگ(حسین) الهی سلام بر رهبرم پيامبراسلام(ص)، سلام به مولايم علي (ع)، سلام بر ديگر امامان شيعه ام، سلام بر ديگر بزرگ مردان مؤمن تاريخ، سلام بر امامم، مقتدايم، روحم و روانم خميني كبير، او كه ما را از ظلمت رهانيد و به دنياي نور و توحيد آورد، درود بر شهداي پاك باز اسلام، سلام و درود بر ملت قهرمان ايران و سلام و درود بر دوستان مؤمن و خالصم و باز سلامي و درودي گرم از قلبم بر پدرو مادر و خانواده عزيز و گراميم . و حالا نصيحتي چند به ملت قهرمان ايران ، از شما تقاضا دارم كه هميشه پيرو رهبري و ولايت فقيه باشيد و هيچگاه پشت به روحانيت نكنيد و از شما درخواست مي كنم كه كارهايتان بر اساس اسلام باشد . و شما اي پدر و مادر عزيزم؛ از شما تقاضامندم كه مرا ببخشيد و اين را بدانيد كه اگر من شهيد شدم خودم اين راه را با ميل خودم انتخاب كرده ام و خواهش مي كنم از شما كه اين شهادت مرا به كسي يا بسيجي يا مسئولي ربط ندهيد و خداي نخواسته به كسي ناسزا و نفرين نكنيد كه من خودم و با اراده و ميل خودم به جبهه رفتم ، چون كه مي دانستم راه شهداء را ادامه مي دهم و راه سرخ حسين را از مادرم كه سالهاي طولاني زحمت كشيد و مرا بزرگ كرد و چه رنجها در اين بين نديد، تشكر ميكنم و اميدوارم كه اي مادر مهربانم در رفتن من ناراحت و غمگين نباشيد كه اگر من شهيد شدم پيش خدا و پيامبر (ص) و حسين (ع) هستم و جاي من در بهشت ان شاء الله خواهد بود و اميدوارم كه صابر و بردبار و در خط امام و اسلام باشيد و شما اي دوستان عزيز جلسه قرآن را حتما" بپا داريد و به جلسه قرآن برويد. اميدوارم تمامي شما برادران و دوستانم راه شهداءرا ادامه دهيد و هميشه در جلسه قرآن مسجد شركت كنيد و خود را بسازيد و در خط اسلام حركت كنيد. بار ديگر از تمامي خانوا ده و دوستانم طلب مغفرت ميكنم و از مادرم ؛ زينب وار صبر پيشه كن كه پيروزي خدا نزديك است. والسلام علي من اتبع الهدي ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ شهید هوشنگ الهی تاریخ تولد : ۱۳۳۶ تاریخ شهادت : ۱۳۶۷/۱۲/۲۴ محل شهادت : اردوگاه موصل۴ عراق محل دفن: گلزارشهدای نفتون ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ #شهید_هوشنگ_الهی🕊 #شهدا #امام_زمان(عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman

⚘️#روایتگری ─═༅𖣔❁﷽❁𖣔༅═─ ⚘️شهید مسعود مکوندی را می شناسم⚘️ متولد ۱۳۴۳ شهرستان مسجد سلیمان است که دوران کودکی ونوجوانی خود را در محله کلگه پشت نرس هاستل سپری کرده است، وی دوران جوانی ونوجوانی خود را در آن محل سپری نمود و تحصیلات خود را در دبستان اتحاد (ثریا سابق) وراهنمایی خودرا در مدرسه ۲۲ بهمن گذراند وموفق به اخذ دیپلم از دبیرستان شهید داریوش محمد گردید، که در این دوران با مسجد محل وپایگاه مقاومت آشنایی پیدا کرد و به عضویت آنجا در آمد مدتی در مسجد صاحب الزمان ومدتی در حسینیه قمر بنی هاشم کلکه حضور داشته و فعالیت می نمود وآنجا به عضویت پایگاه مقاومت شهیدان در آمد. مسعود قامتی کشیده وهیکلی ورزشی داشت پ پسر خوش قلب و مهربانی بود که، با چهره بشاش با دوستان وهم محلیهای خود روبرو می شد، یادم هست که در دوران دبیرستان برای امرارمعاش وکمک به خانواده،گاه به دست فروشی مشغول می شد و در ساعات ملاقاتی بیماران بیمارستان شرکت نفت، جلوی درب بیمارستان کمپوت و آبمیوه می فروخت. برای گرفتن دیپلم تا پاسی از شب درس می‌خواند در محله ما به دلیل شلوغی و تعداد زیاد افراد خانواده ،هر کدام از بچه‌ها که به سال چهارم دبیرستان می رسید، یک تیر چراغ برق را برای خود انتخاب می‌کردند و تا پاسی از شب در زیر نور آن به درس خواندن مشغول می شند،. شهید مکوندی پس از اخذ مدرک دیپلم جهت گذراندن خدمت سربازی ، سپاه پاسداران را انتخاب کرد. 📌ادامه دارد...👇👇👇 ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️ #شهید_مسعود_مکوندی🕊 #سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman

⚘️ دوران آموزشی ایشان درپادگان شهید حبیب اللهی اهواز بود که دریکی از روزها و هنگام آموزش ، پادگان مذکور مورد حمله هوایی دشمن قرار می گیرد وباعث شهادت شهید مکوندی می شود ،مسعود در بین بچه ها به نام سیاه معروف بود، دوستانش بطورصمیمی اورا سیاه صدامی زدند، بسیار محترم .خوش برخورد ومتواضع بود. شهید مکوندی خانواده متدین وزحمتکشی داشت، پدرش مرحوم باباخان انسان شریف ومردمداری بود،مادروخواهرانش همراه مرحوم عمه خدیجه مکوندی پای ثابت مسجد ومراسمات مذهبی بودند، یکی از برادرانش کارمندسازمان تبلیغات وبرادر دیگرش بنام منصور کارمند فنی ارتش بود ، منصورنیز چند بار به جبهه ها اعزام شد و در یکی از اعزام هایش، در یک نبرد رودررو در زمان جنگ تحمیلی مجروح شده واسیر عراقیها می گردد، که با زیرکی تمام توانسته بود از دست آنها فرارکند. وبا همان جراحات به میهن اسلامی بر گردد. همراه این شهید بزرگوار گاهی به مسجد ومدرسه می رفتیم، گاهی درمحل فوتبال و پینگ پنگ(تنیس روی میز) بازی می کردیم. گاهی هفت تیر بازی می کردیم،(هفت تیر بازی یا تفنگ بازی؛ دربین بچه های آن دوران از بازیهای رایج بود،گاهی هفت سنگ وگاهی بلبرینگ بازی داشتیم ،دوران خوشی بود که بسیار زود گذشت . خلاصه شهید مکوندی: اهل فوتبال،تفریح، و ورزش بود وانصافآ در بازی فوتبال دوگل کوچک خوب بازی می کرد ، شهید؛ اهل خدمت به مردم وبسیارخانواده دوست بود ودرزمان جنگ برای خانواده هایی که بچه هایشان به جبهه اعزام شده بودند بعضی کارهایشان را به انجام می رساند وحتی ارزاق کوپنی که در آنزمان رایج بود را برای خانواده‌ها شهدا می‌گرفت و در منازلشان می برد و تحویل میداد. شهید والامقام که متولد ۱۳۴۳ شهرستان مسجدسلیمان بود سرانجام در تاریخ ۱۳۶۴/۱۲/۲۶ دوست چند روز قبل از عید نوروز درپادگان شهید حبیب اللهی اهواز در اثر بمباران هوایی به درجه رفیع شهادت نائل گردید ، پیکر پاکش پس از انتقال به شهرستان مسجدسلیمان،با تشیع باشکوهی در قطعه شهدای فتح الفتوح کلگه شهرستان مسجد سلیمان جاودانه گردید. روحش شاد و یادش تا ابد گرامی باد🌷 ✍ صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ #شهید_مسعود_مکوندی🕊 #سالگرد_شهادت #شهدا #امام_زمان(عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman

° 📣جواب مسابقه شهید شناسی📣 ✅ جواب مسابقه:#طلبه_شهید_حمید_قربانی⚘️ شهید حمید قربانی در سال ۱۳۴۴ در محله نمره یک مسجدسلیمان دیده به جهان گشود . از همان دوران نوجوانی به دلیل عرق دینی خانواده ارتباط نزدیکی با مسجد داشت و کم کم عضو بسیج پایگاه مقاومت مسجد شد .تا سوم دبیرستان در دبیرستان ۱۷ شهریور تحصیل کرد و از آن پس از سال ۱۳۶۲ وارد حوزه علمیه المهدی مسجدسلیمان شد . شهید انسانی خوش سیما و مهربان و دوست داشتنی بود اخلاق خوش و رفتارش با دوستان و اطرافیان به جذابیتش می‌افزود در برنامه‌های سیاسی و مذهبی شهر فعال بود . صدای گرم و گیرایی داشت و در مراسمات مسجد نوحه خوانی و روضه‌خوانی می‌کرد. با شروع جنگ تحمیلی همراه با دیگر رزمندگان اسلام چندین نوبت به جبهه اعزام شد تا اینکه سرانجام در سال ۱۳۶۵ در سن ۲۱ سالگی در عملیات کربلای ۵ در شلمچه شهد شیرین شهادت را نوشید و آسمانی شد و پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای کلگه مسجدسلیمان آرام گرفت. ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman

🎁 ─┅═༅𖣔✾﷽✾𖣔༅═┅─ 📣اعلام برندگان مسابقه" شهید شناسی " 🌷 ضمن تشکر از کلیه شرکت کنندگان در این مسابقه ✅جواب مسابقه:#طلبه_شهید_حمید_قربانی 🕊 🌷اسامی برندگان به قید قرعه به شرح ذیل اعلام می گردد: 🏅خانم زهرا حاجتی نسب 🏅خانم مریم شهبازی 🏅خانم صدیقه صالحی 🏅خانم اعظم زارع زاده مهریزی 🏅خانم مائده حضرتی 🏅آقای مهدی گل زردی 🏅آقای حسین نصرالهی 🏅آقای حسین فدوی 🏅آقای مرتضی قراباغی 🏅آقای داود ناصری 🏅آقای روزه قاسمی 🏅آقای عابد احمدی 🏅آقای ابوذر میر حاجی 🏅آقای پیروز جعفری فام ‼️عزیزان برنده جهت دریافت جایزه خود لطفا نام و نام خانوادگی و شماره کارت بانکی خود را به آیدی زیر ارسال بفرمایید🙏👇 @mandir_268 ┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman