5c96510a61aeb6066e54f992_8428476867753322058.mp3
زمان:
حجم:
13.22M
🌷شهيد گمـنام خـوش نام تـويى
#حاج_محمود_كريمى
💐 وداع با پیکرهای مطهر ۱۱۰ شهید دوران دفاع مقدس در ایام شهادت امام صادق
🌹🆔 @shohada_tmersad313
🕊🍂 #دوستان_شهدا 🍂🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
توی گردان!
ما به گروه اخراجی ها معروف بودیم ،چون خیلی شلوغ می کردیم
حاج مهدی فرمانده گروهان مون بود و ماهم دستورات شو مو به مو انجام میدادیم
ولی خوب باز شیطنت مون زیاد بود، حاجی هیچ وقت به ما کوچکترین حرفی نمیزد و اجازه نمی داد کسی به ما حرف بزنه،بلاخره محیط نظامی بود و ماهم یک فرد نظامی.
یادمه حاج مهدی میگفت بچه ها ان شاء الله پس از برگشتمون به ایران همه شما ها رو مجدد جمع میکنم از شما فیلم اخراجیهای 4 رو می سازم
رابطه صمیمی حاج مهدی با رزمندگان فاطمیون زبانزد همه بود سایر رزمندگان حاضر در منطقه مایر به تعجب میگفتند : یه فرمانده ایرانی اومده مثل مصطفی صدر زاده ، رابطه گرمی با بچه های افغانستانی برقرار کرده رزمنده های فاطمیون هم خیلی دوستش دارن ، حتی این موضوع به گوش (حاج قاسم) هم رسیده بود..!!
موقع برگشت به ایران، تو راه همه ی این بچه ها با چشمانی اشکبار و غمناک از حاج مهدی عذرخواهی کردندو حلالیت گرفتند،
می گفتن: فرمانده شرمنده که داریم تنهات میزاریم ، شرمنده ایم که شب عملیات نتونستیم عقب بیاریم ات،شرمندایم که نتونستیم سرباز خوبی برات باشیم، آخه حاج مهدی تنها شهید گروهانمون بود!!!
حالا بعد چهار ماه ،اصلا باورم نمیشه که حاج مهدی که مثل یک پدر واقعی برامون بود، در جمع ما نیست!
خدا کنه در آخرت شفیع ما باشه، ما هم پاسدار خونش باشیم ،انشاءالله
🌹 #شهید_حاج_مهدی_قاسمی
🖋 راوی:رزمنده لشکر فاطمیون
🆔 @shohada_tmersad313
🕊
✍ #تلنگر
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم،
ولی به دیوار دلم نه!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اتیکت خادم الشهدا و...رو به سینه ام میچسبونم،
اما خادم پدر و مادر خودم نیستم!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو های جهادی هست،
ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمیدم!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که برای مادرای شهدا اشک میریزم،
اما حرمت مادر خودم رو حفظ نمیکنم!
#میترسم_از_خودم ...
•زمانی که فقط رفتن شهدا رو میبینم،
ولی شهیدانه زیستنشون رو نه!
#میترسم_از_خودم .......
🌷🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
✍ #شهید_دکتر_چمران میگفت:
توی کوچه پیرمردی دیدم که روی زمین سرد خوابیده بود ...سن و سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛ اون شب رخت و خواب آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکر پیرمرد ... رخت و خوابم را جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد شریک باشم اون شب سرما توی بدنم نفوذ کرد و مریض شدم ...
اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی لذت بخشی ...
🌷 🆔 @shohada_tmersad313
#خاطرات_شهدا🌹
شهید مهدی باکری
فرمانده دلیر لشکر 31 عاشورا ،
بر اثر اصابت تیر ،
از ناحیه کتف مجروح شده بود.
یک روز تصمیم گرفت
برای سرکشی و کسب اطلاع
از انبارهای لشکر بازدید کند
مسئول انبار ، پیرمردی بود
به نام حاج امر ا... با محاسنی سفید
که با هشت جوان بسیجی در حال
خالی کردن کامیون مهمات بود ،
او که آقا مهدی را نمی شناخت
تا دید ایشان در کناری ایستاده
و آن ها را تماشا می کند فریاد زد
جوان چرا همین طور ایستاده ای
و ما را نگاه می کنی
بیا کمک کن بارها را خالی کنیم
یادت باشد آمده ای جبهه که کار کنی شهید باکری با معصومیتی صمیمی پاسخ داد :
« بله چشم»
و با آن کتف مجروح به حمل بار سنگین پرداخت
نزدیکی های ظهر بود که حاج امرا... متوجه شد که او
آقا مهدی فرمانده لشکر است
بعض آلود برای معذرت خواهی جلو آمد که
مهدی گفت :
« حاج امر ا... من یک بسیجی ام .»
🌟اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدْ
🌟وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🕊
✍ #برگی_از_خاطرات
یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم نماز خواندن پشت سر آقا مهدی بود، ما حتی نماز صبح را هم جماعت می خواندیم ، اگر یک روز بدون من نماز می خواند ناراحت میشدم و گله میکردم. وقتی مهدی را نمیدیدم مریض میشدم، قلبم درد می گرفت ، سردرد می گرفتم ، ولی وقتی میدیدمش خوب میشدم، این جور موقع ها می گفت : فکر کنم مریضی هایت احساسی هست.
زمانی که محمد هادی فرزندم بدنیا آمد ، مهدی غسل شهادت انجام داد ، می گفت دوست دارم بچه ام را با غسل شهادت بغل بگیرم، لحظه ای که صدای محمد هادی را موقع بدنیا آمدنش شنیدم تنها دعایی که بعد از ظهور امام عصر (عج) کردم، دعا برای شهادت آقا مهدی بود، نمی دانم چرا آن دعا را کردم، مهدی خیلی در کارهای مربوط به محمدهادی کمکم می کرد ، مثل پروانه دورم می چرخید.
🌹 #شهید_مهـدی_نوروزی
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
🖋در #وصیت_نامه_اش هم نوشته بود:
«آرزو دارم اگر #شهید شدم، همانند شهیدان گمشده جنازهام در بیابان ها بماند و در میـدان جنگ به خاکم بسپارند، خداوندا میخواهم که غریب شهید شوم و شهید بی کفن باشم، می خواهم در این بیابان باشم تا به #کربلا نزدیک تر باشم.»
🌹 #شهید_غلامرضا_پروانه
🌷
🆔 @shohada_tmersad313
🕊🕊
🖋 #کلام_شهید
من حاضرم مثل علی اکبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه.....
🌹 #شهید_حسین_هریری
🌷
🆔 @shohada_tmersad313