هدایت شده از 🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
━━━💠🌸💠━━━
📖#خاطرات
شهید_مصطفی_ردانی_پور
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
━━━💠🌸💠━━━
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_مصطفی_ردانی_پور
سن شهادت: 25 سال
اهل شهرستان اصفهان
#قسمت 0⃣3⃣
حلال مشکلات
🍃از جوانان نسل بعد از جنگ بود. با اینکه اهل مسجد و هیات بود اما مشکلات بزرگی زندگیش را در بر گرفته بود. آمده بود راه چاره ای پیدا کند. گفتم به شهدا اعتقاد داری؟ گفت: خیلی. گفتم برو سراغ شهدا، اصلا برو سراغ شهید ردانی پور. این شهید نزد حضرت زهرا سلام الله علیها خیلی آبرو دارد. به حق حضرت او را قسم بده. مطمئن باش مشکلت را حل می کند. بعد از مدتی دیدمش گفتم چه خبر. گفت: دنبال شما بودم می خواستم مطلبی را برای شما بگویم.
🍃گفت: رفتم سر قبر شهید و خدا را به این شهید عزیز قسم دادم که گره از مشکلات من بگشاید. آن شب مجلس عظیمی در رویا دیدم که بسیاری از بزرگان حضور داشتند. من در آنجا شهید آیت الله بهشتی را دیدم. خواستم درباره مشکلاتم با ایشان حرف بزنم که ایشان مرا به سمت دیگری راهنمایی کردند و گفتند: بروید سراغ آقا مصطفی ردانی پور و بعد گفتند: برای این شهید بزرگ کار کنید. مصطفی در گوشه ای از سالن نشسته بود. با آیت الله بهشتی سلام علیک کرد و گفت ما شاگرد شهید بهشتی هستیم. بعد به من خیره شد. آقا مصطفی نگاه عمیقی به صورت من انداخت و گفت: « غَضُوّا اَبصارَکم» بعد اشاره کرد حل مشکلات شما در همین است!
🍃همان موقع از خواب پریدم. معنی عبارت را نفهمیدم اما سریع یادداشت کردم. این عبارت یعنی چه؟ چگونه این عبارت یا این ذکر حلال مشکلات من است؟! فردا از دوست روحانی ام معنی این عبارت را پرسیدم. گفت: یعنی چشمان خود را از نگاه (به نامحرم) بپوشانید. با خودم فکر کردم. دیدم راست می گوید. ما در بین فامیل و در محل کار و ... حریم ها را به خوبی رعایت نمی کنیم. شوخی با نامحرم و نگاه به تصاویر مبتذل و ... برای من عادی شده بود. اما اینها چه ربطی به مشکلات من دارد؟ من مشکلات اقتصادی، روحی و ... دارم. اما تصمیم گرفتم که توصیه آقا مصطفی را عمل کنم.
🍃حالا چند ماه از آن رویای زیبا گذشته. شاید باور نکنی اما بسیاری از مشکلات شخصی من بعد از عمل به این توصیه و دقت در نگاه ها برطرف شد! برای خودمم هم جای تعجب بود اما بعدها روایتی شنیدم که بسیاری از مشکلات و گرفتاری های ما نتیجه ی گناهان ماست و با ترک گناه این گرفتاری ها برطرف می شود. از طرفی بنا به توصیه شهید بهشتی هر جا در جمع دوستان قرار می گیرم از شهید ردانی صحبت می کنم.
📚کتاب مصطفی ، صفحه 193 الی 194
ادامه دارد...✒️
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
#خاطرات_شهید_مصطفی_ردانی_پور
سن شهادت: 25 سال
اهل شهرستان اصفهان
#قسمت 1⃣3⃣ (قسمت آخر)
وصیت نامه
🍃در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد. مانع زیاد است. با صبر و استقامت راه انبیا را ادامه دهید. امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشته و برمی دارند و ما فردای قیامت در پیشگاه خدای تبارک و تعالی عذری نداریم.
🍃می دانید اسلام منهای روحانیت اسلام نیست و این سد دشمن شکن را نگذارید بشکند. و این حربه ی عظیم را از شما و ملتتان نگیرند.و در نتیجه اسلام وارونه را به مردمتان عرضه کنند.بدون روحانیت کاری از پیش نمی رود
🍃من به جبهه آمدم تا شاید گذشته ها را جبران کنم و خون آلوده ام را در راه خدا بریزم و بوسیله ی خون پاک شهدا تطهیر نمایم. اگر در این مسیر کشته شدم، شما مقاوم و استوار راهم را ادامه دهید.
🍃خواهرانم،...در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید. زهرا گونه زندگی نمایید و شوهرانتان را به راه خدا وادارید.
🍃از امام اطاعت کنید که عصاره ی اسلام است. او را تنها نگذارید که نماینده ی حجت ابن الحسن (عج) است.
🍃آن کسانی که مسولیتی دارند و با خون شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند!
🍃دوستان عزیز! تنها راه رسیدن به سعادت، ترک محرمات و انجام واجبات است. راه قرب به خدا همین است و بس. دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید.
📚کتاب مصطفی ، صفحه 189 الی 191
#پــــــــــایـــــان
🌷خاطره آیتالله مکارم شیرازی از اخلاص سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
✍مردم از شجاعت وی صحبت میکنند ولی میخواهم از اخلاص این شخصیت کمنظیر بگویم که چند سال پیش که دیداری داشتیم بعد از اتمام صحبتها از آقایان خواستند بیرون بروند و کفن خود را آورده و خواستند امضا کنیم.
این حرکت شهید سلیمانی نشان میدهد که وی از همان زمان به فکر رفتن بود و ثانیاً نمیخواست مردم بدانند که او این کفن را آورده است که این اخلاص قابلتوجه و ستودنی است.
سرداردلها❤️
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
@tmersad313
⚘ *بسم رب الشهدا*🕊
دل ڪه هوایی شود، پرواز است ڪه آسمانیت می ڪند
و اگر بال خونیـن داشته باشی
دیگر آسمــان، طعم ڪربلا می گیرد
دلها را راهی ڪربلای جبهه ها می کنیم و دست بر سینه، به زیارت "شهــــــداء" می رویم...
*بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم*
*اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ*
*اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ*
*اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ*
*اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ*
*اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ*
*اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ*
*اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ*
*اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم
🌷🌷🌷
🔰زندگینامه
شهیـ🕊ـدمدافعحرمحجهالاسلاموالمسلمینشیخجابرزهیرے
جابر متولد کویت و بزرگ شده این کشور است. ما مقیم کویت بودیم و آنجا متولد شدیم و درس خواندیم. خانوادهمان از سالهای پیش به این کشور رفته، مقیم شده و کار میکردند. جابر از بچگی و همان هفت سالگی به مسجدی که در محلمان بود میرفت. یکی از بچه مسجدیهای ثابت آنجا شده بود و فعالیتهای زیادی داشت. بعد که تصمیم گرفت دروس حوزوی بخواند چون حوزههای علمیه آنجا را خیلی قبول نداشت به ایران آمد و به حوزه علمیه آیتالله کرمی رفت. اینجا درسش را خواند. قبول نکرد در کویت بماند و میگفت در آنجا نه ایمان دارند و نه اسلام. میگفت فکرهایشان با من جور درنمیآید. در مسائل دینی خیلی حساس بود. درسش را در حوزه علمیه آیتالله کرمی خواند و برای ادامه درسهایش به قم رفت. البته کتابهای سنیها را میخواند و میگفت میخواهم ببینم طرز فکرشان چگونه است. با شیعیان کویت مثل سیدصباح هم ارتباط نزدیک و خوبی داشت.
از لحاظ اخلاقی ما مثل جابر در خانواده نداشتیم. برای تمام خانواده احترام زیادی قائل بود و انسان متدین و بامعرفتی بود. تمام فامیل و آشنایان جابر را به خاطر اخلاقش دوست داشتند.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
👆👆👆
از همان بچگی مسجد رفتن و حسینیه رفتن را پدرمان یادمان داد. گاهی هم ما را همراه خودش به حسینیه و مراسم عزاداری ائمه میبرد تا بیشتر با چنین فضاهایی آشنا شویم و بیشتر از دینمان بدانیم. در مدارس کویت به ما مطالب دینی مربوط به سنیها را آموزش میدادند و پدرم به ما میگفت این مطالب را فقط برای نمره آوردن بخوانید و هر چه که به شما میگویند را با عقل خودتان بسنجید. ما را به حسینیه و مسجد شیعیان میبرد تا عقایدمان خراب نشود و اصالت دینیمان را فراموش نکنیم. پدرمان در این زمینه خیلی برایمان زحمت کشید. اگر زحمات آن روزهای پدرم نبود شاید من و جابر امروز آدمهای دیگری بودیم. خدا را شکر که مذهبمان را حفظ کرد و نگذاشت اعتقاداتمان عوض شود.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••