👆👆👆
ایشان از اخلاق خوب اسلامی برخوردار بود و به تربیت کودکانش علاقه ای وافر داشت. حاصل ازدواج او دو فرزند است.
شهید فدایی در شب سه شنبه 6/11/1360 توسط مدافعان دروغین خلق غافلگیر گردید و در جلوی بانک ملی آمل ابتدا بر روی زمین خوابانیده و سپس تیرباران می شود.
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
🌷🌷🌷
🔰وصیتنامه شهید
انا لله و انا الیه راجعون
چه لذت بخش است در راه جهاد با کفار و برای اسلام و برای خداوند بزرگ به شهادت رسیدن و به ندای خمینی عزیز لبیک گفتن!
در ضمن اگر شهادت نصیبم شد جسدم را به شهرستان آمل انتقال دهید و وصیتنامه ام را به برادرم محسن فدایی که وکیل و وصی اینجانب می باشد برسانید در ضمن شما ای برادر و همسر و فرزندان عزیزم صابر و شکرگزار باشید و مثل مادران و خواهران جوان از دست داده در راه اسلام و انقلاب، صبر پیشه کنید. برای سلامتی کامل حال امام عزیز -خمینی بت شکن- دعا نمایید.به امید پیروزی کامل انقلاب اسلامی در ایران و جهان به رهبری امام خمینی دامت برکاته والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته. این جان ناقابل را فدای اسلام می کنم .پاسدار انقلاب اسلامی مرتضی فدایی
•••▪️🕊🌷🕊▪️•••
.
می خوای شهید شی !؟
دو تا #شرط داره !
.
جلو آمد و با دست روی شانه من زد و بی مقدمه گفت : حیفه تا زمانی که جنگ هست ، ما شهید نشیم ، حیفه . کاری بکن که شهید بشی !
گفتم : حسن آقا چه باید کرد !؟
گفت : دوتا راه داره !
یکی #خلوص
و دیگری #تلاش و #کوشش
اگه این دو تا رو خوب انجام بدیم ، شهید میشیم .
شهید_باقری🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 هر_روز_با_شهدا
اين_همه_رنج_و_زحمت_براى....
🌷با دو نفر از بچه های تخریب لشکر المهدی(عج) به مواضع دشمن نفوذ کردیم تا منطقه را کاملاً شناسایی کنیم. ناگهان یک افسر عراقی از سنگر خود بیرون آمد. با اینکه در فاصله ی پنج متری ما بود، ما را ندید. فوری به دلیل تاریکی شب از او فاصله گرفتیم روی زمین دراز کشیده و منتظر ماندیم تا شرش را کم کند.
🌷او به ما نزدیک و نزدیکتر می شد تا اینکه دیدم یک پایش را محکم روی بازویم گذاشت. آن قدر سنگین بود که احساس کردم دستم دارد قطع می شود. به هر صورت خودم را کنترل کردم که فریاد نزنم. هنوز به درستی نمی دانستم که او چه منظوری دارد. سرم را هم که نمی توانستم بالا کنم.
🌷پس از سپری شدن لحظاتی احساس کردم بر سر و بدن من ادرار کرد. خیلی عصبانی شدم. در این حال بود که زمزمه کردم خدایا ما این همه رنج و زحمت را که تحمل می کنیم، برای رضای توست. خودت از ما بپذیر! لحظاتی بعد، افسر عراقی به سنگر خود بازگشت و ما به کار شناسایی خود ادامه دادیم.
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 هر_روز_با_شهدا
شوخيهاشونم_عشق_بود...!!
🌷بیچاره پیرمرد تازه وارد بود. میدانست بچهها برای هر کاری آیه یا حدیثی میخوانند. وقتی داشت غذا تقسیم میکرد، گفت: «بچهها من معنی عربیش را بلد نیستم، اما خود قرآن میگوید: «النظافة من الایمان» یعنی هیچکس بیشتر از سهم خودش ورنداره!
🌷بچهها با هم زدند زیر خنده، پیردمرد گفت: «مگه غلط خواندم» یکی از بچهها گفت: «نه پدرجان کاملاً درست است، النظافة من الایمان. یعنی «هرکس سهم خودش را فقط بگیرد» و باز خندهی بچهها بود که مثل توپ در فضای چادر میترکید.
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 هر_روز_با_شهدا
گناهان_يك_شهيد!!
🌷در گردان موسى بن جعفر (ع) دوستى داشتيم چهارده- پانزده ساله اهل رهنان اصفهان. صفا و خلوص غريبى داشت، مسلم بود كه شهادت او ردخور ندارد و به همين دليل و به بهانه كم سن و سالى اش اغلب دوستان نوبت پست او را از خواب بيدار نمى كردند و به جاى او نگهبانى مى دادند.
🌷سنگر نگهبانى عصر در آن قسمت از منطقه فوق العاده در تيررس دشمن بود. يك روز بعد از ظهر داخل سنگر نگهبانى اش صداى انفجار آمد. آتش و دود همه جا را فراگرفته بود. هر چه او را صدا زديم جوابى نشنيديم. به درون سنگر رفتيم، كاسه ى سرش از بين رفته بود. او را بردند عقب.
🌷يكى از رفقا كه جيبهايش را خالى كرده بود به كاغذ نوشته اى برخورده بود به اين شرح: گناهان هفته، شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل در فوتبال. يكشنبه: زود تمام كردن نماز شب. دوشنبه: فراموش كردن سجده شكر يوميه. سه شنبه: شب بدون وضو به بستر رفتن. چهارشنبه: در جمع با صداى بلند خنديدن. پنجشنبه: پيشدستى فرمانده در سلام به من. جمعه: تمام نكردن تعداد صلوات مخصوص جمعه و به هفتصد تا كفايت كردن... و اين شهيد كسى جز ناصر حسينى نبود.
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313