❤️حسن جان...
من از زبان همہ حـرف
مـیزنـم بـا تـو ..؛
زمینمان شده ویران،
از #آسمان چہ خبر؟..
یادی کنیم از تمامی شهدا علی الخصوص
#شهید #حسن_قاسمی_دانا
با ذکر صلوات
#ششمین_سالگرد_حسن
شهدای رضوی
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_پنجم
💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت.
میدانستم از #شیرخشک یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد.
💠 از پلههای ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نهتنها #پشیمانش نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟»
بیقراریهای یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمیرفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمیدانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل #همسایه را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم.
💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقیمانده را در شیشه ریخت.
دستان زن بینوا از #شادی میلرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بیهیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد.
💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر میکرد و من میدیدم عباس روی زمین راه نمیرود و در #آسمان پرواز میکند که دوباره بیتاب رفتنش شدم.
دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با #گریهای که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!»
💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان #آسمانیاش شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با #حاج_قاسم قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را #مشتاقانه به سمت معرکه میکشید.
در را که پشت سرش بستم، حس کردم #قلبم از قفس سینه پرید. یک ماه بیخبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفسهای بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد.
💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر میداد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!»
او #دعا میکرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد.
💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :«#حاج_قاسم و جوونای شهر مثل شیر جلوی #داعش وایسادن! شیخ مصطفی میگفت #سید_علی_خامنهای به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!»
سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان میکرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم #سنجار! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش #داعش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!»
💠 با خبرهایی که میشنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیکتر میشد، ناله حیدر دوباره در گوشم میپیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز میگفت بعد از اینکه فرماندههای شهر بازم #اماننامه رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمیذاره یه مرد زنده از #آمرلی بره بیرون!»
او میگفت و من تازه میفهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما #نارنجک آورده و از چشمان خسته و بیخوابش خون میبارید.
💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس #اسارت در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود.
اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت #ناموسش بیش از بلایی که عدنان به سرش میآورد، عذاب میکشید و اگر #شهید شده بود، دلش حتی در #بهشت از غصه حال و روز ما در آتش بود!
💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم #آتش گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد.
نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر میتوانست یوسف را #سیر کند. بهسرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمیدانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد.
💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به #شوق دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم.
همانطور که به سمت در میدویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی #رزمندهای آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لبهای او بیشتر به خشکی میزد که به سختی پرسید :«حاجی خونهاس؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
♡به نام خدای قلبم♡
🍃تصویرش که در مقابلم نقش بست، جوانی امروزی بود. به #رزمنده ها نمیخورد اما ته چشمانش رنگ #مظلومیت و معصومیت گرفته بود. به قولی، از همان جوان های مومن و اهل دل که قدم بر رد پاهای #امام (ره) گذاشت و جبهه ها را به عطر خودش معطر کرد.
🍃جعفر که خنثی کننده ی مین و مناطق بود، ابتدا نَفسش را خنثی کرد و تابلو #گناه_ممنوع را بر جاده ی قلبش زد. میدانست این راه عاقبتی خیر در پیش ندارد. میدانست باید مسیری را در پیش بگیرد که #نفس طغیانگر کوچکترین بهایی در آن نداشته باشد.
🍃ایران و #انقلاب مملو از جعفر هاست. کافیست نگاهی #خاک_وطن را آزرده کند، نهایت همه سلاح میشوند و هدفشان دست های هرز #دشمن است. شهادت برای ما و جوانان ما، از جمله جعفر لطفی، راهی است برای رهایی و در رسیدن به #معشوق مگر ترسی حریفِ قلبِ بی قرار میشود؟
🍃مین هم حریف جعفر نشد. آنقدر شیفته ی او شد تا نهایت دلش نیامد دست رد به سینه اش بزند و جعفر هنگام خنثی سازی مین به #شهادت رسید. گویا خدا برای او دری از #زمین به سمت #آسمان باز کرد و برای همیشه اورا به همسایگی خود برگزید.
✍️نویسنده : #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #جعفر_لطفی
📅تاریخ تولد : ٣ بهمن ١٣۵۴
📅تاریخ شهادت : ۴ آبان ١٣٧٣
🕊محل شهادت : تهران
🥀مزار شهید : شهرستان اسلامشهر
🆔️ @shohada_tmersad313
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃از #کودکی خیالِ پریدن داشت، همان موقع ها هم دلش میخواست بر فراز آسمان دست هایش را باز کند و #خدا را همان جا میان ستاره های کوچک و بزرگ در #آغوش بگیرد.
🍃کم کم قد کشید... برای خودش بچه بسیجی شده بود؛ هر چه میگذشت بیشتر برای اطرافیانش الگو میشد و قدم قدم به خدای قلبش میرسید. #قلبِ ناآرامش خدمت را طلب میکرد و دلش پر میکشید تا دمی در هوای #جبهه نفس تازه کند. خدا هم که منتظر اراده ی بندگان است. آرزوی پرواز میان آسمان ها همراه با روحیه ی شهادت طلبی اش همراه شد؛ دست اورا گرفت و با چند دست لباس و پوتین به #خلبانی در جبهه ها سپرد.
🍃#رفقایش هم بی تاثیر نبودند. هم رزمِ مالک ولی زاده، داریوش بسطامی و کیومرث سرمدی بودن راه به خدا رسیدن را برایش هموار تر کرده بود؛ رفقایی که هرکدامشان به نحوی از شهادت استقبال کردند و در زمره ی عشاقان جای گرفتند.
🍃حال، هفت آبان سالروز شهادت مردی است که #آسمان هارا فتح کرد؛ کلید درهای #بهشت را از دست خانوم فاطمه ی زهرا(س) گرفت و با رو سفیدی مقابل امام زمانش، قدم به #جنت خدا گذاشت.
✍نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مظاهر_رضاییان
📅تاریخ تولد : ۱٣۴۵
📅تاریخ شهادت : ٧ آبان ۱٣۶٢
🕊محل شهادت : زنجان
🥀مزار شهید : گلزار شهدای اسد اباد
🆔️ @shohada_tmersad313
🍃عبدالله بود، عبدالله بودنش را به روشنی روز برای همگان به تصویر کشاند...
🍃نامش بهنام، #نوجوانی مجاهد و انقلابی. ۱۷ سال بیشتر از چراغ عمرش نگذشته بود اما بسیار فهیم و مردانه می زیست. سبک بالی #عاشق پیشه، که دنیا با همه ی بزرگی و طنازی اش توان جذب او را نداشت...
🍃از تو سخن میگویم، ای شقایق #مجاهد، شما مرد #آسمان بودی که #خدا را با مغز استخوان دیده بودی ، هوای دنیا برای شما نبود.
🍃مادر می گوید قبل از شهادت از دوستانت خواسته بودی که اگر من #شهید شدم به #خانواده ام بگویید اسم مرا برروی سنگ قبرم «عبدالله» بنویسند. حقیقتا که #عبدالله بودی و جز این سزاورت نبود. عبدی که خدا قلبش را برای #تقوا امتحان کرد و او چون راه بلدی که خط مسیر را خوب میدانست مسیر مقصد را پیمود...
🍃آری، مرد آسمانی قصه ی ما بال #پرواز نداشت اما دلی به وسعت خود آسمان داشت ، تنها به ندای دلش لبیک گفت و پرستو وار پر کشید🕊
✍نویسنده: #زهرا_حسینی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #بهنام_کشاورز_رضایی
📅تاریخ تولد : ۴ اسفند ۱٣۴۵
📅تاریخ شهادت : ۱۵ آبان ۱٣۶٢
🕊محل شهادت : منطقه پنجوین
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🆔️ @shohada_tmersad313
☆بسم ربّ الزهرا(س)☆
🍃باران میزند؛ نرم و #آرام. سعی میکند گرد خاک را از صورت #شهر بشوید و امیدی از #رحمت_خدا در دل مردم شهر بکارد، اما ما به خانههایمان #پناه بردهایم. به چهار دیواریهایی که معتقدیم مختاریم در آن هرچه میخواهیم انجام دهیم.
🍃نمیدانم چرا فراموش کردهایم که ما در #عالم هستیم، در محضر خدا و این آجرها نمیتوانند سدی بشوند در برابر چشمان نافذ خدا.
🍃اما بعضیها این اصل را از یاد نبردند. سعی کردند #بارانی بسازند که به روحشان بزند و گل و لایش را بشوید و ببرد. نفْسشان را به بند کشیدند تا در محضر #خدا سرکشی نکند.
🍃و سرانجام عدهای از آنها به #دروازه_بهشت در #سوریه رسیدند و سبکبال پر گشودند به سوی #آسمان. همانهایی که از مزارشان بوی #یاس بلند میشود. بوی عطر مادری که هرشب #زائر فرزندانش است.
✍️نویسنده : #محدثه_کربلایی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #میر_احمد_احمدی
📅تاریخ تولد: ۴ فروردین ١٣۶٧
📅تاریخ شهادت: ٣٠ آبان ١٣٩۴
🕊محل شهادت: خان طومان_سوریه
🥀مزار شهید: بهشت زهرا
🆔️ @shohada_tmersad313
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇
🍃شهید ابراهیم سال ۱۳۲۹ در محله قصرالدشت مسجدالرضا شیراز دنیا آمد. تحصیلاتش را با نمرات عالی تا مقطع دیپلم در کازرون و شیراز سپری کرد. به علت علاقه وافر به #پرواز در امتحان #خلبانی شرکت کرد. سال ۵۰ و ۵۱ پس از گذراندن آموزش مقدماتی در ایران، برای #آموزش هواپیماهای جنگی به آمریکا فرستاده شد.
🍃شهید ابراهیم در ایام #انقلاب، همراه همفکران نیروی هوایی چاش به فعالیت انقلابی پرداخت و حامی رهبر انقلاب شد. پس از پیروزی #ازدواج کرد و از پروردگار یک #دختر هدیه گرفت.
🍃با آغاز #جنگ_تحمیلی به بوشهر منتقل شد و همراه خلبانان شجاع نیروی هوایی #ایران به نبرد با دشمن پرداخت. شهید ابراهیم در مدت دو ماه ابتدای جنگ، ۵۰ پرواز برون مرزی داشت و ۸۰ پرواز عملیاتی موفق و از تیمسار فکوری چندین لوح #تقدیر اخذ کرد.
🍃سرانجام در #عملیات مروارید،پس ازشکست دادن #نیروی_دریایی صدام، داخل آبهای خلیج فارس، همراه ناو پیکان همیشه جاوید ایران، مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفت و با لقب #مفقود به #آسمان پرواز کرد.
✍️نویسنده: #نادره_عزیزی_نیک
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #ابراهیم_شریفی
📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۲۹
📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۵۹
🥀مزار شهید : #جاوید_الاثر
🕊محل شهادت : اب های خلیج فارس
🆔️@shohada_tmersad313
☆بسم رب الشهدا☆
🍃میگویند باید از شما نوشت! نوشت تا در یادها بمانید...! اما مگر انسانهای زنده از یادها پاک می شوند؟ بعید می دانم کسی بتواند شما را فراموش کند!
🍃مگر کسی که قلب #آسمان را می شکافد، بر بلند ترین نقطه آن #پرواز می کند فراموش شد نیست؟! بعید می دانم...
🍃شُهرَتَت صیاد است؛ صیاد قلب هایی!! قلب هایی که در زمین برای فرزند آسمان می تپد!❤️
🍃عادت داریم وقتی فردی عاقبت به #شهادت می شود، می گوییم آسمانی شد...اما تو از همان ابتدا آسمانی بودی حتی جسمت هم روی زمین نبود!
🍃هر چه از شما شنیده ام ختم می شود به همراهی یاور آهنی ات در قلب آسمان، که برای آرامش مردم زمین #پرواز می کردی و چه آرامشی بر قلبها حاکم بود آن زمانی که #صیاد در آسمان می چرخید♡
🍃آرامش آسمانی ات حوالی مزارت هم حس می شود! پر از امنیت و #آرامش و حس غرور...
🍃صیاد قلب هایمان باش! صیاد دلهایی که گاهی به قلاب #شیطان گیر می کند! دست دلمان را بگیر...زورمان به شیطان و سپاهش نمی رسد😔
🍃باید ابَرمردی چون تو پُشتمان باشد...
در آسمانی اما در زمین گرمی حضورت را به جان می کشیم...
🍃فرزند آسمان؛ قلب واماندگان زمینی را دریاب...
صیاد دلم باش؛ #صیاد_قلبها🌹
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_صیاد_شیرازی
📅تاریخ تولد : ۱۳۲۳. مشهد
📅تاریخ شهادت : ۲۱ فروردین ۱۳۷۸
🥀مزار : بهشت زهرا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
«شهـدا چشم شان را بہ روی دنیا بستند تا معراجشان #آسمان شود و پرواز ڪنند ...»
" مواظب #چشمهایمان باشیم "
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#پلاکشان را برای ما جا گذاشتن
تا روزی بدانیم از #جنس ما بودن
هویتشان #خاکی بود
اما دلشان را به #آسمان زدن
راستی #امانتدار خوبی بوده ایم؟
#شهدای_گمنام🕊
#شبتون_شهدایی🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313