✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_ششم
💠 گوشی را روی زمین پرت کرد و فقط #دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی نالههایم را نشنود.
نمیدانستم باز صورتم را شناختند یا همین صدای مصطفی برای مدرک جرممان کافی بود که بیامان سرم عربده میکشید و بین هر عربده با لگد یا دسته اسلحه به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید.
💠 دندانهایم را روی هم فشار میدادم، لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر نالهام از گلو بالا نیاید و #عشقم بیش از این عذاب نکشد، ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینهام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و نالهام در همان سینه شکست.
با نگاه بیحالم دنبال مادر مصطفی میگشتم و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد. پیرزن دیگر نالهای هم برایش نمانده بود که با نفس ضعیفی فقط #خدا را صدا میزد.
💠 کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بیرحمانه از جا بلندم کرد.
بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را به همه #ائمه (علیهم-السلام) قسم میدادم پای مصطفی و ابوالفضل را به این مسلخ نکشاند.
💠 از فشار انگشتان درشتش دستم بیحس شده بود، دعا میکردم زودتر خلاصم کند و پیش از آنکه ابوالفضل به خانه برسد، از اینجا بروند تا دیگر حنجر برادرم زیر خنجرشان نیفتد.
خیال میکردم میخواهند ما را از خانه بیرون ببرند و نمیدانستم برای زجرکش کردن زنان #زینبیه وحشیگری را به نهایت رساندهاند که از راهپله باریک خانه ما را مثل جنازهای بالا میکشیدند.
💠 مادر مصطفی مقابلم روی پله زمین خورد و همچنان او را میکشیدند که با صورت و تمام بدنش روی هر پله کوبیده میشد و به گمانم دیگر جانی به تنش نبود که نفسی هم نمیزد.
ردّ #خون از گوشه دهانم تا روی شال سپیدم جاری بود، هنوز عطر دستان مصطفی روی صورتم مانده بود و نمیتوانستم تصور کنم از دیدن جنازهام چه زجری میکشد که این قطره اشک نه از درد و ترس که به #عشق همسرم از گوشه چشمم چکید.
💠 به بام خانه رسیده بودیم و تازه از آنجا دیدم #زینبیه محشر شده است. دود انفجار انتحاریِ دقایقی پیش هنوز در آسمان بالا میرفت و صدای تیراندازی و جیغ زنان از خانههای اطراف شنیده میشد.
چشمم روی آشوب کوچههای اطراف میچرخید و میدیدم حرم #حضرت_زینب (علیهاالسلام) بین دود و آتش گرفتار شده که فریاد حیوان #تکفیری گوشم را کر کرد.
💠 مادر مصطفی را تا لب بام برده بود، پیرزن تمام تنش میلرزید و او نعره میکشید تا بگوید مردان این خانه کجا هستند و میشنیدم او به جای جواب، #اشهدش را میخواند که قلبم از هم پاره شد.
میدانستم نباید لب از لب باز کنم تا نفهمند #ایرانیام و تنها با ضجههایم التماس میکردم او را رها کنند.
💠 مقابل پایشان به زمین افتاده بودم، با هر دو دستم به تن سنگ زمین چنگ انداخته و طوری جیغ میزدم که گلویم خراش افتاد و طعم #خون را در دهانم حس میکردم.
از شدت گریه پلکهایم در هم فرو رفته بود و با همین چشمان کورم دیدم دو نفرشان شانههای مادر مصطفی را گرفتند و از لبه بام پرتش کردند که دیگر اختیار زبانم از دستم رفت و با همان نایی که به گلویم نمانده بوده، رو به گنبد ضجه زدم :«#یا_زینب!»
💠 با دستانم خودم را روی زمین تا لب بام کشاندم، به دیوار چنگ انداختم تا کف کوچه را ببینم و پیش از آنکه پیکر غرق به خون مادر مصطفی را ببینم چند نفری طوری از پشت شانهام را کشیدند که حس کردم کتفم از جا کنده شد.
با همین یک کلمه، ایرانی و #شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند و نمیدانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند که دورم له له میزدند.
💠 بین پاها و پوتینهایشان در خودم مچاله شده و همچنان #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را با ناله صدا میزدم، دلم میخواست زودتر جانم را بگیرند و آنها تازه طعمه ابوجعده را پیدا کرده بودند که دوباره عکسی را در موبایل به هم نشان میدادند و یکی خرناس کشید :«ابوجعده چقدر براش میده؟»
و دیگری اعتراض کرد :«برا چی بدیمش دست ابوجعده؟ میدونی میشه باهاش چندتا #اسیر مبادله کرد؟» و او برای تحویل من به ابوجعده کیسه دوخته بود که اعتراض رفیقش را به تمسخر گرفت :«بابام اسیره یا برادرم که فکر مبادله باشم؟ #ارتش_آزاد خودش میدونه با اون ۴۸ تا ایرانی چجوری آدماشو مبادله کنه!»
💠 به سمت صورتم خم شد، چانهام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد :«فکر نمیکردم #سپاه_پاسداران جاسوس زن داشته باشه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_هشتم
💠 تازه میفهمیدم پیکر برادرم سپر من بوده که پیراهن سپیدم همه از خونش رنگ گُل شده بود، کمر و گردنش از جای گلوله از هم پاشیده و با آخرین نوری که به نگاهش مانده بود، دنبال من میگشت.
اسلحه مصطفی کنارش مانده و نفسش هنوز برای #ناموسش میتپید که با نگاه نگرانش روی بدنم میگشت مبادا زخمی خورده باشم.
💠 گوشه پیشانیاش شکسته و کنار صورت و گونهاش پُر از #خون شده بود. ابوالفضل از آتش اینهمه زخم در آغوشش پَرپَر میزد و او تنها با قطرات اشک، گونههای روشن و خونیاش را میبوسید.
دیگر خونی به رگهای برادرم نمانده بود که چشمانش خمار خیال #شهادت سنگین میشد و دوباره پلکهایش را میگشود تا صورتم را ببیند و با همان چشمها مثل همیشه به رویم میخندید.
💠 اعجاز نجاتم مستش کرده بود که با لبخندی شیرین پیش چشمانم دلبری میکرد، صورتش به سپیدی ماه میزد و لبهای خشکش برای حرفی میلرزید و آخر نشد که پیش چشمانم مثل ساقه گلی شکست و سرش روی شانه رها شد.
انگار عمر چراغ چشمانم به جان برادرم بسته بود که شیشه اشکم شکست و ضجه میزدم فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
💠 شانههای مصطفی از گریه میلرزید و داغ دل من با گریه خنک نمیشد که با هر دو دستم پیراهن #خونی ابوالفضل را گرفته بودم و تشنه چشمانش، صورتش را میبوسیدم و هر چه میبوسیدم عطشم بیشتر میشد که لبهایم روی صورتش ماند و نفسم از گریه رفت.
مصطفی تقلّا میکرد دستانم را از ابوالفضل جدا کند و من دل رها کردن برادرم را نداشتم که هر چه بیشتر شانهام را میکشید، بیشتر در آغوش ابوالفضل فرو میرفتم.
💠 جسد ابوجعده و بقیه دور اتاق افتاده و چند نفر از رزمندگان مقابل در صف کشیده بودند تا زودتر از خانه خارجمان کنند.
مصطفی سر ابوالفضل را روی زمین گذاشت، با هر دو دست بازویم را گرفته و با گریه تمنا میکرد تا آخر از پیکر برادرم دل کندم و بهخدا قلبم روی سینهاش جا ماند که دیگر در سینهام تپشی حس نمیکردم.
💠 در حفاظ نیروهای #مقاومت مردمی از خانه خارج شدیم و تازه دیدم کنار کوچه جسم بیجان مادر مصطفی را میان پتویی پیچیدهاند.
نمیدانم مصطفی با چه دلی اینهمه غم را تحمل میکرد که خودش سر پتو را گرفت، رزمنده دیگری پایین پتو را بلند کرد و #غریبانه به راه افتادیم.
💠 دو نفر از رزمندگان بدن ابوالفضل را روی برانکاردی قرار داده و دنبال ما برادرم را میکشیدند. جسد چند #تکفیری در کوچه افتاده و هنوز صدای تیراندازی از خیابانهای اطراف شنیده میشد.
یک دست مصطفی به پتوی #خونی مادرش چسبیده و با دست دیگرش دست لرزانم را گرفته بود که به قدمهایم رمقی نمانده و او مرا دنبال خودش میکشید.
💠 سرخی غروب همه جا را گرفته و شاید از مظلومیت خون شهدای #زینبیه در و دیوار کوچهها رنگ خون شده بود که در انتهای کوچه مهتاب #حرم پیدا شد و چلچراغ اشکمان را در هم شکست.
تا رسیدن به آغوش #حضرت_زینب (علیهاالسلام) هزار بار جان کندیم و با آخرین نفسمان تقریباً میدویدیم تا پیش از رسیدن تکفیریها در حرم پنهان شویم. گوشه و کنار صحن عدهای پناه آورده و اینجا دیگر آخرین پناهگاه مردم زینبیه از هجوم تکفیریها بود.
💠 گوشه صحن زیر یکی از کنگرهها کِز کرده بودم، پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی کنارمان بود و مصطفی نه فقط چشمانش که تمام قامتش از اینهمه مصیبت در هم شکسته بود.
در تاریک و روشن آسمان مغرب صورتش از ستارههای اشک میدرخشید و حس میکردم هنوز روی پیراهن خونیام دنبال زخمی میگردد که گلویم از گریه گرفت و ناله زدم :«من سالمم، اینا همه خون ابوالفضله!»
💠 نگاهش تا پیکر ابوالفضل رفت و مثل اینکه آن لحظات دوباره پیش چشمانش جان گرفته باشد، شرمنده زمزمه کرد :«پشت در که رسیدیم، بچهها آماده حمله بودن. من و ابوالفضل نگران تو بودیم، قرار شد ما تو رو بکشیم بیرون و بقیه برن سراغ اونا.»
و همینجا در برابر #عشق ابوالفضل به من کم آورده بود که مقابل چشمانم از خجالت به گریه افتاد :«وقتی با اولین شلیک افتادی رو زمین، من و ابوالفضل با هم اومدیم سمتت، ولی اون زودتر تونست خودش رو بندازه روت.»
💠 من تکانهای قفسه سینه و فرو رفتن هر گلوله به تنش را حس کرده بودم که از داغ دلتنگیاش جگرم آتش گرفت و او همچنان نجوا میکرد :«قبل از اینکه بیایم تو خونه، وسط کوچه مامانم رو دیدم.»
چشمانش از گریه رنگ #خون شده بود و اینهمه غم در دلش جا نمیشد که از کنارم بلند شد، قدمی به سمت پیکر ابوالفضل و مادرش رفت و تاب دیدن آنها را هم نداشت که آشفته دور خودش میچرخید...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🗓امروز 13 مرداد 99
🌷 #5_روز تا #عید_بزرگ_غدیر😍
🌸اين #ماه قسمتےاز زندگےناب من اسٺ
✨مرهمے بر دل بيچاره و بےتاب من اسٺ
🌸روزها را سپرے مےڪنم از #عشق علے
✨5 روز دگر #عید_غدیر مولای من است
#أشهد_ان_علیا_ولےالله❤️
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🍃 من، عاشقِ معشوقی هستم که تا او را نیابم
آرام نخواهم گرفت و راه رسیدن به آن معشوق
#شهادت_فی_سبیل_الله است*🕊
🍃 عشق او، به وسعت نگاه پر معنایش به مسیری که در آن قدم گذاشته بود. همیشه میگویند #عشق خالق به مخلوق؛ اما حالا از عشق #مخلوقی حرف میزنیم که برای رسیدن به خالق خود پروانه وار دور شمع میگردید🦋
🍃 هم معنی عشق را میدانست، هم رسم عاشقی رامیدانست که باید با #جنون به اوج برسد.
برای رسیدن به بام موج ها باید از ساحل گذشت،
میدانست سفیر عشق #شهید است و رسیدن به آن فقط با اقتدا به سید و سالار شهیدان ممکن است...
🍃 برای رضای خدا قدم برمیداشت و تمام تلاشش را میکرد تا گوشه چشمی از #معشوق ببیند. عاشق بود و وارد حریم خلوت الهی شد، میهمان سفره ضیافت محبوب؛ اوبهترین و برترین سرمایه دنیوی اش را نثار آرمانی کرد که معتقد بود زنده ماندن و بارور شدن آن باعث رشد و پیشرفت میشود.
🍃 شهادت فی سبیل الله هدف از پروانگی اش بود و مزد از خود گذشتی رسیدن به معشوق #آسمانی...
🍃آتش و عشق هر دو میسوزانند؛ یکی چهره را و دیگری قلب را اما این سوختن کجا و آن کجا... قلب #هادی سوخت تا به آسمان برسد و شامگاهی در آسمان سومار پرکشید و برای همیشه مهمان آسمان شد.
*بخشی از وصیتنامه شهید
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
🌷به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #هادی_قنبری
📅تاریخ تولد :۲ فروردین ۱۳۴۱
📅تاریخ شهادت : ۶ آبان ۱۳۶۱
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
🕊محل شهادت : سومار
🆔️ @shohada_tnersad313
🍃این بار قلمِ دل عزم وصف نوجوان رهبری کرده که چه زیبا #اسماعیل وار، بند بند وجودیش را در مسلخگاه #عشق قربانی نمود. حسین فهمیده، #نوجوانی که از تمام بندرگاهای دنیایی دست کشید و #شجاعانه جان خود را فدای جانانش کرد🌹
🍃درست است، بزرگی قصه فهمیده را همه شنیده ایم، شاید بارها و بارها، اما باید زبان به اعتراف بگشایم که قاموس لغات و واژه ها یارای آن را ندارد تا بزرگی او را #وصف کند.
🍃دقیق که مینگری، میبینی که نوجوان قصه ی ما چه زیبا توانست در آغازین ثانیه های نوجوانیش اسوه انسان کاملی را برای #عالمیان به تصویر بکشاند😌
🍃بدرستی، او چه زیبا توانست #دلبری این عالم فانی را به چَشمِ روح، بشناسد و بر تمام آمال دنیویش پشت پا بزند.
🍃آری فهمیده چه زیرکانه دام های #دنیایی را شناخت و آنها را به زانو دراورد.
🎊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_محمدحسین_فهمیده
📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶
📅تاریخ شهادت : ۸ آبان ۱۳۵۹
📅تاریخ انتشار : ٧ آبان ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : شهدای بهشت زهرا(س)
🆔️@shohada_tmersad313
🍃زندگی سرشار از نشانه هایی ست که اگر درکشان کنی هادی دلت میشوند و تو را تا مقصد نهایی خویش همراهی میکنند. وقتی زندگی نامه ات را خواندم به این مهم پی بردم. زندگی که خود آیتی بود از جانب پروردگار برای اطرافیانت...
🍃هنگامی که خدا نامه زمینی شدنت را امضا زد و تو در میان هیاهوی #روضه پا به این دنیا نهادی همین نشانه ای شد برای پدرت که در شام غریبان حسینبنعلی(ع) خدا امانتی به او داده و تا به پایان رسیدن رسالتش باید امانت دار خوبی باشد.
🍃میگذرم از کودکی و نوجوانی ات، میرسم به فصل بالغ شدنت؛ با #عشق خدا و حب #اهل_بیت قد کشیدی و در وجودشان حل شدی، عاقل و بالغ شدی. و هنگامی که پرواز را آموختی خدا آغوشش را برایت باز کرد...
🍃قلمم عاجز از توصیف آن لحظه ای است که پیک شهادت به دست پدرت رسید؛ در آن رویای صادقه #عمه_سادات آمده بود تا امانتی که محرم پنجاه و نه به پدر و مادرت داده بود پس گیرد! اینها همه نشانه بود. نشانهی خدایی بودنت، خلاصه شدنت در نور. و نشانه #پروازت به سوی ابدیت!
سالگرد #تولدت_مبارک_مدافع_حرم♥️
✍نویسنده: #مهدیه_نادعلی
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید #سید_علی_اصغر_شنایی
📅تاریخ تولد : ۱۰ آبان ۱٣۵٩
📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱٣٩٢
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : سمنان ، شهر دیباج
🆔️ @shohada_tmersad313
♡به نام قرار بی قرار ها♡
مِهر نفس های آخرش را میکشد و #آبان جایش را میگیرد و اینبار دستم میرود که برای شهید امین کریمی بنویسم.
یک روز دیگر میشود #پنج_سال! پنج سال پیش در #عاشورا شهد #عشق نوشید و به ملکوت اعلا پیوست، همسایه #امامزاده_علی_اکبر چیذر شد و مزارش مأمن همیشگی مادر و همسرش شد.
و حالا من و تو ،یعنی ما اینجا مانده ایم غرق دنیای خودمان ملتمسانه از خدا طلب #شهادت میکنیم. شاید یادمان رفته غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند.
حواسمان باشد حداقل بیش از این غرق نشویم
رفیق یادمان نرود روزی میرسد که جز دست های خالی چیزی نداریم .بیا تا دیر نشده کاری کنیم شاید فردا خانه من و تو #قبر تنگ باشد و آنگاه برای همیشه دیر شود
میشود همسایه خوبان و همره عشاق باشیم اگر گره #دلدادگی به دنیا را کمی شل کنیم و خودمان را دریابیم مثل آقا #امین هایی که راه #سعادت را یافتند.
🕊
#شهید #امین_کریمی
🔷تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۶۵
🔷تاریخ شهادت : ۳۰ مهر ۱۳۹۴.حلب سوریه
🔷مزار شهید : علی اکبر چیذر
🆔️ @shohada_tmersad313
اولین شعر در رثای مادر شهیده فاطمه اسدی، توسط استاد امیری اسفندقه سروده شد:
دست در دست نور میآید
زنی از راه دور میآید
چه زنی شیرزن، زنی دیگر
زنی از نور نیز روشن تر
زنی از نسل روشن باران
داغدار شهادت یاران
تهی از ترس و یأس و دلشوره
قلب تاریخ، نبض اسطوره
اسوه عشق، اسوه ایثار
خفته در کوه و همچنان بیدار
ابر و آتش، بهار و تابستان
آبروی تمام کردستان
میرسد باشکوه چون خورشید
زنی از پشت کوه چون خورشید
همه فرهنگ و فر، همه آیین
زینبی واره فاطمه آیین
میرسد تا که داغ تازه شود
کوچه با چلچراغ تازه شود
میرسد داغ همچنان خبرش
داغدار دو گوشه جگرش
با وقار و صبور و سنگین است
زن دیگر که گفتهاند این است
زنی از شام روضههای دمشق
پاسدار عفاف و عزت و عشق
زنی آیینه دار بیداری
زنی آیینه وفا، آری
آری، آری زنی شهیده و پاک
رفته از خاک تا دل افلاک
آسمان حبس کرده آهش را
باد جارو کشیده راهش را
میزند آب کوچه را باران
موج در موج گریهی یاران
به زنان قبیلهی سوگند
بسپارید تا که کل بکشند
دست در دست نور میآید
زنی از راه دور میآید
زنی از نسل روشن باران
داغدار شهادت یاران
✍مرتضی امیری اسفندقه
#مادر
#همسر_وفادار
#عشق
#مادر_شهیده_عشق
#فاطمه_اسدی
🆔️ @shohada_tmersad313
◇نون والقلم◇
🍃عزیزی میگفت: در #اسلام، عالی ترین محک ایمان، #جهاد است.
🍃جهاد در مسلک ما، چه معنا می شود؟
چه وجهی را در بر می گیرد؟ جهاد با هیاهوی آمال بی پایان #نفس یا جهاد با #دشمن و حفظ خاک؟ شاید هم جهادی دیگر که #امام_موسی_صدر برایمان ترسیمش کرد.
🍃جهادی که مسبب #رشد است.
جهادی که ترسیم گر شکوه #عشق و #ایثار است، جهادی که مزدش طعم خوش لبخند کودکانی خسته و تماشای برقِ شیرین #آبادی در نگاه خشت خرابه هاست.
🍃جهادی که عطر خوش #اخلاص دارد و مگر نه اینکه #خدا، خریدار خلوص است! و چه زیباست اینگونه مدح #عشق کردن و #لبیک را چشم در چشم یار گفتن. چه زیباست چون اینان بودن.
همچون #امیرمحمد.
#شهادتت_مبارک_جهادگر❤️
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🌹به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #امیرمحمد_اژدری
📅تاریخ تولد : ۳۱ مرداد ۱۳۷۲
📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۷
🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل چیذر
🆔️ @shohada_tmersad313
🍃اسماعیل، ابراهیم وار برخواست و #رسول درونش اسماعیل خویش را قربانی کرد تا به #قرب الله ی جانش برسد...
🍃از همان اوایل بهار زندگانی، تمامِ آنچه را به #دنیا وابسته بود در قربانگاه الهی ذبح کرد دست و دلش را از دنیا شست سر بر سودای #عشق نهاد و راهی دفاع از #حریم_آل_الله شد.
🍃میگفت در مرحله اول باید بجنگیم نه اینکه #شهید شویم. باید دفاع کنیم. هرچند شهادت از همه چیز بهتر است، اگر قرار است بمیریم، خدا مرگمان را در #شهادت قرار بدهد.
🍃 اسماعیل بی هیچ #ترسی رفت و از سیم خاردارهای دنیا عبور کرد تا در سیم خار دار #نفس اسیر نشود...
🍃۲۹ برگ از دفتر آبان ۹۸ میگذشت، #اسماعیل
هوای #حسین را داشت گویی میدانست چند لحظه ای بعد به استقبالش خواهد آمد... روضه را که گوش داد لباس خاکی اش را به تن کرد، چند لحظه بعد در حالی که به مقرشان میرفتند، یک لحظه زمین و آسمان آتش شد، #موشک زده بودند. اسماعیل دست و پایش بر اثر اصابت موشک قطع شده بود هنوز قلبش #ضربان داشت تا اینکه داعش بالای سر اسماعیل میرسد پیکرش را #ارباً_اربا میکنند. #مروارید جانش را درمیآورند، چاقو می زنند و نگاه قلبش را برای همیشه خاموش می کنند.
🍃اما این حرامی های #داعش دست بر دار نبودند، به #لباس و پلاکش هم رحم نمیکنند آنها را هم میبرند و این گونه میشود که اسماعیل، همچون مولایش حسین دعوت حق را #لبیک می گوید...
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
🌷 سالروز #شهادت
#شهید #اسماعیل_غلامی_یاراحمدی
تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۵۲
تاریخ شهادت : ۲۹ آبان ۱۳۹۸
🥀مزار شهید : لرستان، خرم آباد، آرامستان صالحین
🕊محل شهادت : سوریه
🆔️ @shohada_tmersad313
#شهید_امام_رضایی
🍃به راستی که این نام برازنده توست.
شنیده بودم #برات_کربلا را از #امام_رضا می گیرند و تو این را بهتر میدانستی. خوب میدانستی راه کربلایی شدن از #مشهد میگذرد و حتما اقتدا به وفای عباس کرده بودی که اینگونه تشنه دفاع از حریم #حرم بودی. آری #عباس بودی.
🍃از روزی که به دنیا آمدی تا دقایق آخر عمرت که ذکر لبت #یا_اباالفضل شد. تو چقدر خوب رسم وفا را بلد بودی
که از هست و نیستت به خاطر اربابت بگذری؟ وفا تا کجا؟! تا آنجا که ماشین زیر پایت خرج سفر سوریه ات شد. تو معنای واقعی بابی انت و امی و نفسی و مالی شدی...
🍃راستش را بگو! این همه بیقراریت برای چه بود؟ هربار نرفتنت، برگشتنت و به در بسته خوردنت و دوباره و دوباره پا پیش گذاشتنت برای چه بود؟ نکند تو اصلا به دنیا آمدی و قد کشیدی برای #شهادت. نکند به #دنیا آمدی که درس امروز ما باشی! که یادمان دهی حرف #عشق تکراری نیست و طالب شهادت بودن هرچقدر در کالبد مردانی از جنس تو بارها و بارها تکرار شود باز هم تکراری نیست! و با همین بیقراری عجیبت امضای آخر را را از امام رضا گرفتی و اسمت رفت در لیست عملیات و بالاخره آن بیقراری که از بدو تولد با خودت آورده بودی آرام گرفت.
🍃راستی! شهادت مبارک #شهید_لبخند
یادت نرود برات کربلای ما را هم از امام رضا بخواهی.
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
🍃به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #حسین_محرابی
📅تاریخ تولد : ۳۰ شهریور ۱۳۵۶
📅تاریخ شهادت : ۱۰ آذر ۱۳۹۵
🥀مزار : بهشت رضا
🕊محل شهادت : حلب_سوریه
🆔️ @shohada_tmersad313
🍃دلم بی تاب است. #وضو می گیرم. دفتر دل نوشته هایم راباز می کنم. قلم در دست می گیرم اما نمی دانم چرا ساعت شنی دلهره ام امروز پایانی ندارد. حافظه ام #شرمنده ی دلم شده و جملات امروز توانِ بودن ندارند.
🍃خواهر شاه خراسان، #خادم خود را به #عمه_سادات هدیه کرده است و من برای درک این اتفاق خیلی کوچکم. شاید هم دخیل های #پنجره_فولاد جواب داده است، نمی دانم.
🍃خوش به حالت ۱۴ سال با افتخار خادم بانوی #قم بودی، راست می گویند؛ #رفیق_شهید، شهیدت می کند. با آمدن خبرِ شهادتِ #شهید_قریب، کبوتر دلت به سوی آسمانِ شهادت پرواز کرد. در گریه های شبانه ات در حرم، جواز #مدافع شدن را گرفتی. چشم سر را برتمام وابستگی های دنیا بستی و با چشم دل راهی سرزمینی شدی که #عشق را به بهای شهادت می آموزند.
🍃بیست و یکمین روز آذر را با #شهادتت آذین بستی و دنیا و آدم هایش را داغدار نبودنت کردی. اما چرخ گردون #روزگار چرخید و این بار شهیدِ خادم شدی و حرم را زیارت کردی.
🍃این روزها فرزندت با افتخار برای #حضرت_معصومه، خادمی می کند و راهت را ادامه می دهد. میدانم این ها از دعای خیر تو است. دعا کن برای #اسیران_نفس که زنجیرهای #گناه بر وجودشان سنگینی می کند. توان راه رفتن در این برزخ را ندارند. دعا کن راه را گم کرده ایم. برای منتظرهای محتاجِ دعایت، دعا کن.
✍️نویسنده: #طاهره_بنایی منتظر
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید #مهدی_ایمانی
📅تاریخ تولد : ۸ خرداد ۱۳۶۲
📅تاریخ شهادت : ۲۱ آذر ۱۳۹۶
🥀مزار شهید : قم، حرم حضرت معصومه
🕊محل شهادت : سوریه
#مدافع_حرم #شهید_خادم
🆔️ @shohada_tmersad313
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹
#سلام_بر_شهدا 🌷
#سلام_بر_مردان_بی_ادعا 🌷
خوشا آنان که #جانان می شناسند
طریق #عشق و #ایمان می شناسند
بسی گفتیم و گفتند از #شهیدان
#شهیدان را #شهیدان می شناسند
🕊 #ای_شهید 🌹
تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن
براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند باور ڪن ...
✍️ امروز #هفتم_بهمن_ماه
سالروز عروجتان است🕊
🌹 #شهدای والامقام
🌹شهرستان #نجف_آباد
🌹 ڪہ در چنین روزی
🌹 #آسمانی شدند
🌹 این #شهدای والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان محل مزار ذکرمی گردد :
💐 سردار #شهید احمد موحدی (غلامرضا) 🌺 ـ 24 سالہ ـ نجف آباد
💐 بسیجی #شهید محمد پورمحمدی (رضا) 🌺 ـ 20 سالہ ـ نجف آباد
💐 بسیجی #شهید محمدعلی هاشم زاده (علی) 🌺 ـ 18 سالہ ـ نجف آباد
💐 جهادگر #شهید غلامعلی صالحی (حیدرعلی) 🌺 ـ 18 سالہ ـ نجف آباد
💐 جهادگر #شهید حسنعلی مهدیه (حسین) 🌺 ـ 21 سالہ ـ نجف آباد
💐 سرباز #شهید محمدرضا بهرامی (نبی اله) 🌺 ـ 18 سالہ ـ نجف آباد ـ قلعه سفید
💐 سرباز #شهید حسین شفیعی (جعفر) 🌺 ـ 29 سالہ ـ نجف آباد ـ علویجه
💐 سرباز #شهید مجید صادقی (محمدعلی) 🌺 ـ 18 سالہ ـ نجف آباد ـ قلعه سفید
💐 سرباز #شهید رضا کریمی (حیدرعلی) 🌺 ـ 19 سالہ ـ نجف آباد ـ روستای خیرآباد
🌹 سالگرد
🌹آسمانی شدنتان
🌹 مبارڪ باد ...
#روحشان_شاد 🕊
#یادشان_گرامی 🌹
#راهـشان_پر_رهرو 🕊
🆔 @shohada_tmersad313
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
تولد داریم😍 تولدت مبارک فرمانده #شهید_حمید_باکری🌹🍃 #رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق 🆔 @shohada_tmer
"بسم الله الرحمن الرحیم"
🍃 هر دو #برادر چشمهای حقیقت بین بازی داشتند انگار که مثل آب خوردن غیب میدیدند و از شدت آنکه این دیدن برای آنها طبیعی و معمولی بود، آن دیده ها را به راحتی وخیلی فاش بیان می کردند.
🍃 اگر اینقدر دیدن حقایق عالم که برای امثال ما #غیب_گویی است برای آنها آسان و طبیعی نبود لااقل کمی خصوصی تر و با احتیاط بیشتری آن حقایق را بیان می کردند، نه مثل #مهدی که چند لحظه قبل از شهادتش، خطاب به #شهید کاظمی پشت بیسیمی که می دانست ضبط میشود و در آینده همه آن را میشنوند بگوید «احمد!بیا اینجا که اگر بیایی دیگر دلت نمیخواهد برگردی!»
🍃 اما حکایت حمید از مهدی هم جالبتر است، او چند وقتی قبل از شهادتش وصیت نامه ای مینوسد که در آن آینده را به تصویر میکشد و انگار که از پشت پرده ای از پرده های عالم خبر بدهد می گوید:«دعا کنید که خداوند #شهادت را نصیب شما کند. در غیر این صورت زمانی فرامیرسد که #جنگ تمام میشود و رزمندگان سه دسته میشوند: دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از آن پشیماناند. دستهای که راه بیتفاوتی در پیشگرفته و غرق زندگی مادی میشوند و دستهای که به گذشته #وفادار میمانند و احساس وظیفه میکنند و از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد. پس از خداوند بخواهید با رسیدن به شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن هم بسیار سخت خواهد بود.»
🍃 #حمید_باکری برادر مهدی باکری، #جوان_بسیجی عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر #عشق شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم.
🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست عاقبت بخیر باشیم♥️
✍نویسنده: #گمنام
🕊به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_حمید_باکری
📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱٣٣۴
📅تاریخ شهادت : ۶اسفند۱٣۶٢
🥀مزار شهید : مفقود الاثر
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
🍃طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید امیر حاج امینی🌷🍃 #رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق 🆔 @shohada_tmersad
🍃گاهی عشق معجزه میکند و بیسیمچی گردان، آشنای غریب #شهدا می شود.
🍃امیر امینی، #رزمنده ی ساده ی گردان که حال و هوای هر عملیات را با بیسیم به جاماندگان خبر میداد.
🍃فرمانده قلبش شد و #بیسیمچی اشک و مناجاتش برای خدا. آنقدر دعا کرد تا عاشق، مخلص و #شهید شد.
🍃عکاسِ جنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد، #شهادت بیسیمچیِ عاشق را ثبت کرد و این عکس برگی شد از دفتر #عشق، که این روزها دل هر آدم سردرگمی را می لرزاند.
🍃سربندش، چشم هایش که از خستگی #دنیا آرام گرفته است و لب های خونینش، که گویی هنوز هم #ذکر میگویند. اینها هرکدام روضه ای است برای آنان که گرفتار دنیا شدهاند😔
🍃او با #مناجات و گریههایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و #عزیز شد برای دنیا و آدمهایش.
🍃کاش میشد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای #غفلت و #گناه کمی بندگی کنیم و او با بیسیماش از عشق به محبوب بگوید😢
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_امیر_حاج_امینی
✍نویسنده: #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ تولد : ۵ دی ۱۳۴۰، ساوه
📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۶۵، شلمچه، کربلای۵
🥀مزار شهید : بهشت زهرای تهران
شهدا را یاد کنیم با صلوات🌸
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌱این روزها #دل بی قرار است برای #راهیان_نور. برای قطعه ای از بهشت به نام #شلمچه. با کوله بار سنگین غفلت بروی، سرت را بگذاری روی خاکش و دلت را بتکانی، پیمان های شکسته را وصله ی #شرمندگی بزنی و #شهدا باز هم ضامنت شوند😞
🍃دل را به پرچم یا حسین(ع) و یا اباصالح المهدی(عج) گره بزنی. مداح، روضه ی علی اکبر و ارباب را بر دل های مرده بخواند و راوی از #عشق بازی رزمنده ها با خدا در میدان جنگ بگوید و چشم ها، قصه ی ندامت را ببارند😭
🍃امروز قصه عشق بازی #خادم_الشهدایی ست که از معبر سخت شهادت عبور کرد. حجت الله رحیمی، عکس شهدا درگوشه گوشه ی اتاقش جا خوش کرد و مقدمه راهش شد.
🍃به دنبال عشق بود در بیابان های شلمچه. خادم، مداح و عاشق شد. شهادت را در سرزمین شقایق های خونین گرفت. آنقدر #یا_زهرا گفت تا در لباس خادم الشهدا به رسم حضرت مادر، با #پهلوی_شکسته و صورت کبود شهید شد😓
🍃شهید همتِ نسلِ جدید، راهش را پیدا کرد و رفت. حال ما مانده ایم و دلهای ملتهب از #گناه، پاهای خسته از رفتن های اشتباه و گاه صدایی شبیه به اینکه از #انقلاب پشیمان شده اند، به گوش می رسد.گویی خون های شهدا را نمی بینند.کاش #وصیت_نامه شهدا را بخوانند. شاید بیدار شوند و بدانند با این انقلاب و خون ها چه می کنند و در ظاهر بی خبرند از اتفاق های مملکتی که مسئولش هستند.
♡#ألم_یعلم_بان_الله_یری♡
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حجت_الله_رحیمی
📅تاریخ تولد : ۲۴ اسفند ۱۳۶۸
📅تاریخ شهادت : ۱۸ اسفند ۱۳۹۰. خرمشهر
📅تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : باغملک
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
✨به نام خدا
🍃پس از پایان جنگ دفاع مقدس،مردم در گوشه کناره مینشستند و میگفتند اگر بار دیگر #جنگ شود کسی حاضر نخواهد بود برای دفاع از کشور و #اسلام راهی شود،با آغاز جنگ #سوریه و عراق و حمله تروریست های داعشی به حریم آل الله(ع) دلاوران زیادی راهی میدان نبرد شدند و ثابت کردند که این حرف ها یاوه گویی بیش نیست و در هر شرایط و زمانی از اعتقادات مقدس خود دفاع میکنند.
🍃مدافعانی که نظر کرده #عمه_سادات بودند و غیرتشان اجازه نمیداد پای وحشی خویان به حرم عمشان زینب (س)باز شود.گویا میرفتند که باز قافله حسین(ع)را یاری کنند.همچو شهیدان #کربلا پر شور و عشق؛و در این راه هیچ چیز مانعشان نبود. چنان که این راه،راه #عشق است
🍃تشدید درگیری بین جبهه اسلام و تکفیری ها در سوریه و #عراق، قرار عاشقان بسیاری را ربوده بود و شهید ابوالفضل راه چمنی نیز یکی از این عاشقان بود🕊
🍃دلاوری که فرماندهی تیپ زینبیون را بر عهده داشت و در فرماندهی منش و رفتار #شهید_ابراهیم_همت موج میزد گویی همان ابراهیم است تنها با نامی دیگر.
🍃روحیه ی خستگی ناپذیر این شهیدان رد پاییست برای رسیدن به سعادت ابدی
الگویی با باور های مقدس و آرمان
زندگی بی #شهادت، ریاضت تدریجی برای رسیدن به #مرگ است
✍️نویسنده : #بنت_الهدی
🌸به مناسبت سالروز شهادت
#شهید #ابوالفضل_راه_چمنی
📅تاریخ تولد : ٢ اسفند ۱٣۶۴
📅تاریخ شهادت : ۱٨ فروردین ۱٣٩۵
🥀مزار شهید : گلزار شهدای ارمبویه تهران
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🍃به نام آفریننده نور و #قلم
به نام آن کسی که نور دلهای شما را چلچراغ مسیر ما قرار داد، به نام پروردگار #عشق♥️
🍃به نام #خدایی که مشتاقش بودی، آنگونه که عطشانی حیات میجوید و اسیری در پی رهایی میگردد.
🍃به نام او که با هر نفس شوق حسین(ع) را در دلت زنده میکرد و تو، مشتاقانه #علمدار مسیر پر تب و تابش بودی.
🍃چه حرف ها که میتوان زد از #تبسم روح انگیزت در میان قابها، که راه روشن مینمایاند و پیشنوشتی برای سرنوشتها میشود…
🍃شهید، مصداقیست که در قلوب#عاشق شما رشد میکند و روزی مهر تایید بر بیقراری های دل میزند. غلط است که میگویند شهیدان، از دست رفته اند. ما شهیدان را از دست نداده ایم بلکه بدست آورده ایم؛ و خود نیز وقتی به دست خواهیم آمد که شهادت را بدست آوریم.*
🍃به امید روزی که با نگاهی از جوارتان، سعادتی نصیب عاشقان شهادت شود.
*بخشی از وصیتنامه شهید که از #شهید_بهشتی نقل قول شده بود.
✍نویسنده: #مبرا_پورحسن
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_علی_کنعانی
📅تاریخ تولد : ٢ شهریور ۱٣۵۶
📅تاریخ شهادت : ۱۰ اردیبهشت ۱٣٩٢
🕊محل شهادت : سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای مراغه
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🍃چه نوری میتواند راه را برای عاشقان بگشاید. جز عشق به #جهاد برای آن خدایی که جهاد کرد میان فرشتگانش تا مارا بیافریند و فرشتگانش را مقابل ما به زانو دربیاورد.
🍃حال #بنده از تمامی تعلقاتش دل میبرد و پا به میدان میگذارد تا نشان دهد که خدایش را بنده است. اینبار اما دل به داستانی داده ایم که فرشته اش جهادگری است که وجودش را به دستان خدا سپرده.
🍃بی هیچ اجباری و با کمال #عشق پا به #جبهه نهاده و همچون مولایش #امیرالمومنین میان جبهه حق علیه باطل خون دلها خورده. میان این تیرباران ها و دودهایی که عاشقانه تنفس میکردند؛ #جانبازی اش نصیب بهرامِ داستان شد...
🍃ماند و درد کشید از غم نبود یارانش از غم جا ماندن. اما آن روزها چه زیبا جانبازی شده بود به سان علمدار کربلا، اصلا گویی داستان این جهان همین است.
🍃گویی همه باید فدایی راه حسین شوند. فدایی آزادگی حسین (ع)، لب های عطشان خیمه ی حسین(ع)، فدایی رگ های گلوی حسین(ع)، نهایت این بیقراری ها شد وصال دلدار. #وصال همان خدایی که قهرمان داستان بینهایت دلتنگش بود.
🍃نهایتش شد دست گذاشتن در دستان #علمدار و یاران شهیدش. تا درد فراق نباشد؛ خدا درمان شهادت را قرار نمیدهد. تا ناله؛ عجز؛ بیقراری و بیتابی های سحرگانه نباشد خانوم زهرای مرضیه #شهادت_نامه را امضا نمیکند🕊
🍃گویا رسم شهادت این است که ذره ذره ی وجودت اسمانی شود، همه را به آسمان #کربلا بسپاری، خودت سپر شوی برای تیر سه شعبه ای که گلوی شش ماهه حسین(ع) را هدف گرفته است. رسم همین است، باید عاشق شد.
#شهادتت_مبارک عاشق ترینِ بندگان🌹
✍نویسنده: #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_بهرام_جاهی_الماسی
📅تاریخ تولد : ۴ فروردین ۱٣٣۵
📅تاریخ شهادت : ٢٨ اردیبهشت ۱٣٧۵
🕊محل شهادت : بیمارستان ساسان_تهران
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
🍃🌺به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_مرتضی_مسیب_زاده
📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۶۱
📅تاریخ شهادت : ۱۴ خرداد ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۱۳ خرداد ۱۴۰۰.حلب سوریه
🥀مزار شهید : گلزار شهدای سرحد آباد
🍃🌹🍃
درگرماگرمِ تیرماهِ ۶۱، میانِ بحبوحه جنگ، سومین فرزند خانواده #مسیب_زاده پا به جهان گذاشت. نامش را #مرتضی گذاشتند🙂
🍃🌹عشق و ارادت به #ائمه و احترام خاصی که به پدر و مادر میگذاشت، از شئون #عاقبت_به_خیری اش بود😇
🍃🌹پس از دبیرستان وارد #دانشگاه_امام_حسین (ع)شد. شاید وارد عرصه وسیعی برای عشقبازی و #خدمت. مثل هر عاشق و دلباخته دیگر طاقت جسارت به #حریمِ_بنت_الحیدر (س) نداشت. پس راهی سرزمینِ عشق شد. مستشار نظامی بود. کار بلد و حرفه ای پای کار که به میان میآمد، دقیق و جدی میشد.
🍃🌹آسمانی بود و بیتاب، مثل همه آسمانیان، بریده از #زمین و تعلقات آن.
اما مگر میشود پدرِ دختر باشی و او را به فراموشی بسپاری؟!!
🍃🌹مرتضی پدر بود و عاشق جگر گوشه اش... عاشقِ دخترک شیرین زبانش، اما این عشق، پایِ رفتنش را سست نکرد.
او مصمم به رفتن بود پس به پدرش سفارش کرد: "هوای #نازنین_زینب را داشته باشد تنهایش نگذارید
🍃🌹بعد از شهادت مرتضی هیچ کس نازنین زهرا شش ساله را تنها نگذاشت... بی احترامی به او و مادرش نشد و کسی حرمت آنها را نشکست اما هزار و اندی سال پیش...دخترکی که اتفاقا #قلب پدر برایش میتپید، بعد از #شهادت پدرش، بی احترامی هایِ زیادی دیده بود.
#حُرمَتش شکسته و صورتش سیلی خورده بود و او را در آغوش عمه جانش، تنها میانِ خرابه ای رها کرده بودند😭
🍃🌹حال مرتضی رفته بود که بار دیگر برای #ناموس_آل_الله، اسارت و بیحرمتی رقم نخورد. خود همچون پرستویی در کربلای #خانطومان آسمانی شد.
🍃🌹خانطومان هم قصه عجیبی دارد. گوشه به گوشهاش کربلاست و علی اکبر ها را به آغوش میکشد💔
🍃🌹انفجارِ انتحاری تکفیریان در منطقه #خلسه، در جنوبِ خانطومان، پرستویی دیگر را در خون خود غلطاند و علی اکبری دیگر، به راهِ #عشق در قلب خاطومان آرام گرفت🖤
برای سلامتی امام عصرعجل الله...
ارواح مطهرشهداوامام شهدا
🌷صلـــــــــــــــوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
#بی_عشق پلید مےشوی باورڪڹ
با #عشق سعیدمی شوی باورڪڹ
خــودراڪه #شـبـیه شهدا گردانی
یڪ روز #شهید می شوی باورڪڹ
#شهیدان_رفیق
#محمدرضابیضایی #مرتضۍمسیب_زاده
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🍃ای شهید...
در خاکریز های #جبهه، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی، ناله سردادی و #عاشق شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان #کمیل بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد
🍃با سوز دلت #ظلمت_نفسی بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان #گریه کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم.
🍃هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه #حضرت_زهرا بخوان. برایمان از #در_سوخته بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در #توبه به رویمان باز شد
🍃از وصیت مادر به دختر و #پیراهن_کهنه بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی #گودال. اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های #علی تاب بیاریم..
🍃نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی #اربا_اربا و یکی با پهلوی شکسته و #بازوی_کبود همچون خودت
🍃 در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به #مادر اقتدا کردی.
🍃این #عشق پایان ندارد....
سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر #زائر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو #خوشبخت می شوند. شاید هم اولین قدم برای #عاقبت_بخیری، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن
♡تولدت مبارک فرمانده♡
🌺به مناسب سالروز #تولد #شهید #محمدرضا_تورجی_زاده
✍️نویسنده : #طاهره_بنایی منتظر
📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳
📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه
🥀مزار : اصفهان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها شهید ایرانی واقعه عاشورا
اسلم دیلمی تنها ایرانی شهید واقعه کربلا بود ( از گیلان تا قزوین را در گذشته دیلم می گفتند)...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#محرم_1444
#امام_حسین
#کربلا
#عشق
#زیارت
#شفاعت
#امام_زمان
#یاری_امام_زمان
#یاوران_مهدی
#زنده_باد_ایران
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🍃دل که به یارت دهی؛ عاشق که شوی؛ جانانت میشود همانی که زمان و مکان بهر وصال او؛ تفاوتی ندارد. تمامِ تنت چشم میشود تا بیابی اورا؛ دل، تنگِ آغوشش میشود و آرام را از روزگارت میگیرد.
🍃فرقی ندارد شام باشد یا #کربلا. بقیع باشد یا اصلا در همین تهران، پاک که باشی؛ دل که وصل شده باشد، رزق میشود شهادت آنهم با امضای #مادر_سادات. برادرت را خدا در سال ۶۷ میان عملیات مرصاد گلچین کرد و تو نیز راه برادر را در پیش گرفتی؛ محافظ مجلس بودی و با افراد زیادی رو به رو میشدی؛ بارها و بارها آسیب دیدی و آزارت دادند اما سکوت کردی و آرام گرفتی تا مبادا وظیفه خود را نسبت به این نظام خدشه دار کنی...
🍃ورد زبانت بود که میخواهی #مدافع_حرم شوی؛ عشق به عقیله ی بنی هاشم دیدگان زمینی ات را بسته بود و آن ها را به آسمان گشوده بود. مشغول انجام خدمت بودی، که تروریست های تکفیری ناجوانمردانه از پشت حمله کردند؛ همچون همیشه تو و دوستانت فداکارانه میان میدان بودید؛ به فاطمه ی زهرا(س) اقتدا کردی و از ناحیه صورت مجروح شدی، بر زمین افتادی اما وجودت تمام تلاشش را میکرد تا بایستد و نگذارد تکفیری ها لحظه ای آرامش مردمِ #ایران را برهم زنند...
🍃نامردانِ #داعشی؛ زمانی که چشم های نیمه گشوده ات را دیدند، تاب نیاوردند و از هراس آن چشم های امیدوار؛ تیر آخر را بر سرت زدند و همچون #برادر شهیدت آغوش #ارباب را لبیک گفتی...
🍃تو؛ تازه دامادِ شهیدی! آخر روز عقدت به شهادت رسیدی و این نیز عروسی آسمانی بود برای تویی که همیشه خود را مدیون حسینِ فاطمه میدانستی. مخصوصا آن زمان هایی که تمام کارهای #هیئت را به تنهایی میکردی و در آخر با تواضع گوشه ی هیئت می ایستادی و #عزاداری میکردی♡
🍃ثابت کردی #عشق خود را و خدا نیز خریدار عاشقانه هایت شد. شهیدِ خدایی!
میشود رسم عاشقی کردن را نیز به ما بیاموزی؟!
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #تولد
#شهید #جواد_تیموری
📅تاریخ تولد : ۱٧ مرداد ۱٣٧۰
📅تاریخ شهادت : ۱٧ خرداد ۱٣٩۶
🕊محل شهادت : مجلس شورای اسلامی
🥀مزار شهید : بهشت زهرا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🍃"بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون♡
تو را سپاس میگویم که در تقدیر ما حضور در دانشگاهی را رقم زدی که نامش،هدفش،خصوصیاتش و پرچمش حسینی است تا فداکاری و#مجاهدت را از مکتب والای او بیاموزیم.* "
🍃نامِ #خانطومان،گره خورده به نامِ #حسین_علیهالسلام
پرستوهایش،دل در گرو عشق او دارند و جز #عشق نمیتواند آدمی را به رهایی برساند.
🍃در پسِ نام خانطومان،یک#کربلا نهفته است و در پشتِ این کربلا، مادران و همسرانی که #زینب وار قدم به سوی میدان میگذارند ،نه برای بازگرداندنِ پیکر،برای تقدیمِ جگر گوشهشان، به ساحتِ مقدسِ شاهِ کربلا🌹
🍃جواد را بنگر...
بی سر و سامان از این عشق، بی تابِ پریدن است.
میشود سالها در تعزیه#علی_اکبر باشی و دلت مثل او فدا شدن نخواهد؟
🍃در مکتب حسین پرورش یافته ،جایی که هدف #هیهات_من_الذله و مجاهدت راهِ آزادِگیست.
از آسمان این مکتب،ستاره هایی چون #سید_جواد بیرون میآیند تا چراغِ راهی باشند در #ظلمتِ نَفَس گیرِ عالم...
🍃امروز دوباره،در آغاز این گردونه عاشقی ایستاده ایم، جایی که سید جواد پای در زمین نهاد تا چشم و چراغِ روزهای تاریکمان شود.
انتهایِ مسیرش به خانطومان رسید و اینک نزد پروردگارش، روزی میخورد❤️
🍃ما اما،در نقطه آغاز تو مانده ایم.
در سالروزِ تولدت،آنجا که قدومت زمین را لاله گون کرد.
محو توایم،دستمان را بگیر تا نقطه تغییرمان با نقطه آغاز تو تلاقی کند😇
#میلادت_مبارک ،سربلندِ مکتبِ حسین🤗
*بخشی از وصیت نامه شهید♡
✍نویسنده : #زهرا_قائمی
🌸به مناسبت سالروز تولد#شهید_سیدجواد_اسدی
🆔 @shohada_tmersad313
♡بسم رب شهدا
🍃گاهی که میخواهم از #شهیدی بگویم و بنویسم زبانم قفل میشود، نگاهم روی خط های دفتر سفید ثابت میماند و قلم کاغذ سفید را با کلماتی نامفهوم سیاه میکند.
🍃اینبار هم همینطور! بالاخره با یک حرف، با یک کلمه چراغی در ذهنم روشن میشود. #قلم به دست مینویسم از او : گرمای تابستان را با حضورش در خانواده #بیاضی ها به خنکای بهار تبدیل کرد، مثل هر نور چشمی که تازه متولد میشود.
🍃سعید آقایی که راه #طلبگی را در پیش گرفت و لباس انبیا را به تن کرد. باز هم یک شاگرد از مدرسه #عشق آمده بود که امتحان پس بدهد. باز مردی از #فاطمیون که دل به حریم عشق باخته بود و هیچ جوره نمیشد پای رفتن را از او بگیری... وَ باز شاگردی که رسم گذشتن از خود را خوب بلد بود، گذشتن #دل میخواهد به حرف نیست به عمل است. باید بی ریا و صادقانه بگذری از هرآنچه که مانع سعادتمندیات میشود و این طلبه #صادقانه گذشت از هر چیزی که دوستش داشت!❤️
🍃هرچه بگویم باز نمیتوانم حق مطلب را ادا کنم چرا که هنوز درکی از مقام والای شهید و #رسم_شهادت ندارم. هنوز اندر خم این کوچه ماندم وَ به گمانم قرار نیست دل را تکانی بدهم تا گرد و غبارهای هایش برود و صاف شود، دلم یک پایان متفاوت میخواهد مثل همه آنهایی که رفتند. دلم پر میکشد برای #مکتبی که جایی برای من نیست چون هنوز خود را پیدا نکردم😞
🍃کاش متفاوت به آخر برسیم! وگرنه #مرگ
پایان همه قصه هاست.
✍️نویسنده : #مهدیه_نادعلی
🌸 به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #سعید_بیاضی_زاده
📅تاریخ تولد : ۵ تیر ۱۳۷۳
📅تاریخ شهادت : ۲۲ مهر ۱۳۹۵
🥀مزار شهید : روستای محمد آباد ساقی
🕊محل شهادت : حما سوریه
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
16.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 #شهیدانه
شرط #عشق جنون است
ما که ماندیم مجنون نبودیم . . .💔
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌹حاج قاسم در جمع یاران در دفاع مقدس...
نمیدانم چه سودائی به سر داشت
به دوشش کوله باری از سفر داشت
قدم در کوچه باغ #عشق می زد
به جان خویش داغ عشق می زد
چه عشقی؟
عشق مولایش #خمینی
که بوسد تربت سبز #حسینی
به امیدی کز آن گُل کام گیرد
بگرید تا دلش آرام گیرد...
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🖤15روز تا شهادت حاج قاسم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🍃 #حمید_باکری برادر شهید مهدی باکری، #جوان_بسیجی عاشقی است که یک شبه ره صد ساله رفت و پیر #عشق شد آنچنان که در خشت خام چیزی دید که در آینه هم نمیبینیم.
🍃 آرزو میکنم که اگر حمید باکری نمیشویم در نگاه او که حقیقت بین بود و هست #عاقبت_بخیر باشیم🌷
📆 6 اسفند ۱۳۶۲ – سالروز شهادت حمید باکری
💠 قائم مقام فرماندهے لشگر ۳۱ عاشورا
فرازی از وصیت نامه شهید:
🌸 دعا ڪنید ڪہ خداوند شهادت را نصیب شما ڪند ڪہ در غیر این صورت زمانے فرا مےرسد ڪہ جنگ تمام مےشود و رزمندگان سہ دستہ مےشوند :
۱- دستہ اے بہ مخالفت با گذشتہ خود بر مےخیزند و از گذشتہ خود پشیمان اند .
۲- دستہ اے راه بےتفاوتے را بر مےگزینند و در زندگے مادے غرق مےشوند و همہ چیز را فراموش مےکنند .
۳- دستہ سوم به گذشتہ خود وفادار مےمانند و احساس مسئولیت مےڪنند ڪہ از شدت غصّہ
ها و مصائب دق خواهند ڪرد .
🌷 پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگے بعد از جنگ در امان بمانید ، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دستہ سوّم ماندن سخت و دشوار خواهد بود ...
#سالروزشهادتشهید 《حمید باکری》
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌷
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌹ای رهروان کوی شهادت سفر بخیر
ای راهیان راه سعادت سفر بخیر
ای غنچه های پرپر میدان #عشق
ای ڪاروان شرع و طریقت سفر بخیر
نام شما به صفحه تاریـخ ثبت شد
ای مومنان دین و دیانت سفر بخیر...🌹
🌷پ ن: رزمندگان گردان حضرت علی اکبر علیه السلام؛ لشکر مقدس ۳۱ عاشورا؛
#عملیات_بیت_المقدس_۲
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات🌹
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313