🔸خاطرات از زبان #همسرشهید
🔰آخرین دیدارمان یک خداحافظی معمولی بود. فکر نمیکردم که اینقدر زود حاجتروا شود و این دیدار، آخرین دیدارمان باشد.
🔰آقا #سجاد وصیتنامهاش را به دوستانش داده بود.
🔰بعد از رفتن هر روز با هم تماس داشتیم.
🔰 دخترش بیتابی میکرد و با چشمانی گریان از مدرسه به خانه میآمد. وقتی #سجاد با فاطمهزهرا حرف میزد، بسیار آرام میشد.
🔰بعد از نماز مغرب و عشا بود که یکی از دوستان #آقاسجاد آمد و ما را به خانه پدر #سجاد برد.
🔰در مسیر از #آقاسجاد پرسیدم و او گفت:که #آقاسجاد مجروح شده.
🔰 اما میدانستم آنچه به من الهام شده، چیزی فراتر از جراحت است.
🔰 در دلم آشوبی بود. به خانه پدر #آقاسجاد که رسیدم با دیدن بستگان و دوستان متوجه شدم.
که به #شهادت رسیده است.
🔰ابتدا باور نمیکردم بتوانم تحمل کنم کمی بعد آرامش عجیبی پیدا کردم و همان صبری که #سجاد پیش از رفتن به آن سفارشم کرده بود به سراغم آمد.
🔰 اما امیدوارم که بتوانم نبودنهایش را تحمل کنم.
🔰 واین روزها که کشور حال و هوای دوران دفاع مقدس را به خود گرفته، مردم عزیزمان #شهدا را از خود میدانند و بحق هم همینطور باید باشد.
🔰#شهدا بعد از #شهادتشان متعلق به همه مردم هستند. مراسم تشییع #شهید من هم با شکوه خاصی برگزار شد. #سجادم آنطور که لیاقتش را داشت تشییع شد.
🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷
#همسرشهید
سجاد همیشه با وضو بود. خیلی از غیبت کردن بدش میآمد. یکی از بارزترین ویژگیهایش حیا و سر به زیری بود. از حقوقی که داشت برای انجام کارهای خیر هزینه میکرد. در انجام مسئولیت بالاترین دقت عمل را داشت. با بچهها مانند خودشان بود. زبان آنها را خوب متوجه میشد. وقتی از سر کار میآمد پسرمان حامد را با خودش بیرون میبرد و میگفت: از صبح با شما بود حالا وظیفه من است که او را سرگرم کنم. یکی از دلایلی که سجاد خودش را به جمع شهدای حرم بیبی رساند، اخلاص و پاکیاش بود. بسیار با خلوص نیت کار میکرد. بارها به خودم میگفتم: خدایا شکرت که بندهای به این خوبی آفریدی. همسرم بسیار شیفته اهل بیت بود. ارادت ویژهای به حضرت زهرا(س) داشت در نهایت هم مثل او به شهادت رسید.🌷
#شهیدمدافع_حرم_سجاد_دهقان
#سالروزولادت
🆔 @shohada_tmersad313
#همسرشهید
شاید شیرینترین و جالبترین قسمت این مراسم این بود که خطبه عقد این شهید والامقام به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شده است. همسر شهید در روایت آن لحظات میگوید:
نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحهای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق میزد، آیه 23 سوره احزاب دلش را آرام کرده بود.
⭐️
«مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»:
«برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند مانند عبیده و حمزه و جعفر) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.»🌷
#شهیدنویدصفری
#سالروزولادت
🆔 @shohada_tmersad313
✍ به روایت #همسرشهید
🔰اردیبهشت بود که آمد. شب #لیلۀالرغائب. شبی که آرزوی دیدن مرتضی برایم مستجاب شد😍. همه فامیل و دوست و آشنا رفتیم فرودگاه🛬 استقبالش. تمام یک ماهی که بود، روز و شب مهمان داشتیم. همه میآمدند ببینند #سوریه چه خبر است.
🔰وقتی از آزادی #نبل_والزهرا میگفت به وضوح برق شادی توی چشمهایش😃 دیده میشد. چقدر ذوق میکرد وقتی میگفت: «مردم از خوشحالی و به نشانه تشکر، روی سر بچههای ما #برنج خشک میریختند😅.»
🔰کوچکترین اتفاقی کمصبرش میکرد؛ #عملیات میشد، فلان نیرویش شهید🌷 میشد، فلان منطقه #سقوط میکرد. مرتضی دیگر دلش با ما نبود🚫. هربار که میآمد، خستگی را به وضوح روی شانههایش #حس میکردم.
🔰بین خواب و بیداری حس کردم #مرتضی روی تپهای ایستاده. داشت از سرما❄️ میلرزید و دندانهایش به هم میخورد😖. سرما به جان من هم افتاد. آنقدر سردم شده بود که از خواب پریدم🗯. بلافاصله به مرتضی پیام📲 دادم. به همان اسمی که توی گوشیام برایش انتخاب کرده بودم: #نورچشمم. جواب نداد.
🔰دلم طاقت نیاورد💔، زنگ زدم ولی باز هم جواب نداد😥. دیگر خوابم نمیبرد. جدای از سرما، #نگرانی هم بیخوابم کرده بود. دم اذان صبح بود که تماس☎️ گرفت. بی سلام و احوالپرسی گفتم: «مرتضی! چرا اینقدر لباس کم پوشیدی که #سردت بشه؟ نمیگی سرما میخوری؟»
🔰 مهربان جواب داد: «چی کار کنم #مریمجان، عملیات بود. همین یکدست لباس #نظامیام تمیز بود که پوشیدم🙂.» فهمیدم واقعا سردش بوده. مثل همیشه،قبل ازعملیات #غسل_شهادت کرده بود و با همان یکدست لباس 👕سردش شده بود.
#شهید #مرتضی_عطایی
#فرمانده_ایرانی_تیپ_فاطمیون
🆔 @shohada_tmersad313
😔بعد از شنیدن خبر شهادت سید مرتضی خواستم خودم این خبر را به بچهها بدهم، به همین علت ظهر در راه بازگشت از مدرسه به آنها گفتم:« پدر هست، همیشه هست، فقط ما توانائی دیدنش را نداریم😔 و این میتواند زیاد مهم نباشد». 🌷انسان حقیقی در فناست كه حیات مییابد، و به دیگران نیز حیات میبخشد، و چنین مقدر است كه در قید حیات ظاهر جز برای تنی چند از اهل دل ناشناس بماند، #تنهایی و غربت او نیز تا واپسین روز مؤید همین معنا بود.😔
در روز تشییع جنازه از دیدن آن خیل دلسوختگان بر خود لرزیدم. چگونه او در تنهایی خود این همه عاشق داشت؟😭 بسیار گفتند و شنیدیم که او لیاقت #شهادت داشت. #شهادت_حقش_بود. باب شهادت به روی شایستگان باز است. چگونه باور کنم؟
این روزگار كه #روزگارشهادت نیست. او همواره در پی #جاودانگی بود. #ازمرگ نمیهراسید و باور داشت كه این تن نه جای پروراندن كرم است، پیلهای است تا كه پروانه آن را بشكافد و آن همه بر گرد #شمع_ولایت طواف كند، تا خود شمع صفت شود و در مدح عشق، #كربلا، ندای هل من ناصر ینصرنی، را ندای حقطلبی تمام اعصار را لبیك گوید، او #كربلا را #درفكه یافت و از همان جا نیز به #یاران_امام حسین (ع) پیوست❤️😔
👈راوی : #همسرشهید
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
#شهیدمحمدﺭﺿﺎ ﻫﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍﻡ ﻭ ﻣﺴﻠﮑﺶ ﺷﺒﯿﻪ ﺷﻬﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ👌 #ﺍﺧﻼﺹﺩﺭﻋﻤﻞ ﻭ #ﺗﻘﻮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﺍ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﻢ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺯﺗﺮﯾﻦ ﺧﺼﻮﺻﯿﺎﺕ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺪﺍﻧﻢ➡️ #ﺭﺿﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻭﻻﯾﯽ ﻭ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﻮﺩ🌟 ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺧﻮﺏ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺑﺎ ﺍﻗﺸﺎﺭ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺑﺶ، ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﭘﯿﮑﺮﺵ ﺑﺎﺷﮑﻮﻩ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺮﺋﺖ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﭼﻨﯿﻦ ﻣﺮﺍﺳﻤﯽ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻣﺎ ( ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﺮﻗﯽ ) ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺭﺳﺪ....
#همسرشهید
🌹🥀🌹🥀🌹🥀🌹
🔸خاطرات از زبان #همسرشهید
آخرین دیدارمان یک خداحافظی معمولی بود. فکر نمیکردم که اینقدر زود حاجتروا شود و این دیدار، آخرین دیدارمان باشد.
آقا #سجاد وصیتنامهاش را به دوستانش داده بود.
بعد از رفتن هر روز با هم تماس داشتیم.
دخترش بیتابی میکرد و با چشمانی گریان از مدرسه به خانه میآمد. وقتی #سجاد با فاطمهزهرا حرف میزد، بسیار آرام میشد.
بعد از نماز مغرب و عشا بود که یکی از دوستان #آقاسجاد آمد و ما را به خانه پدر #سجاد برد.
در مسیر از #آقاسجاد پرسیدم و او گفت:که #آقاسجاد مجروح شده.
اما میدانستم آنچه به من الهام شده، چیزی فراتر از جراحت است.
در دلم آشوبی بود. به خانه پدر #آقاسجاد که رسیدم با دیدن بستگان و دوستان متوجه شدم.
که به #شهادت رسیده است.
ابتدا باور نمیکردم بتوانم تحمل کنم کمی بعد آرامش عجیبی پیدا کردم و همان صبری که #سجاد پیش از رفتن به آن سفارشم کرده بود به سراغم آمد.
اما امیدوارم که بتوانم نبودنهایش را تحمل کنم.
واین روزها که کشور حال و هوای دوران دفاع مقدس را به خود گرفته، مردم عزیزمان #شهدا را از خود میدانند و بحق هم همینطور باید باشد.
#شهدا بعد از #شهادتشان متعلق به همه مردم هستند. مراسم تشییع #شهید من هم با شکوه خاصی برگزار شد. #سجادم آنطور که لیاقتش را داشت تشییع شد.
🌴🇮🇷🌴🇮🇷🌴🇮🇷🌴
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313
🌸شهید مدافع حرم #سید_رضا_طاهر
ولادت زمینی🌸: ۶۴/۱۰/۱۰
ولادت آسمانی🌸: ۹۵/۲/۱۶
🌷 وقت هایی که منزل بود همیشه با هم می رفتیم مسجد. اصلا عادت کرده بودیم که همیشه به نماز جماعت برسیم.سیدمحمد را هم با خودش می برد.
سید محمد دوچرخه پدرش را دوست داشت،
آقا رضا دوچرخه سوارش میکرد و به مسجد می برد.
بعد شهادت آقا رضا وقتی اومدیم خونه سید محمد دوچرخه باباشو که دید گفت:
" مامان یادته بابا جون دوچرخه سوارم میکرد می رفتیم مسجد؟ منم بزرگ که شدم میخوام دوچرخه سوار شم برم مسجد، برات نون بگیرم..."
🌷 نقل از: #همسرشهید
#سید_رضا_طاهر🌹
🍃🌹۱۴گلصلواتهدیهبهشهیدمدافع حرم سید رضا طاهر🌹🍃
#رسانه_تنگه_مرصاد_آنتی_منافق
🆔 @shohada_tmersad313