ما جـز پسرفاطــمهـ،اربابــــ نداریمـ
تاصبـح ظهور پِسَـرَشـ خـواب نداریمـ
تارهبـرفرزانـه ے ما"سیدعلـے"هستـ
باکے به دل ازدشمـن ناباب نداریمـ
🌷شهیدمدافع حـرم
مهدے نوروزے🌷
سلام صبحتون شهدایی ✋
🆔 @shohada_tmersad313
✷صبح؛
هجوم چشم های شماست
وقتی ناگهان ؛
در من شعری می شوید
به وسعت طلوع یک زندگی ،
صبح را دوست دارم
وقتی ؛
سرآغازش شما شھیدان باشید...
سلام برشــهدا✋
سلام برمردان بی ادعا✋
🆔 @shohada_tmersad313
💖مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست
💖نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست
💖در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها
💖در مقام همسری، زیبنده ی زهرا علیست
#سالگرد_ازدواج_حضرت_علی_ع_و_حضرت_فاطمه_س_مبارک 😍
#روز_ازدواج
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#نرسيده_به_دور_دوم....!
🌷چهل صبح بعد از نماز صبح زیارت عاشورا می خواند تا خدا دعایش را اجابت کند و شهید شود. به شوخی بهش گفتم: این عملیاتی که من تدارکش را دیده ام اینقدر فشارش بالاست که اگر هم نخوانی شهید می شوی، نیازی به نذر کردن ندارد!!
🌷....گفت: اگه شهید نشم، باز از اول می خوانم. این قدر چهل روز، چهل روز زیارت عاشورا می خوانم تا شهید شوم. روز چهلم کار فیصله پیدا کرد و شهید شد، به دور دوم هم نرسید.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
#هر_روز_با_شهدا🌹
#نذر_پانزده_ساله_اى_از_آن_دوران
🌷شهید محمدرضا فرجادی کوشا برای رفتن به جبهه نذر كرده بود:
۱- تعداد ۱۰۱۰ بار صلوات بفرستد.
۲- پنج بار تسبيحات حضرت زهرا (س) بگوید.
۳- مبلغ ۱۰۰ ریال در راه خدا صدقه بدهد.
۴- به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر رى برود.
۵- مبلغ ۵۰ ریال کمک به هزینه های حرم به داخل ضریح عبدالعظیم حسنی بیندازد.
🌷سرانجام در تاریخ ۲۷ ارديبهشت ١٣٦٢ در ۱۵ سالگی در منطقه ی قصر شیرین در جبهه غرب کشور به فيض عظماى شهادت نائل آمد.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
یک ماه بعد از عقد، جور شد رفتیم حج عمره. سفرمان همزمان شد با ماه رمضان...😊
با کارهایی که محمدحسین انجام می داد، باز مثل گاو پیشانی سفید دیده می شدیم. از بس برایم وسواس به خرج می داد☺️. در طواف، دست هایش را برایم سپر می کرد که به کسی نخورم😍
. با آب و تاب دور و برم را خالی می کرد تا بتوانم حجرالاسود را ببوسم. کمک دست بقیه هم بود، خیلی به زوار سالمند کمک می کرد👌
. یک بار وسط طواف مستحبی، شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه می کنند. مگر ظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟ 😳
یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا، من را کشید کنار و گفت: «صدقه بذار کنار. این جا بین خانما صحبت از تو و شوهرته که مثه پروانه دورت می چرخه!»♥️♥️♥️
💠مذهبی ها عاشق ترند😍
شهید محمدحسین محمدخانی
به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع)و حضرت زهرا(س)🎉
🆔 @shohada_tmersad313
بی مناسبت برام گل میخرید😊💐
یهو از درمیومد یا کادو باهاش بود 🎁
یا یه سبد گل رز🌷و شاخه گل
همیشه خیلی کادوهای بی مناسبت رو دوست داشت 😊
و روی خرید اجناس ایرانی هم هردوتامون حساس بودیم👌
میگفت :زینب زندگی منو تو خیلی عاشقانست فقط نرفتیم تو تلویزیون وگرنه اگه بقیه راجب زندگیمون بدونن میگن عاشقانه ترین زوج شمایید😍
شهید روح الله قربانی🌹
مذهبی ها عاشق ترند💐
💠به مناسبت سالروز ازدواج حضرت علی (ع)و حضرت زهرا(س)💠
🆔 @shohada_tmersad313
🌹بهشتـــــــ کجاست؟🌹
بهشتـــــــ خونه ایه که وقتی صدای اذان توش بلند میشه آقای خونه خانوم خونه رو صدا بزنه و بگه خانومی وقت نمازه...
بهشتـــــــ خونه ایه که وقت نماز، خانم به آقاش اقتدا کنه و بعد از نماز آقا با بند انگشت دست خانمش ذکر بگه...
خونه ای که خانمش همیشه لباسای خوشگل بپوشه و عطرای خوب خوب بزنه...
خونه ایه که وقتی مهمون میاد، پذیرایی پای آقای خونه باشه چون برا خانم باحجاب پذیرایی کردن سخته...
خونه ایه که واسه هر چیزی نظر همو بپرسن...
بهشتـــــــ خونه ای که دو نفر عاشق هم باشن و با هم عاشق خدا ❤
مثل امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها...
در پیونـــــــد ازدواج قرار نیست دونفر فقط به هم برسنـــــــد..
قرار است با هم به خدا برســـــــند
❤همســـــــر یعنی همسفـــــــر تا بهشتـــــــ ..❤
بهشتـــــــ نصیبتان
🆔 @shohada_tmersad313
عروسی من شــــهادت
و نام فـــرزندم ،
آزادی است ...
منطقه حاج عمران ، تیر ۱۳۶۲ ،
نیروهای لشکر ۲۷ محمد رسول الله ،
قبل از عملیات والفجر دو ،
مراسم حنابندان برگزار میکنند ،
رزمندگان خود را با حنا زینت
میدهند و برای شهادت آماده
میشوند..
عکاس: اباصلب بیات
سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام
و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مبارک باد🌷
📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی 🌺
🆔 @shohada_tmersad313
امام فرمود جای شما خالی بود!
▪️خاطره شنیدنی رهبرانقلاب از اولین دیدارشان با امام پس از واقعه ترور در مراسم تنفیذ شهید رجایی
🔹«دلم براى امام تنگ شدهبود. ما، همراه با دكتر «فاضل» و دكتر «ميلانى» اينجا آمديم و امام را زيارت كرديم. اوّلين روزى بود كه من عصا دستم گرفتم.
🔹آمديم توى اتاق و امام نبودند. من همينطور، متحيّر ايستاده بودم كه يک وقت امام وارد شدند و با خنده جلو آمدند. گفتند: «اتّفاقاً من الان به فكر تو بودم. با خودم گفتم همه اينجا جمع شدهاند؛ جاى فلانى خالى است.»
🔹خيلى خوشحال شدم و دستشان را بوسيدم. بعد اصرار كردند: «اينجا، روى اين صندلى بنشين.» من، نمىنشستم. بهنظرم آنقدر اصرار كردند تا من نشستم.» ۱۳۷۸/۰۷/۰۱
📆۱۱ مرداد ۶۰: سالروز تنفیذ حکم ریاست جمهوری شهید رجایی
🆔 @shohada_tmersad313
#رفاقت_به_سبک_تانک😇
🍀 شفاعت
🔻خیلی شوخ و با روحیه بود. وقتی مثل بقیه دوستان به او التماس دعا میگفتیم یا از او تقاضای «شفاعت»میکردیم میگفت: مسئلهای نیست دو قطعه عکس سه در چهار و یک برگ فتوکپی شناسنامه بیاور ببینم برایت چکار میتوانم بکنم.☺️
💢در ادامه هم توضیح میداد که حتماً گوشهایت👂 پیدا باشد، عینک هم نزده باشی😁 شناسنامه هم باید عکسدار باشد!😂👤
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#صدای_ملکوتی_شهيد_قصه_ما
🌷بچه مدرسه ای بودم. مذهبی و مقید نبودم اما پسر بغل دستیم تو کلاس مؤمن بود. یه روز چند تا نوار دستش دیدم، پرسیدم: اینا چیه؟ گفت: اینا مناجات و مداحیه. با اینکه اهلش نبودم از رو کنجکاوی گفتم میدی ببرم خونه گوش بدم؟
🌷....تا شب یادم رفت اصلاً گوش بدم. موقع خواب چشمم خورد بهشون تو کیفم. با خودم گفتم: حالا بذار یه بار گوش بدم ببینم چی میگه.... صدا و سوز عجیبی داشت. حس غریبی بهم دست داد. اونشب تا صبح چند بار گوش دادم. سیر نمى شدم.
🌷فردا به همکلاسیم گفتم: میشه بازم از اینا برام بیاری؟ گفت: غروب بیا مسجد ازم بگیر. این جوری شد که صدای ملکوتی دلسوخته محمد تورجی منو کشوند به مسجد، نماز جماعت، مؤمن، دوستای مذهبی.
🌷در نهایت ایشون رو به طلبگی آوردند و رفتند تا به اسلام خدمت کنند. و شد آنچه باید می شد. اینا همه از برکت خلوص صدای شهید قصه ما بود...
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد محمدرضا تورجى زاده
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌹
#در_رحمت...
🌷عروسم که حامله بود به دلم افتاده بود اگر بچه پسر باشد، معنیش این است که خدا می خواهد یکی از پسرهایم را عوضش بگیرد. خدا خدا می کردم دختر باشد. وقتی بچه دختر شد، یک نفس راحت کشیدم.
🌷....مهدی که شنید بچه دختر است، گفت: «خدارو شکر. در رحمت به روم باز شد. رحمت هم که برای من یعنی شهادت.»
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد مهدى زين الدين
راوى: پدر بزرگوار شهيد زين الدين
❌ به آنچه مى خواستى رسيدى مهدى جان، شهادت نوش جانت....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات🌹
🆔 @shohada_tmersad313
همسر شهید زهره وند: زمانی که محمد برای خواستگاری به منزل ما آمد مهمترین موضوعی که روی آن تاکید ویژه ای داشت رعایت #حجاب و #عفاف فاطمی بود و به من گفتند که اصلیترین معیار ازدواج برایشان زندگی در کنار زنی است که به حجاب پایبند بوده و الویت نخست آن بود.👌
با برگزاری مراسمی ساده و مولودی خوانی زندگی مشترکمان را شروع کردیم😍
🌷مذهبی ها عاشق ترند🌷
همسر شهید حججی:《همیشه طلبش را داشتم؛ طلب مسیر زندگی مهدوی را. مرتب سر نماز دعا میکردم و از خداوند میخواستم کسی را در زندگی من قرار بدهد که حضرت زهرا(س) تاییدش کرده باشد.❤️ عجیب روی این دعا اصرار خاصی داشتم و همیشه هم از خدا آن را میخواستم. هرچند برای این طلب زمان تعیین نکرده بودم ولی خدا لطف کرد و خیلی زود مرا به خواسته و آرزویم رساند و درهجده سالگی باآقامحسن ازدواج کردیم.😍
جالب اینجاست زمانی که آقا محسن به خواستگاری من آمد، عنوان کرد که او نیز همیشه از خدا همسری را طلب میکرده که نامش هم نام حضرت زهرا(س)، از خانواده سادات و مورد تایید ایشان باشد. اینجا بود که متوجه شدم محسن هم ارادت خاص و ویژهای به خانم حضرت زهرا(س) دارد و از همان ابتدا وساطت حضرت زهرا(س) را در ازدواجمان احساس کردم.😊🌹
شاگرد بی بضاعت
🌺مادر شهیدعباس بابایی🌺
من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم ((برترینِ)) آنها بود.او خیلی مهربان و کم توقع بود.با توجه به این که رسم بود تا هر سال شب عید برای بچّه ها لباس نو تهیه شود،اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد.او می گفت:《اول برای همه برادرها و خواهرانم لباس بخرید و چنانچه مبلغی ماند برای من هم چیزی بخرید.》هر وقت می دید ما می خواهیم لباسی نو برای او تهیه کنیم،می گفت:((همین لباسی که به تن دارم خوب است)).و وقتی لباس هایش چرک می شد،بی آنکه به کسی بگوید و بداند،خودش می شست و به تن می کرد.عباس هیچ گاه کفش مناسبی نمی پوشید و بیشتر وقتها پوتین به پا میکرد.عقیده داشت که پوتین محکم است و دیرتر از کفشهای دیگر پاره می شود و آنقدر آن را می پوشید تا کف نما می شد.
به خاطر می آورم روزی نام او در لیست دانش آموزان بی بضاعت نوشته بودند.دایی عباس که ناظم همان مدرسه بود،از این مسئله خیلی ناراحت شد و به منزل ما آمد.از ما خواست تا به ظاهر و لباس او بیشتر رسیدگی کنیم تا آبروی خانواده حفظ شود.من از سخنان برادرگ متاثر شدم.کمد لباسهای عباس را به او نشان دادم و گفتم:
_نگاه کن.ببین ما برایش همه چیز خریده ایم.اما خودش از آنها استفاده نمی کند.وقتی هم از او می پرسم که چرا لباس نو نمیپوشی؟می گوید:《در مدرسه شاگردانی هستند که وضع مالی خوبی ندارند.من نمیخوام با پوشیدن این لباسها به آنان فخر فروشی کنم.》
🆔 @shohada_tmersad313