eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
221 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
ثمره زندگی محسن و زهرا، یه پسر کوچولوی ۲ ساله است بنام علی😘😘 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
آقا محسن، تحصیلاتش رو در رشته تکنولوژی کنترل تو مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه ادامه داد و بعد از فارغ التحصیلی، تو دوره عقدش، رفت و از سال ۱۳۹۳، رسما رفت به لشکر زرهی ۸ نجف اشرف اصفهان و شد انقلاب اسلامی🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
تو کارش نبود. واقعا برا رضای خدا و با اخلاص کار میکرد...❣ می گفت: تو یکی از حسینیه های اصفهان، هر سال ایام محرم، ۴۰ شب برنامه برگزار میشد. محسن هر شب ۵۰، ۶۰ کیلومتر از نجف آباد می کوبید و میومد اصفهان تا این مجلس باشه...از نماز مغرب تا پاسی از شب می موند و خادمی میکرد و آخر شب برمی گشت نجف آباد... 👈وقتی برا پذیرشش اومد پیشم، بهم تا چیز گفت؛ اینکه کارایی رو بهم بسپرید که اون پشت مشت ها باشه و دیده نشه.... و اینکه هرچی کار سخت هست رو بدید من انجام میدم .... یادمه بعضی شبها خیلی خسته میشد، بهش می گفتم: ببخشید! امشب خیلی خسته شدی😥😥 می گفت: حاجی! این که چیزی نیست. برا امام حسین فقط باید داد😭😭 هم سر دادی داداش😭😭😭 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
چند روز قبل از ماه محرم سال ۹۴ بود که عزم کرد... خانمش اون ایام باردار بود.. به زهرا گفته بود که به کسی نگه داره میره سوریه، مبادا جلوش رو بگیرن... رفت و ۲ ماه اونجا موند و برگشت😊 خانمش میگه: وقتی برگشت، تا منو دید، اومد بغلم کرد و گفت: زهرا! دعا کن دوباره قسمتم بشه😔 انگار بی تاب تر شده بود😔😔 دو تا از دوستاش به نامهای موسی جمشیدیان و پویا ایزدی شهید شده بودند🌹🌹 می گفت: چرا من شهید نشدم؟ حتما یه جای کار اشکال داره😢😢😢 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
میگن هر کاری فکر کنید کرد تا دوباره قسمتش بشه، بره ... نماز مستحبی خوند؛ روزه گرفت؛ ختم قرآن کرد؛ خلاصه هرچی که به ذهنش رسید، انجام داد تا اینکه فهمید باید رضایت مامان زهرا و بابا محمدرضا رو داشته باشه... برا همین شال و کلاه کرد و ۱۰ روز بردشون مشهد❤️ ❣قربون امام رضا برم که خیلی از مدافعان حرم و حریممون، برات شهادتشون رو از ایشون گرفتن... ۱۰ روز ماه رمضون مشهد بودن. مامان زهرا میگه: این ۱۰ روز، تموم مدت تو حرم بود؛ فقط افطار و سحر می دیدیمش🍲🍲 چند روز آخر افطار و سحر هم نمیومد😢😢 شب بیست و یکم، دیدم خیلی بی تابی میکنه، سپردمش به حضرت زینب و رضایت دادم که بره😔 🌹نذر کرده بود اگه مامان و باباش رضایت دادن، کف پاشون رو . این کلیپ رو ببینین ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
میدونستم موندنی نیست😔😔 ساک سفرش رو خودم بستم😔دیدم یه اتیکت آورد، داد بهم و گفت: میشه اینو وصل کنی رو لباسی که سری قبل بهمون داده بودن؟آخه اون لباس هنوز سالمه. اگه اینا رو ببرم، دیگه لازم نیست اونجا دوباره لباس بگیرم. . چرا هدرش بدم. بذار لباس جدید رو بدن به یه رزمنده دیگه☺️ 🔴قابل توجه من، تو، ما که وکیل و وزیر و... هستیم و حواسمون به بیت المال نیست😔😔😔 خانم میگه: نگاه کردم، دیدم رو اتیکت نوشته: جون خادم المهدی❤️ به اتیکت نگاه کنید⬆️⬆️⬆️⬆️ 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
حتما فهمیدید چرا محسن روی اتیکت نوشته بود: .. درسته، آقا محسن امشب ما هم میخواست بگه👈👈 یا ابا صالح! من هم طاقت دیدن خطر تو حرم عمه جانت رو ندارم. غلامی هستم که امیرم، تویی و اصل و نسبم، شما هم منو مثل جون، خریداری کن😔 تا غلام و مدافع حرم عمه جانت بشم😔 جالب اینکه وقتی بهش میگفتن اینقدر نگو برم سوریه شهید بشم؛ الان باش تا مؤثر باشی تو ظهور امام زمان عج جواب میداد: من به یه بار راضی نیستم😳الان میرم سوریه، برا دفاع از حرم عمه جان زینب، اینجا میشم. بعد وقتی امام زمان ظهور کردند، من با ایشون برمی گردم و دوباره پا به رکابشون می جنگم و باز هم شهید میشم😳☺️ یه بار شهادت برام کافی نیست... و بالاخره ۲۷ تیر ۱۳۹۶ برای بار دوم عازم شد... خانمش میگه: ❣خیلی راحت از من و علی دل کند. بهم گفت: "گاهی وقت‌ها دل کندن از بعضی چیزهای خوب باعث میشه چیزهای بهتری را به دست بیاری.👌👌 من، از تو و علی دل کندم تا بتونم نوکری حضرت زینب(س) رو به دست بیاورم."😔 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
سوریه، منطقه التَنْف، ۱۶ مرداد ۱۳۹۶: محسن، فرزند غیور مردم ایران، در حمله ای ناجوانمردانه از سوی داعشی هاش تکفیری که با حمایت توپخانه های آمریکایی انجام گرفت، به اسارت گرفته شد تا طعم اسیری بی بی زینب(س) را بچشد😢😢 این فیلمی کوتاه از به اسارت رفتن محسن است😢😢 😔 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
و بالاخره انتظار به سر رسید😊😊 چهارشنبه، ۵ مهر بود و ششم ماه محرم که محسن روی دستان سپاس ملت تشییع شد؛ همه آمده بودند؛ از وکیل و وزیر بگیر تا مردم عادی کوچه و بازار محسن نه تهرانی بود و نه مشهدی، اما وقتی در تهران و مشهد هم تشییع شد، همه آمدند تا بگویند محسن، فرزند ایران است؛ شهید وطن. 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
خبر به سرعت در دنیا پیچید؛ دشمن زبون، هم اسارت و هم شهادت محسن را به نیت ضعیف کردن روحیه و ایجاد جنگ روانی، به تصویر کشید و در رسانه های مختلف پخش کرد😡😡 اما زهی خیال باطل😏😏 نمیدونم این دشمن نادان، کی میخواد بفهمه که هر قطره خونی که از جوونای ما روی زمین میریزه، جریانی داره که ماها رو مصمم تر و متحدتر میکنه✊✊ صلابت چشمای محسن، موقع اسارت، سیلی محکمی بود به صورت دشمناش👊👊 انگار که به امیری می رفت، نه به اسیری... جالبه که حتی همسرش، زهرا خانم هم بعد دیدن فیلم شهادت همسرش، بجای گریه و زاری، سربلند پیام داد که: "همسرم رفت که بگوید ❣امام خامنه ای تنها نیست رفت که بگوید هنوز هم مردان خدایی هستند❣ اگه کسی خواست اشکی برای همسرم بریزد به اشکش هدف بدهد وبرای حضرت زینب(س) و امام حسین(ع) گریه کند😔 همه زیر لب فقط بگوئید امان از دل زینب(س)..." 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸