AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
➡️🌷🌼💝
#ماهخدا
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
#داستانعاشقانهممذهبی
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمتهفدهم
،
قبل سفرفکرهمه چیزروکرده بودم ازخوراکی گرفته تاچنددست لباس
همه روتوساک جمع کردم باتری اضافی هم برای گوشیم برداشتم چون مسیرطولانی بودبایدخودم روسرگرم می کردم.هیچ ذهنیتی ازاین سفرنداشتم فقط می دونستم پرازفضای معنویه که من خیلی احتیاج داشتم.
بیشتربچه هاازپایگاه خودمون بودندخوشبختانه خانم عباسی هم باماهمسفرشد
موقع اومدن نتونستم بامامان وبابام خداحافظی کنم چون زودترازمن رفته بودند. شایدفکرمی کردنداینطوری بهترتنبیه میشم!بااینکه ازبی محلی ولحن سردشون خیلی ناراحت می شدم امااین دلیلی نمی شدازاعتقادم وقولی که به خداداده بودم برگردم تنبیه ازاین بدترهم نمی تونست نظرم روعوض کنه.
بعد18ساعت تومسیربودن بلاخره به منطقه ای برای اسکان رسیدیم البته بین مسیرتوقف داشتیم ولی کوتاه بود. ازخستگی زیادخیلی زود خوابم برد نزدیکای صبح برای اذان بیدارشدم نمازجماعت روکه خوندیم به سمت مناطق عملیاتی رفتیم خانم عباسی از زندگینامه شهید آوینی برامون گفت چیزهایی که برای اولین بارمی شنیدم
هنوزتوبهت بودم باهرقدمی که برمی داشتم حس وحال عجیبی پیدامی کردم به قول خانم عباسی شهدایه روزی ازهمین جاعبور کردند بایدبدونیم جاپای چه کسانی میذاریم.
بعضی هاپابرهنه راه می رفتند وتوحال وهوای خودشون بودند. راوی خیلی قشنگ ازشهدایادمی کرد صدای گریه هابلندشده بود روایتی ازجنگ می گفت که دل ادم به دردمی اومد زمانی که خانوادم توبهترین شرایط درس می خوندند وزندگی می کردند یه عده برای همین ارامش جونشون روکف دستشون میذاشتند ومردونه می جنگیدند.
همه جاتاچشم کارمی کردانبوه غباربودوخاک. روی خاک افتادم ازدرون خالی شدم برای لحظه ای همه تعلقات دنیایی ازدلم رفت من بودم واین زمین پاک واسمان خداکه حالا به من نزدیک تربود...
روزبعدبه سمت شلمچه حرکت کردیم شلمچه پرازحرف های نگفته بود تنهااسمی که ازاین سفرزیادشنیده بودم وعطرخوش وحس قشنگی که هنوزنرسیده وجودم روپرکرد
باحرف های راوی انگاربه گذشته پرتاب می شدیم تودوره ای که نبودیم اماحالااون لحظه هابرامون زنده میشد...
هرکسی گوشه ای باخدای خودش مشغول رازونیازبود عده ای هم مشغول سینه زنی بودندباسربندهای یاحسین،شعرهای قدیمی رومی خوندندوگریه می کردند
اینجاهمه یک دل ویک رنگ شده بودندبوی بهشت رومی شداستشمام کرد
من هم کفش هام رودراوردم وروی این خاک شوره زاراهسته قدم میزدم
یک نفربافاصله زیادی ازبقیه روی خاک هانشسته بود چفیه ای جلوی صورتش گرفته بود چنان گریه می کردکه تمام وجودم لرزید، دیدن این صحنه اون هم دراین فضاطبیعی بنظرمی رسید امانمی دونم چراتوجهم روجلب کرد نزدیک تررفتم قلبم توسینه بی قراری می کرد.....
🦋🦋🦋🦋💖🦋🦋🦋🦋
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالروز_تخریب_بقیع 🏴
تصور کن شب است و باز غم داری
خیال راه رفتن در حرم داری
برای اینکه با دل هم قدم باشی
میآیی تا اذان صبح آن شب در حرم باشی
با صدای آقای #صابر_خراسانی
هنرنمایی خانوم #فاطمه_عبادی
#لعنت_بر_آل_سعود #لعنت_بر_وهابیت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
شهدا در همه حال نظاره گر رفتار و حالات ما هستند گاه شاید با دلتنگی که هر بار سراغ مان می آید بد نیست یادی از شهدا هم بکنیم ، در اسلام شهید به کسی گفته میشود که جان خود را در راه خدای مسلمانان فدا کند. شهید از اسامی خداوند است؛ یعنی آنکه شاهد و گواه بر همه چیز است، و چیزی از او پنهان نمیماند.
🌻🌻🌻🌻🌻
همزاد کویرم تب باران دارم
در سینه دلی شکسته پنهان دارم
در دفتر خاطرات من بنویسید
من هر چه که دارم از شهیدان دارم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
💢مرد واقعی
🔹آمد و گفت: «بابا، این کارت بانکی من! حالا برای شماست. هرچقدر نیاز داشتید خودتون استفاده کنید!» آن روز قلب من و پدرش سرشار از غرور شد. تازه فهمیده بودیم که خدا چه پسری را به ما هدیه داده است!
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#خورشیدایران
#صفحهبیستیکم
#هفتمینمسابقه
موضعگیری امام رضا(ع) در برابر هارون،
مانند موضعگیری پدر بزرگوارش امام کاظم(ع) بود، و از این موضع، کوچکترین عقبنشینی نکرد، در همین عصر، امامت خود را آشکار نمود، و این خود اعلان آشکار بر ضدّ حکومت هارون بود، امام رضا(ع) هرگز حکومت هارون را تأیید نکرد، و چنانکه قبلاً ذکر شد، هرگونه کمک به دولت عباسیان را، تحریم نمود و صریحاً فرمود: «کمک به آنها و کارمند شدن در ادارات آنها، و کوشش برای تأمین نیازهای آنها معادل کفر است، و توجه عمدی به آنها از گناهان کبیرهای است که نتیجهاش عذاب آتش دوزخ است.» برای اینکه موضعگیری حضرت رضا(ع) را در برابر هارون به روشنی دریابیم، نظر شما را به روایات زیر جلب میکنم:
1. صفوانبن یحیی میگوید: پس از شهادت امام کاظم(ع)، حضرت رضا(ع) دربارهی امامت خود صریحاً سخن گفت، ما از آشکار شدن این امر، بر جان حضرت ترسیدیم (که مبادا هارون به او آسیب برساند) شخصی به امام رضا(ع) عرض کرد: «شما امر بسیار مهمی را آشکار نمودید، و ما ترس آن داریم که از ناحیهی این طاغوت (هارون) به شما گزندی برسد.»
امام رضا(ع) فرمود: «او (هارون) هر چه میخواهد تلاش کند ولی بر من راهی ندارد.»
2. محمد بن سنان یکی از دوستان حضرت رضا(ع) میگوید: «به آن حضرت عرض کردم؛ شما بعد از پدرتان، امامت خود را آشکار ساختید، با اینکه از شمشیر هارون، خون میچکد؟!»
آن حضرت در پاسخ فرمود: سخنی از رسول خدا(ص) مرا بر این کار جرأت داد، آنجا که فرمود: «اگر ابوجهل از سر من یک لاخه مو بگیرد، گواهی دهید که من پیامبر(ص) نیستم.»
«وَ اَنَا اَقُولُ لَکُم اِن اَخَذَ هارُونُ مِن رَأسِی شَعرَةً فَاشهَدوُا اَنِّی لَستُ بِاِمامٍ:
«اگر هارون از سر من یک لاخهی مو بگیرد، گواهی دهید که من امام نیستم.»
👆👆ادامه دارد
🌹💖🌟🌹💖🌟🌹💖🌟
#خورشیدایران
#مسابقهویژهدههیکرامت
#هفتمینمسابقه
#شناختامامرضاعلیهالسلام
#شناختحضرتمعصومهسلامالله
#نشر_حداکثری
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
#کانال_کمال_بندگی
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
ازجهان دل به تو بستم به خدا مهدی جان
عاشق روی تو هستم به خدا مهدی جان
هرکجا نام تو یاد تو ذکر تو بود
بی تامل بنشستم به خدا مهدی جان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🔔 #تــݪنگــرامـروز
هيچڪس در بستـر مـرگ آرزو
نڪرد ڪه ڪاش بيـشتـر ڪار
كردهبود و ثروت انباشته بود!
اما بسياری آرزو کردندکه كاش
با عزیزانشان #مهربانتر بودند
👈 #مهـربانباشـیم
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
🌷مهدی شناسی۲۰۴🌷
🌹السلام علیکم یا اهل بیت النبوة🌹
💠زیارت جامعه کبیره💠
▫️سلام و تهیت مثل عطر و گلاب است.عطر و گلاب را به حیوان نمی زنند.
▫️شما ندیده اید که آدم به حیوان خانگی خود هم گلاب بزند.
▫️سلام هم مثل گلاب ویژه ی انسان است و فقط او شایستگی سلام دارد.
▫️انسان هم یک مقام است. به هر کسی نمی شود گفت انسان. هر انسانی بشر است ولی هر بشری انسان نیست.
▫️هر طلایی فلز است ولی هر فلزی طلا نیست!
▫️انسان یک مقام است که بعضی ها آرزوی رسیدن به آن را داشتند.
▫️حالا چرا السلام علیکم یا اهل بیت النبوة؟
يعنی شما در این آیینه ی سلام، انسانیت اهل بیت را می بینید.
▫️می خواهیم با عرض سلام بگوییم واقعا شما انسان هستید...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#مهدی_شناسی
#قسمت_204
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
☆∞🦋∞☆
همیشہ مےگفتـــــ :
ڪار خاصے نیاز نیستـــــ بڪنیم
ڪافیہ ڪارهاےِ روزمـرهمـونُ
بہ خاطر خدا انجام بدیم
اگہ تو این ڪار زرنگـــــ باشے
شڪ نڪن شهید بعدے تویے!
شهیدمحمد ابراهیم همتــــ
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
☑️ #داستانعاشقانهمذهبی
#سجده_عشق
نوشته:عذراخوئینی
#قسمتهجدهم
سوزی که توصداش بود دلم رولرزوند نزدیکتر که شدم شکی که داشتم به یقین تبدیل شد باورم نمی شد خودش باشه چه حکمتی داشت که میون این همه ادم پیداش کردم!. بایکم فاصله روی خاک نشستم اهسته نجوامی کرد:_اومدم تا خودتون پادرمیانی کنید برم سوریه، بخدادیگه نمی تونم بمونم.گریه هاش پریشونم می کرد حیف که نمی تونستم براش کاری انجام بدم.فک کنم متوجه شدیکی خلوتش روبهم زده سرش رو که اورد بالانگاهش به من افتاد مات ومتحیرموند!باهزارجون کندن گفت:_شما..اینجا..چی کار..می کنید؟!!.
_منم ازشهداخواستم پادرمیونی کنند بخاطرهمین الان اینجام!. ازحاضرجوابیم شوکه شد یه یاعلی گفت وبلندشد_خیلی خوبه که اومدید برای منم دعاکنید بی تفاوتیش عذابم میداد.چندقدمی بیشترنرفته بودکه گفتم:_کسی که طالب شهادت باشه دل شکستن بلدنیست!.قدم هاش سست شد به طرفم برگشت غم عجیبی تونگاهش بود ازحرفی که زدم پشیمون شدم. نفسش روبیرون داد واهسته گفت:_یه عذرخواهی بهتون بدهکارم امانمی خواستم الکی امیدواربشید شمالیاقتتون بیشترازاین هاست اون شب به حرفام گوش نکردیدوقضاوت نادرست کردید،من نمی تونم کسی روخوشبخت کنم چون...موندنی نیستم! منوببخشید. دوباره برگشت این بارهم غرورم روله کرد بلندگفتم:_نمی بخشم! اره امیدوارشدم چون بابقیه فرق داشتید..گریه مانع حرف زدنم می شد_شبیه ادمای اطرافم نبودید اگه این امیدهم نبود الان اینجا مقابل شمانمی ایستادم وبه همون زندگیم ادامه میدادم.خجالت زده سرش روپایین انداخت.
_شماروباوجدانتون تنهامیذارم،حداقل به حرمت شهداهم که شده باخودتون روراست باشید منم قول میدم فراموشتون کنم!!...
خالی شدم احساس سبکی می کردم حالاسنگینی این باربه دوش سیدافتاد بااینکه فراموش کردنش برام سخت بود امابایدازپسش برمی اومدم....
ازخاکریزهای طلائیه بالارفتم قطره های باران روح غبارگرفتم رومی شست.برخلاف تصوراتی که قبلاداشتم اینجا فقط مشتی ازخاک نبود حرف های برای گفتن داشت ازدل ادم هایی که پاک وعاشق بودنداروم زیرلب زیارت عاشورارومی خوندم
دوربین عکاسیم لحظه هاروثبت می کرد به هرجاکه نگاه می کردی هنوزحال وهوای جنگ روداشت تانک های اوراق، سنگرهای بازسازی شده...
نمازمغرب وعشا روکه خوندیم خانم عباسی ازم خواست چیزهایی که تواین مدت تمرین کردم روبخونم! اصلاامادگیش رونداشتم حالاهمه دورم کردندودست بردارنبودند چون روزجمعه بود شعری ازامام زمان به ذهنم اومد که خودم خیلی دوست داشتم
ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
ابا صالح یا ابا صالح
مدینه رفتی به پا بوسه مادرت زهرا یاد ما هم باش
به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش
شب جمعه کربلا رفتی
یاد ما هم کن چون زدی بوسه
کنار قبر ابوالفضل باصفا رفتی یاد ما هم باش
ابا صالح یا ابا صالح
نماز حاجت که می خوانی از برای فرج مسجد کوفه
شدی محرم در مناسک حج یا منا رفتی یاد ماهم باش
ابا صالح یا ابا صالح..
ادامه دارد....
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>