eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
مغزم فقط پیغام خطا میدهد؛ نمیتوانم فکر کنم. فکر کردن مال دنیای واقعی ست. دنیایی که قوانین حاکم بر آن منظم و از پیش تعیین شده اند؛ نه الان که اصلا نمیدانم چی واقعی ست و چی خیالی. شخصیتهای رمانم که خیالی بوده‌اند واقعی شده اند و حالا یکیشان میخواهد جلوی من بایستد و شاید حتی به من آسیب بزند. اصلا نکند دارم خواب میبینم؟ شاید در همین شلوغیها چیزی خورده توی سرم و بیهوش شده ام. شاید روی صندلی های آزمایشگاه خوابم برده. شاید... شاید هم واقعی ست. عباس که میبیند به یک نکته خیره شده ام میگوید: ما واقعی هستیم. انقدر شک نکن مامان! چشم میچرخانم سمتش و با گیجی نگاهش میکنم. چرا انقدر دوست دارد به من بگوید مامان؟ شاید چون خودم هم دوست دارم یک پسر مثل عباس داشته باشم. همیشه خاطرات مادران شهدا را بیشتر از همسران شهدا دوست داشتم و دارم. این که یک دسته گل درست کنی، همه جوره دورش بگردی، عمرت، محبتت، زندگی ات، خودت را برایش خرج کنی و برای سیدالشهدا هدیه بفرستی، واقعاً عاشقانه ترین داستان روی زمین است. یک چیزی بیشتر و برتر از فدا شدن. این محبت را هم فقط مادرها میفهمند؛ فقط دخترها. خب دخترها هم مادرهای بالقوه اند دیگر! دفترم را باز میکنم و بالای اولین صفحه سپیدی که میبینم مینویسم: بهزاد نمیتواند به خانه امن ما برسد. به خانه خودمان هم همینطور. بشری گردن میکشد تا ببیند چه نوشته ام. نوشته را چشمخوانی میکند و میپرسد: فکر میکنی اثر داره؟ شانه بالا میاندازم که شاید. میگویم: حالا دیگه خونه خودمون هم امنه. منو برسونید خونه. عباس میزند زیر خنده: حتی اگه امن هم باشه نمیتونیم برسونیمت. یه نگاه به وضع خیابونا بنداز! ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat                 
4_6008015019189472407.mp3
4.15M
❣مناجات غرق در اندوه و غمم رفته ز کف چاره من جمعه شد و منتظرم ، پس چه شد اَلوَعده وفا 🎤کربلای جواد_مقدم اللهم_عجل_لولیک_الفرج @shohada_vamahdawiat                 
‌‌🌷مهدی شناسی ۳۰۳🌷 🌹العاملون بارادته🌹 🔸زیارت جامعه کبیره🔸 🍃اگر ﻭﯾﮋﮔﯽ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ امام ﻣﯽ‌ﺷﻤﺎﺭﯾﻢ،ﻫﻤﯿﻦ ﺭﻧﮓ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺎ ﭘﯿﺪﺍ ﺑﮑﻨﯿﻢ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﻢ. 🍃 ﺑﺎﻻ‌ﺧﺮﻩ ﮐﺴﯽ که ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺧﻄﺶ ﺧﻮﺏ ﺷﻮﺩ ﯾﮏ ﺭﺍﻩ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ.ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﻄﺶ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﺪ. 🍃ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻄﺎﻁ ﺧﻮﺑﯽ ﺷﺪﻧﺪ،ﺧﻄﺎﻁ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﯾﺪﻧﺪ.ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺘﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ.ﺷﯿﻮﻩ‌ﯼ و ﻣﺮﺍﻡ ﻣﺴﻠﮏ ﺍﯾشان ﺭﺍ ببینیم. 🍃 ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ فرماید امامان ﺍﻧﺴﺎﻥ‌ﻫﺎﯼ مطیع و ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻫﺮ ﻓﺮﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ،آیا ﻣﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ طور هستیم؟ 🍃 ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ و ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ و ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯿﻢ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭﻟﯽ ﭘﺎ ﺭﻭﯾﺶ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ.آن ها ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﻣﯽ‌ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ.ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺣﺴﯿﻨﯽ و مهدوی ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﻢ. 🌹 ﺍﻟْﻔَﺎﺋِﺰُﻭﻥَ ﺑِﻜَﺮَﺍﻣَﺘِﻪِ🌹 🍃ﯾﮏ ﺑﺬﺭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﭼﻨﮓ و ﮐﻤﻨﺪ ﺧﺎﮎ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﯿﺮﺩ،ﺭﺳﺘﻨﯽ و روییدنی ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ.ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼ‌ﺡ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻ‌ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ. ﻫﺮ ﺩﺍﻧﻪ ﺷﺪ ﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﺭﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺷﺪ... 🍃 ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ و کد ﺭﺍ ﺍﺯ ﻋﺎﻟﻢ ﻃﺒﯿﻌﺖ بگیریم، ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫیم ﺳﺒﺰ ﺷﻮیم ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﻔﺘیم. ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ ﺑﮑﻨیم. ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﮐﻤﻨﺪﯼ ﮐﻪ ما ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﺷﺪ ﻭ ﺑﺎﻟﻨﺪﮔﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ. 🍃اگر ﺑﺬﺭ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ، ﻧﺮﻡ ﻭ ﮔﺮﻡ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺭﺳﺘﻨﯽ ﺷﻮد. ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﺮﻡ ﻭ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺍﺳﺖ. 🍃ﺍﮔﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮐﻤﻨﺪ ﺣﻖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺟﺰﺀ «ﻭَﺃُﻭﻟَـﺌِﻚَ ﻫُﻢُ ﺍﻟْﻤُﻔْﻠِﺤُﻮﻥَ» (ﺑﻘﺮﻩ/ 5) ﯾﺎ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ "ﺍﻟﻔﺎﺋﺰﻭﻥ" ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﺍﻥ.ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻓﺎﺋﺰﻭﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺬﺭﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺭﺳﺘﻪ و روییده و رستگار شدند... 💖🌹🦋💖🌹🦋 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @shohada_vamahdawiat                 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢بدون حصار 🔹شنبه شب مورخ 96/5/27 عادل الهایی بچایی مأمور کلانتری 32 شهر شیبان از توابع شهرستان باوی، در محدوده بلوار اصلی شهر در حال گشت‌زنی بودند که از سوی دو موتورسوار با سلاح شکاری هدف تیراندازی قرار گرفتند. در این حادثه استوار یکم عادل الهایی بچایی مورد اصابت دو گلوله قرار گرفت که به بیمارستان نفت اهواز انتقال یافت اما متاسفانه به علت شدت جراحات وارده، به شهادت رسید. ➥ @shohada_vamahdawiat
18.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 📝در آخرالزمان چه اتفاق هایی می افتد؟ 🚨امام زمان عج که بیاد یک عده میگن این آقا دین تازه آورده... ‼️ 🎙 @shohada_vamahdawiat                 
﷽❣ ❣﷽ گفتم‌ شبے‌بہ مهدے(عج)بردے دلم‌زدستم من منتظر بہ راهٺ شب تا سحر نشستم گــفتا حجـاب وصلم باشد هــواے نفسٺ گرنفس‌خودشڪستے دستٺ‌رسدبہ دستم @shohada_vamahdawiat
لبانم را روی هم فشار میدهم. این خانه را دوست دارم؛ اما دلم میخواهد برگردم خانه. دلم برای خانواده ام شور میزند. با صدایی که از نگرانی میلرزد رو به حاج حسین میکنم: این اوضاع تا کِی ادامه داره؟ نکنه به خونه های مردم حمله کنن؟ نکنه به خونه ما هم... بشری دستش را روی دستم میگذارد و حاج حسین حرفم را قطع میکند: اگه نگران خانواده اتی میتونم دوتا از بچه ها رو بفرستم که مواظب خونه تون باشن. خوبه؟ -کدوم بچه ها؟ -شخصیتهای رمان خودت دیگه! بعد رو میکند به ابوالفضل: برو مواظب خونه شون باش. کمیل رو هم میفرستم به موقعیتت. با موتور من برو.ابوالفضل بدون مکث از جایش بلند میشود. بشری ناخواسته میایستد؛ اما حرفی نمیزند. ابوالفضل کتش را از روی دسته مبل برمیدارد و یک لبخند گرم حواله بشری میکند که یعنی خیالت تخت. سوئیچ موتور را از حاج حسین میگیرد و میرود؛ نگاه بشری هم به دنبالش. احساس دلتنگی میکنم؛ یکباره و ناگهانی. نمیدانم چرا. نمیدانم این حس از کجا آمد؟ به بشری نگاه میکنم که هنوز نگاهش به در خروجی ست. میتوانم دلتنگی را از نگاهش بخوانم. یعنی حس بشری به من منتقل میشود؟ شاید. هیچ بعید نیست. حتما میان من و شخصیتهایی که خودم خلقشان کردهام یک چنین رابطه ی قلبی ای هست. شاید احساسات من بر آنها و آنها بر من اثر میگذارد. خانه ساکت است و فقط صدای گوینده خبر شبکه شش میآید. عباس و حاج حسین نشسته اند روی مبلهای کرم قهوه ای و اخبار نگاه میکنند. دخترها هم رفته اند توی اتاق و با کمی دقت، میتوان صدای پچپچشان را شنید. بشری دارد از پنجره بیرون را نگاه میکند. شاید او هم مثل من نگران است. صدای تیک تاک ساعت رفته روی اعصابم. انگار دارد برایم زباندرازی میکند که: ببین، زمان دارد میگذرد و تو کاری نمیتوانی بکنی! مجبوری بنشینی و به صدای من گوش بدهی! صدای زنگ موبایل میآید و بعد، صدای اریحا که دارد پاسخ میدهد. از جایم بلند میشوم و میروم به اتاق پدر. در را میبندم و چادرم را در میآورم. دراز میکشم روی زمین. هنوز چشمانم گرم نشدهاند که کسی در میزند. سر جایم مینشینم و روسریام را مرتب میکنم: بفرمایید! در باز میشود. اریحاست؛ نگران. میگوید: مامان، من باید برم خونه! اخم میکنم: خونه؟ کدوم خونه؟ - باید برم خونه عزیز. پسرم داره بهونه میگیره. وقتی قیافه گیج و گنگم را میبیند، بیشتر توضیح میدهد: باید برگردم خونه عزیز. پسرم رو گذاشتم اونجا. یه سالشه. اینا رو بعداً خودت توی رمان مینویسی. دست دراز میکنم و دفترم را از کیف درمیآورم. مینویسم: اریحا بدون دردسر رسید خانه عزیز. اریحا لبخند میزند، خداحافظی میکند و میرود؛ به همین راحتی! کاش یک نفر هم پیدا میشد که داستان من را مینوشت. مینوشت من راحت از این ماجراها خلاص میشوم و برمیگردم خانه. خب؛ قطعا یک نفر هم داستان ☘ 💐☘ 💐💐☘ 💐💐💐☘ 💐💐💐💐☘ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بسم الله الرحمن الرحیم سوالهای دهمین مسابقه ۱ عمر سعد به چه بهانه ای جنگ را به عقب می انداخت؟؟🌷 ۲ وقتی حضرت زینب سلام الله علیها به امام عرض کرد آيا اين هياهو را مى شنوى دشمنان به سوى ما مى آيند". از امام حسین علیه السلام چه جوابی شنید؟؟🌷 ۳ وقتی امام حسین علیه السلام یک شب از دشمن فرصت خواست فرمانده نيروهاى محافظ فرات ( عمرو بن حجّاج ) جواب سکوت فرمانده ها را چه داد؟؟💖 ۴ شب عاشورا را توصیف کنید طبق مطالبی که برای شما فرستاده شده است ؟؟؟💚 ۵ چرا امام نيمه شب همه ياران خود را فرا خوانده است؟💖 ۶ سوال حضرت قاسم بن حسن از و جواب امام حسین علیه السلام را بیان بفدمائید؟؟💚 ۷ وقتی بریر شوخی میکند عبدالرحمان چه سوالی میپرسد؟ سوال و جواب عبدالرحمان و بریر را بنویسید؟؟💧 ۸ اين شيشه سبز چيست كه در دست آن فرشته است؟ براى چه او به زمين آمده است؟ 💙 ۹ عمرسعد به شمر مى گويد: "خود را به نزديكى خيمه هاى حسين برسان و وضعيّت آنها را بررسى كن و براى من خبر بياور". شمر، سوار بر اسب مى شود و به سوى اردوگاه امام پيش مى تازد. آتش! خدايا! چه مى بينم؟ 🎗 ۱۰ على آخرين سخن خود را به برادرش عَمْرو بن قَرَظَه که برای هدایتش آمده است چیست؟؟؟ ضمن تشکر از اعضای محترم کانال و همراهان همیشگی لطفا ظرف یک هفته جواب دهمین مسابقه را به آیدی زیر ارسال کنید 🌹🌹👇👇 @Yare_mahdii313
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیز امروز فقط فرصت دارید جوابها رو ارسال کنید 🌹🌹🌹
حَـذف‌عَڪس‌هـٰایَت‌بَھـانہ‌است.. آنھـا‌از‌چِشـمانَت‌مـۍترسند..シ! ‌ 🖐🏾💔•• @shohada_vamahdawiat