eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽❣ ❣﷽ عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد سالها قلب من از دوریتان مرده ولی خبری از تو بیاید ضربان میگیرد 💚 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت بیست و یکم(زندگینامه پیامبر) ✨وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سران قریش را از پذیرفته شدن هر گونه پیشنهاد مایوس نمود و آنها دیدند همه نقشه هایشان، نقش بر آب شد و هر روز بر تعداد مسلمانان افزوده می شود، ناچار شدند که برنامه را عوض نمایند و از نفوذ آیین محمد(صلی الله علیه و آله) به هر قیمتی که شده جلوگیری کنند و در این راه از هر وسیله ای استفاده نمایند. از این رو سران قریش به اتفاق آراء، رای دادند که با مسخره و استهزاء، آزار و اذیت، تهدید و ارعاب، او را از ادامه کار باز دارند. لذا به ناسزا گویی پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرداخته و اراذل و اوباش را وادار می کردند، تا به آن حضرت و پیروانش اهانت کنند و از این ناحیه به آنان ضرر و آسیب فراوان می رسید. 🍁پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: هیچ پیامبری در راه خدا، به اندازه من، اذیت و آزار ندید. از کسانی که بیشتر به آزار و اذیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می پرداختند، ابولهب و همسرش امّ جمیل بود. نمونه هایی از اذیت و آزار قریش در صفحات تاریخ ثبت شده که ما برای پرهیز از اطالهٔ کلام، خوانندگان را به آنجا ارجاع می دهیم. شکنجه و آزار قریش نسبت به مسلمانان بی پناه و بردگان شدت یافت و هر قبیله ای به اذیت و آزار افراد مسلمانان خود پرداختند و آنان را به حبس کردن و زدن و گرسنگی و تشنگی شکنجه می دادند از جمله: ✨(سمیّه) مادر عمّار بن یاسر عَنْسی، نخستین کسی است که در راه اسلام به شهادت رسید و ابوجهل او را با نیزه ای شهید کرد و یاسر پدر عمار که نیز در مکه به شهادت رسید. همچنین عبدالله بن یاسر، برادرش نیز در مکه زیر شکنجه قریش از دنیا رفت و بِلال حَبشی که برده (اُمَیَّة بن خَلَف جُمَحی) بود، این شخص هنگام ظهر که هوا به شدّت گرم می شد، بِلال را در صحرا و بیابان مکّه به پشت می خوابانید و سپس دستور می داد قطعه سنگی بزرگ بر سینه او نهاده شود و آن گاه به او می گفت: به خدا سوگند! به همین وضع خواهی ماند، تا جان دهی و یا از آیین محمد(صلی الله علیه و آله) دست برداری و لات و عزّی را پرستش نمایی. بِلال با وجود اینکه شکنجه می شد می گفت:((اَحَد، اَحَد، خدا یگانه است)) و... 🌷بدین ترتیب تعداد زیادی از مومنین گرفتار ضرب و شتم و گرسنگی و تشنگی شدند، به گونه ای که برخی از آنها در اثر شدت اذیت و ناراحتی که دیده بودند، قادر بر صاف نشستن نبودند، در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آیاتی از قرآن که بر او نازل شده بود، برای آنها تلاوت می کرد و این سبب می شد که از درد و رنج آنها کاسته شود و دل های آنها را قوی نگه دارد. البقره أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ ﻧﻜﻨﺪ ﺧﻴﺎﻝ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﺪ ﺑﻲ‌ﺁﻧﻜﻪ ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥِ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺳﺨﺘﻲ ﺑﻜﺸﻴﺪ، ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻲ‌ﺭﻭﻳﺪ؟! ﺑﻠﻪ، ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﻲ‌ﻫﺎ ﻭ ﺭﻧﺞ‌ﻫﺎی ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺩﺳﺖ‌ﻭﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮم ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﻫﻮﻝ‌ﻭﻫﺮﺍﺱ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺑﻮﺩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺸﺎﻥ ﺑﮕﻮﻳﻨﺪ: «ﻳﺎﺭی ﺧﺪﺍ ﭘﺲ ﻛِﻲ ﻣﻲ‌ﺁﻳﺪ؟!» ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻤﮏ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺍﺳﺖ! (٢١٤) العنكبوت أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ ﻧﻜﻨﺪ ﻣﺮﺩم ﺧﻴﺎﻝ ﻣﻲ‌ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻤﻴﻦ‌ﻛﻪ ﺍﺩﻋﺎ ﻛﻨﻨﺪ «ﺍﺳﻠﺎم ﺁﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ»، ﺑﻪ‌ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﻫﺎ ﻣﻲ‌ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﭘﺲ ﻧﻤﻲ‌ﺩﻫﻨﺪ؟! (٢) العنكبوت وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﻣﺮﺩمِ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ. ﺧﺪﺍ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻲ‌ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺣﺘﻤﺎً ﻣﻌﻠﻮم ﻣﻲ‌ﻛﻨﺪ.* (٣) 🍁زمانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دید که خود با عنایت پروردگار و حمایت عمویش ابوطالب(علیه السلام) از آزار و شکنجه قریش تا حدودی در امان است، ولی اصحاب بی پناهش سخت گرفتار و در فشارند و نمی توانند از ایشان حمایت کند به آنان گفت: کاش به سرزمین حبشه بروید و در آن جا پادشاهی است، که نزد وی بر کسی ستم نمی رود و آنجا سرزمین راستی و صداقت است، تا این که خداوند گشایشی فرموده و شما را از این دشواری ها برهاند. ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💙 :) 🌱 پیچش سرنوشت شوك شنيدن اون جملات كه تموم شد ... بي اختيار و با صداي بلند خنديدم ... خنده هايي كه بيشتر شبيه قهقهه هايي از عمق وجود بود ... چند دقيقه، بي وقفه ... صداي من فضا رو پر كرد ... تا بالاخره تونستم هي كم كنترل شون كنم ... - من چقدر احمقم . .. منتظر شنيدن هر چيزي بودم جز اين كلمات ... دوباره خنده ام گرفت ... اما اين بار بي صدا ... - تو واقعا ديوونه اي ... خودتم نمي فهمي چي ميگي ... يه مرد هزارساله؟ ... و در ميان اون تاريكي چند قدم ازش دور شدم ... افرادي كه با فاصله از ما ... اون طرف خيابون بودن با تعجب بهمون نگاه مي كردن ... خنده هاي من بلدتر از چيزي بود كه توجه كسي رو جلب نكنه ... - تو ديوانه اي ... يعني ... همه تون ديوانه ايد ... فكر كردي اگه اسم عيسي مسيح رو بياري حرفت رو باور مي كنم؟ ... برگشتم سمتش ... - من كافرم ساندرز ... نه فقط به خداي تو و عيسي ... كه به خداي هيچ دين ديگه اي اعتقاد ندارم ... ولي شنيدن اين كلمات از آدمي مثل تو جالب بود ... تا قبل فكر مي كردم خيلي خاص هستي كه نمي تونم تو رو بفهمم ... اما حالا مي فهمم ... اين جنونه ... تو ... همسرت ... كريس ... و همه اون برادر و خواهران مسلمانت عقل تون رو از دست داديد ... واسه همينه كه نمي تونم شما رو بفهمم ... چهره ام جدي شده بود ... جملاتم كه تموم شد ... چند قدم همون طوري برگشتم عقب ... در حالي كه هنوز توي صورتش نگاه مي كردم ... و چشم هام پر از تحقير نسبت به اون بود ... و حس حماقت به خاطر تلف كردن وقتم ... بدون اينكه چيزي بگم ... چرخيدم و بهش پشت كردم و رفتم سمت ماشين ... همون طور كه ايستاده بود ... دوباره صداي آرامش فضا رو پر كرد ... - اگه اين جنون و ديوانگي من و برادرانم هست ... پس چرا دولت براي پيدا كردن اين مرد توي عراق ... داره وجب به وجبش رو شخم مي زنه؟ ... پام بين زمين و آسمون خشك شد ... همون جا وسط تاريكي ... از كجا چنين چيزي رو مي دونست؟ ... اين چيزي نبود كه هر كسي ازش خبر داشته باشه ... و من ... اولين بار از دهن پدرم شنيده بودم ... وقتي بهش پوزخند زدم و مسخره اش كردم ... وقتي در برابر حرف هاي تحقيرآميز من چيز بيشتري براي گفتن نداشت و از كوره در رفت ... فقط چند جمله گفت ... - ما دستور داريم هدف مهمتري رو پيدا كنيم ... و الا احمق نيستيم و با قدرت اطلاعاتي اي كه داريم ... از اول مي دونستيم اونجا سلاح كشتار جمعي نيست ... هميشه در اوج عصبانيت، زبانش باز مي شد و چند كلمه اي از دهانش در مي رفت ... فقط كافي بود بدوني چطور مي توني كنترل روانيش رو بهم بريزي ... براي همين با وجود درجه اي كه داشت ... جاي خاصي در اطلاعات ارتش بهش تعلق نمي گرفت و هميشه يك زير مجموعه بود ... اما دنيل ساندرز چطور اين رو مي دونست؟ ... و از كجا مي دونست اون هدف خاص چيه؟ ... هدف محرمانه اي كه حتي من نتونسته بودم اسمش رو از ز ري زبون پدرم بيرون بكشم ... اگر چيزي به اسم سرنوشت وجود داشت ... قطعا سرنوشت هر دوي ما ... به شدت با هم پيچيده شده بود 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
خیلے درس‌ میخواند؛‌ هلاك‌میکرد‌ خودشو… هربار کہ‌ بهش‌ میگفتم -بسہ‌ دیگہ!‌ چرا‌ انقدر خودتو اذیت‌ میکنـے؟! میگفت -اذیتے نیست(: اولاًکہ‌ خیلے‌ هم‌ کیف‌ میده... دوماً هم‌ وظیفمونہ! باید‌ اینقدر درس‌ بخونیم‌ کہ‌ هیچ‌ کسے نتونہ‌ بگہ‌ بچہ‌ مسلمونا‌ بیسوادن‼️ ◍شهید محمدعلے رهنمون ♥️¦⇠ 🍃اَللّٰھُم‌؏َـجَل‌َلَوِلیِّڪ‌َالفَࢪَجِ🍃 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🪴 🪴 🌿﷽🌿 قُطام خوشحال مى شود، پيشانى تو را مى بوسد، نمى دانم اين بوسه با تو چه مى كند. لحظاتى مى گذرد، تو ديگر نمى توانى اينجا بمانى، خودت گفتى كه بايد يك شب فكر كنم، قُطام تو را به سمت در خانه راهنمايى مى كند. افسار اسب خود را مى گيرى و مى خواهى بروى. قُطام تا آستانه در براى بدرقه كردن تو مى آيد. او به تو مى گويد كه در انتظارت مى ماند. تو آخرين نگاه خود را به قُطام مى كنى و در سياهى شب فرو مى روى. صبر كن! با تو هستم! آيا فكر كرده اى كه چقدر عوض شده اى؟ تو انسان ديگرى شده اى. كاش وارد اين خانه نمى شدى. عصر كه به اين خانه رسيدى كه بودى و اكنون كه هستى!11 * * * خواب به چشمت نمى آيد، آرام و قرار ندارى، معلوم است هر كس خاطرخواه شود ديگر روى آرامش را نمى بيند، "كه عشق آسان نمود اوّل ولى افتاد مشكل ها". صبح زود به سوى خانه قُطام مى روى و با او سخن مى گويى. خداى من! تو به او قول مى دهى كه هر سه شرط را انجام بدهى! چگونه باور كنم؟ مرد! تو ديوانه شده اى؟ چه مى خواهى بكنى؟ به قُطام مى گويى كه بايد شرط اوّل را فراهم كنم، سه هزار سكّه سرخ طلا! بايد به وطن خود، يمن بازگردم تا بتوانم اين پول را براى تو فراهم كنم، من به زودى به كوفه باز خواهم گشت با شمشير خود! قُطام از تو مى خواهد تا قبل از سفر با بعضى از بزرگان خوارج كه در شهر مخفيانه باقى مانده اند، ملاقات كنى تا آنها تو را بشناسند و بدانند كه تو هم از آنها هستى. من باور نمى كنم كه تو اين همه عوض شده باشى. تو وقتى از يمن آمدى نماينده آن مردم بودى، مردم تو را براى چه به اينجا فرستادند؟ اكنون كوفه را ترك مى كنى در حالى كه به چيزى جز كشتن على(ع) فكر نمى كنى! بيچاره آن مردمى كه به استقبال تو خواهند آمد و روى تو را خواهند بوسيد. تو با عشق على(ع) به اين شهر آمدى و اكنون با كينه و بغض على(ع) مى روى! چه بد معامله اى كردى! ■■■□□□■■■ 🪴 🪴 🪴 🪴 eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
‌. رفتھ بود تهران درس بخونه ، سال آخر دبیرستان دوستش از یِ کوچه میرفت مدرسه ، علی از یه کوچه‌ی دیگه ..! به دوستش می‌گفت : اون کوچه مسیرِ مدرسه دخترونه است من نمیام :))🌱'  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
4_5875506181367139501.mp3
12.06M
یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَاالْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ سلام مولای من ، مهدی جان سلامی از ذره به خورشید ... سلامی از فرش به عرش ... سلامی از قفس به پرواز ... سلامی از التهاب به آرامش ... سلامی از طوفان به ساحل ... سلامی از درد به طبیب ... سلامی از رنج به نجات ... ✋سلامی از من به شما ... 💚 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
وصیت شهدا شهید احمد علی نیری خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در دنیا و عمل میکنند به وظایف خود،به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه ولذت درعبادت و خشوع قلب. کسی به آن می‌رسد که مراقبت های سختی بر اعمال و گفتار خود داشته باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قدردان خون مطهر شهدا باشیم اللهم عجل لولیک الفرج اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ➥ @shohada_vamahdawiat