﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
نزدیکترین مسافر دور، سلام
آیینهی سبز قامت نور، سلام
بی تو همه خفته اند در این عالم
ای نفخهی دل نواز در صور، سلام
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
۲۱ آذر ۱۴۰۳
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#دعبل_و_زلفا
❣قسمت چهارم
✨کاروان از تپه سرازیر شد. آفتاب ملایم بود و نسیم خنکی می وزید که بوی دارودرخت را با خود داشت.
پل ها و چهار خیابانی که به چهار دروازه می رسید و شهر را به چهار قسمت تقسیم می کرد، کم کم پشت ساختمان ها و درختان و حصار بلند شهر پنهان شدند. از پلی چوبی گذشتند که زیر پای شتران، جیرجیر می کرد. نهری از دجله، زیر آن می گذشت و از میان دو ردیف درخت، به سوی کشتزاری سرسبز و بی انتها، پیچ و تاب می خورد. طبیب دستی به جهاز شتر دعبل زد.
_خوش به حالت که چنین سبکبال سفر می کنی! بارت مختصر است و مفید. اگر دزدان حمله می کردند، تک شترت را برمی داشتی و از معرکه می گریختی. من با صد شتر جنس، مانند فَعله ای هستم که کاه گِل لگد می کند. تا به خودم بجنبم، هستی ام را تاراج کرده اند. جان خودم را از معرکه بیرون ببرم، شانس آورده ام.
دعبل شمشیری را که زیر بار پنهان کرده بود، نشان داد.
_اگر دزدان حمله می کردند، من یکی تا پای جان می ایستادم و می جنگیدم. در مرام ما، تنها به فکر جان و مال خود بودن، دور از جوانمردی است.
با خود گفت: هرگز آن دختران و زنان اسیر را در چنگ راهزنان رها نمی کردم، هرچند هم اینک نیز دزدزده و به یغما رفته اند!
_با این حساب، شرط می بندم بار شترت، داروهای کمیاب و گران قیمت و یا مروارید و زعفران است. از پیشانی بلند و سخنان سنجیده ات برمی آید که درس خوانده ای و آداب تجارت را به خوبی آموخته ای!
دعبل پوزخندی زد.
_از بصره که همسفر شدیم، نگاهت مدام به بار من است. داری از کنجکاوی قالب تهی می کنی! می ترسی از هم جدا شویم و نفهمی که این شتر خسته، زیر چه جنس بار سنگینی است! فقط بدان که من مدتی از طرف والی نیشابور، حاکم سمنگان بوده ام. آن بیچاره را که برکنار کردند، من هم سرم بی کلاه ماند. این بار که می بینی حاصل چند سال یافتن و بافتن و اندوختن است.
طبیب خندید و بازوی همسفر بلند قامتش را فشرد.
_پس بگذار من هم بگویم. مرا که می بینی، مردی توانگرم. در بغداد هم مثل بصره و انبار و موصل و اهواز، خانه و دکان و زمین دارم. طبیبم؛ اما شغل پدری ام را که تجارت است رها نکرده ام. ابن سیار صدایم کن. به تعداد غلامانی که در این سفر با من اند، کنیزان زیبا و اصل و نسب دار دارم. خودم بارت را هر چه باشد، نقد می خرم. معلوم است که به بار صد شتر می ارزد. در کاروان سرا قیمت می گیریم. من یک دینار هم شده گران تر از دیگران می خرم.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یاموسی_ابن_جعفر
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
۲۱ آذر ۱۴۰۳
🏴تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا
خواهر شهید می گوید: وقتی از سفر کربلا برگشت، مادر پرسیده بود چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ...
سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می خواند و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند.
خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتّفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
۲۱ آذر ۱۴۰۳
مرحوم حاج اسماعیل #دولابی
چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه
شخصی را سراغ دارم که بیش از چهل سال در طلب امام زمان صلوات الله علیه بود. بعد از چهل سال ریاضت و عبادت به محضر منور حضرت مهدی صلوات الله علیه مشرف شد.
وقتی خدمت آقا رسید از حضرت گلایه عاشقانه کرد: « شما که سرانجام مرا به محضر پذیرفتید، ای کاش یک مقدار زودتر مرا می پذیرفتید و من این همه غصه نمی خوردم و عذاب نمی کشیدم؟»
حضرت فرمودند:
اگر زودتر ما را می دیدید از ما نان و سبزی می خواستی! حالا که چهل سال زحمت کشیده ای می فهمی که چه بخواهی.
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
۲۱ آذر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بروجردی:
"من باید خرجِ امام بشم نه اینکه امام خرجِ من بشه"
بهادری جهرمی: امکان نداشت از آقای رئیسی بشنوید که فلان دستور از سوی رهبر انقلاب آمده است و ما به صورت تحلیلی متوجه این موضوع میشدیم؛ شهید رئیسی معتقد بود رهبری نباید برای ما هزینه شود بلکه ما باید خودمان را برای رهبری هزینه کنیم.
حمید لشگری 🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
۲۱ آذر ۱۴۰۳
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
🔹سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ...
🔹از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ...
از من که دستانم خالی است،
چشمانم بارانی است ...
از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ...
💚 سلامی از من به تو مولاجان ...
السلام علیک یا بقیه الله
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
۲۲ آذر ۱۴۰۳
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#دعبل_و_زلفا
❣قسمت پنجم
✨دعبل سراپای بازرگان را ورانداز کرد و انگار چیز قابل توجهی در آن ندید.
_تو دیگر چگونه طبیبی هستی که تجارت می کنی؟!
_هربار لازم شود سفر کنم، صدتایی شتر جنس با خودم همراه می کنم. پول یک ماه طبابت از آن در می آید. شعار من این است: حتی اگر می توانی خودت را بفروش و پول درآور!
_اگر چنین پولکی هستی، بار من به دردت نمی خورد. از داروهای کمیاب و مروارید و زعفران گران بهاتر است. مشتری خودش را دارد.
_آتش اشتیاقم را تیزتر کردی؛ شک ندارم که تحفه هایی شاهانه است!
_آن زمان که ثروتمندان به اندوختن درهم و دینار مشغول بوده اند، من با زحمت فراوان، آنچه را در این صندوقچه هاست، از اینجا و آنجا گرد آورده ام و خود بر آن افزوده ام.
گره طناب را از زیر شکم شتر باز کرد و پارچه راه راه و ضخیم روی بار را کنار زد. صندوقچه هایی نمایان شد. ابن سیار دست هایش را به هم مالید. دعبل نتوانست جلوی خنده اش را بگیرد.
_نمی خواهم بیش از این در خماری کنجکاوی کاسب کارانه ات بمانی، بیا ببین و لذت ببر!
قفلی را گشود و در یکی از صندوقچه های چوبی را باز کرد.
_همین یک صندوقچه را با تمام مال التجاره تو معاوضه نمی کنم.
ابن سیار که کوتاه قد بود، روی رکاب اسبش ایستاد و گردن کشید. ده ها کتاب و دفتر با جلد چرمی را دید که تنگ هم چیده شده بود. دهانش باز ماند.دعبل بلند خندید.
_چه می گویی؟ هنوزم خریداری؟
_تو نیز طبیبی؟
_شاعرم.
_راستش این رقم قُماش به درد من نمی خورد؛ اما می دانم که گاهی یک شعر از خرواری جواهر بیشتر می ارزد. شاعرانی را می شناسم که برای خلیفه، قصیده ای سروده اند و قصری ستانده اند. امیدوارم تو نیز از این نوع شعرها بسازی و ثروتی به هم بزنی! اینها که کتاب و دفتر است. من هم از اینها دارم. درهم و دینارت کجاست؟ آنها را به معتمدی سپرده ای؟ بگو از گاو سمنگان چه دوشیده ای؟ از زمین دارانی؟
_شاید باورت نشود، اما مانند علی بن ابی طالب(علیه السلام) و شاگرد مکتبش، سلمان فارسی، به کار مردم پرداختم، نه به جیب خودم.
_معلوم است که باورم نمی شود! یعنی تویی و این اسب و شتر و خرواری کتاب و دفتر؟ فقط همین؟
_این شتر را از کاروان سالار، کرایه کرده ام.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یاموسی_ابن_جعفر
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
۲۲ آذر ۱۴۰۳
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم 🌹
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و پیروزی رزمندگان اسلام در تمامی جبهه های حق علیه باطل و ثواب صلوات ها هدیه به شهداي کربلا و ۱۴ معصوم، علیهالسلام ...... 🌺
🌹🌹🌹🌹
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
۲۲ آذر ۱۴۰۳
۲۲ آذر ۱۴۰۳
🕯
◄ امروز #پنجشـــنبه است
عــزیزانی که در بین ما نیستند
دلخوشند بهیک فاتـــحه به یک
صلوات یڪ دعای #رحــمت و
آمـرزش همـین ها برایشان یک
دنیاست در آن دنـــیا!
پس برای شـــادۍ روحـــشان
#فاتـحهای قــــــرائت ڪنیم.
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
۲۲ آذر ۱۴۰۳
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
آقــا دلم برای شـــما تـنـگ میشود
وقتی که آسمان ز غمت رنگ میشود
مولا برای دیدن یک لحظه ی رخت
دستم به ریسمان دعا چنگ میشود
【السّلام ؏َــلیکَ یــآصــآحب الزمـــ❀ــآن】
#امام_زمان ﷻ
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
۲۳ آذر ۱۴۰۳
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#دعبل_و_زلفا
❣قسمت ششم
✨ابن سیار لختی به همسفر درشت جثه اش خیره شد و سری به تاسف تکان داد.
_در بغداد چه داری؟
_وضعم چندان بدک نیست. در این شهر درندشت و هفتاد و دو ملت، استادی دارم که پیش از این، چند سالی را نزدش درس خوانده ام.
_پس خجالت را کنار بگذار و بگو پاک مفلسی. کم کم داشت از تو خوشم می آمد.
_زود قضاوت نکن. همه را نگفته ام. راستش یکی را دارم که به نظرم بعید است او را خوب بشناسی. قدرت و نفوذ فوق العاده ای دارد. همه بغداد برای او عددی نیست.
لبخند به لبان بازرگان بازگشت.
_من خیلی از کله گنده ها و سرشناس ها را می شناسم. نامش چیست؟ بگو تا بگویم.
دعبل از نزدیک به طبیب چشم دوخت.
_نام مبارکش، رب العالمین است. واقعا او را می شناسی که ثروت را تنها در درهم و دینار می بینی؟ من در سال های سمنگان سعی کردم به مردم ستم نکنم و خدایم را از دست ندهم. ضرر کرده ام؟
طبیب، شگفت زده، از حرکت بازایستاد و به آنچه شنیده بود فکر کرد. بعد دوباره اسب کهرش را هی زد و خود را به دعبل رساند.
_اگر در سرودن ترانه مهارتی داری و پی کاری می گردی می توانم تو را به ابراهیم موصلی معرفی کنم. بزرگترین موسیقی دان بغداد است. ندیم هارون است. من طبیب دخترکان مُطرب او هستم.
_راضی به زحمت تو نیستم برادر. استاد من نیز با برمکیان و هارون، نشست و برخاست دارد. به صریع الغوانی شهرت دارد.
_می شناسمش. از شاعران دربار است. به استادت نرفته ای! او که سکه های طلا را خوب بو می کشد و بر آن چنگ می اندازد! پس از او چه آموخته ای!
_هارون به استادم گفته بود که مرا به دیدارش ببرد. استاد بیچاره ام موفق به کشاندنم به دربار نشد. زیاد که اصرار کرد، گریختم و به خراسان نزد عباس بن علی رفتم که از خویشانم است. این عباس بن علی همان است که والی نیشابور بود. در مذهب ما،خدمت کردن به فرمانروایان غاصب و ستم پیشه، جنایت و تباهی است. امیدوارم آب ها از آسیاب افتاده باشد و دیگر کسی از درباریان، مرا به خاطر نیاورد و سراغم را نگیرد!
ازدحام و هیاهوی بیرون حصار، به روی کاروان آغوش می گشود. بوی خوش هیزم مشتعل و نان تازه و کباب می آمد.
_تو براستی یا مَشاعرت را از دست داده ای یا آنقدر عاقل و باایمانی که یکی مثل من نمی تواند از کارهایت سردرآورد. درست در زمانه ای که همه برای رسیدن به دربار عباسی، به هر کاری دست می زنند، تو به آن پشت پا زده ای؟ راست گفته اند که جوانی، شعبه ای از شوریدگی است! شاید از عیسویان تارک دنیایی؟ اما نه. من که بارها نماز خواندنت را دیده ام.
ادامه دارد...
#السلام_علیک_یاموسی_ابن_جعفر
#السلام_علیک_یاعلی_بن_موسی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
【با ما همراه باشید】👇
💫☆☆☆☆🌸☆☆☆☆💫
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e5
۲۳ آذر ۱۴۰۳