eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
..... راه بهار، بسته نیست راه بهار، بسته نیست. هرگوشه اشارت چشمان پیرمیخانه، سجاده به سوی بهار می‏سازد. شال و کلاه کرده‏ام تا از جاده خونین لاله‏ها بگذرم. می‏خواهم به جاده‏ای بروم که در آن، علایم راهنمایی بندگی گذاشته‏اند؛ جاده‏ای که با لبخند از آن گذشتید و من با وضو باید بگذرم. اکنون، می‏خواهم با طهارت کلامتان و استعانت شفاعتتان و نیت امامتان، وضو کنم. لاله، از جویبار خودسازی آب می‏خورد خون، اولین رنگ نقاشی ما در بهار بود. پدرم می‏گفت، اگر لاله‏ای نروید، بهاری نمی‏آید و من برای آمدن بهار معرفت، هر روز، هزار بار شهید می‏شوم؛ هر روز، هزار بار روی مین توبه می‏روم. پدرم می‏گفت، لاله‏ها از جویبار خودسازی آب می‏خورند؛ نه از آبراه خودپرستی. می‏خواهم جهانی به رنگ مردانگی شما بسازم.  💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
..... شقایق تمام این سرزمینِ سرافراز، تمام خاک این وطن، شقایق‏زار است. در هر کجا که هستی، هر گوشه این خاک که قدم برمی‏داری، با چشم‏های مترصد، نگاه کن که مبادا روی خون لاله‏ ها پا بگذاری! این دیار سربلند، فصل‏های سرخ و خونینی را پشت سر گذاشته است. روزگاری این پهناور دلیر، انارستان بود. انارهای عاشق، با سینه‏ های خونین، در همه جا رسته بودند. خزان که نه، اما موسمی رسید که انارها همه بر خاک افتادند و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت. و از آن همه خون بی‏ باک، مرز تا مرز، شقایق رویید و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت. شهدا، همیشه هستند کبوتر بودند آنها که ناگاه، پرکشیدند و در آسمان، به ابرازی ابدی رسیدند؛ کبوترانی که در یک سحرگاه، ندای رستاخیز در گوششان طنین‏ افکن شد و با کوله‏ باری از اخلاص بر دوش، لبیک‏ گوی دعوت معبود شدند. کبوتران دلاور، قهرمان‏های بی‏مانند این سرزمین، خاک سبز وطن را از دسترس فتنه‏ ها و دشمنی‏ ها بیرون کشدند و اهریمن را در جای خود نشاندند. اگرچه رد پای رفتنشان، تا ابد بر شانه‏ های زمانه باقی است؛ آنها همیشه هستند و جاده‏ای که فراروی ما گستردند، تکلیف تمام لحظه‏ هامان را روشن کرده است. رفتن همیشه تلخ نیست. گاه، رفتن‏ها از همان آغاز، مؤیّد رسیدن است. پرپر شدن، همیشه اشک‏آلود نیست؛ گاه، حماسه‏ای زبانزد است. باید این خاک فرارفته تا آسمان را که میراث خون‏های شهید و بی‏باک است، با دست‏های خداخواهی و با باور بی‏تردید، در آغوش بگیریم و پاسدار این مرز روبه خدا باشیم. هراسی نیست؛ خداوند، بالای سرِ ایمان ما سایه دارد. هراسی نیست؛ مؤمنان، رستگاران همیشه‏ اند. «نهراسید و اندوهگین مباشید که شما برترید؛ اگر به خداوند ایمان دارید.» 🌺🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃🍃   💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
  ..... راه بهار، بسته نیست راه بهار، بسته نیست. هرگوشه اشارت چشمان پیرمیخانه، سجاده به سوی بهار می‏سازد. شال و کلاه کرده‏ ام تا از جاده خونین لاله‏ ها بگذرم. می‏خواهم به جاده‏ ای بروم که در آن، علایم راهنمایی بندگی گذاشته‏اند؛ جاده‏ای که با لبخند از آن گذشتید و من با وضو باید بگذرم. اکنون، می‏خواهم با طهارت کلامتان و استعانت شفاعتتان و نیت امامتان، وضو کنم. لاله، از جویبار خودسازی آب می‏خورد خون، اولین رنگ نقاشی ما در بهار بود. پدرم می‏گفت، اگر لاله‏ ای نروید، بهاری نمی‏آید و من برای آمدن بهار معرفت، هر روز، هزار بار شهید می‏شوم؛ هر روز، هزار بار روی مین توبه می‏روم. پدرم می‏گفت، لاله‏ ها از جویبار خودسازی آب می‏خورند؛ نه از آبراه خودپرستی. می‏خواهم جهانی به رنگ مردانگی شما بسازم. ❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃  💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
شعر شهادت محمدکاظم بدرالدین از زندگی، شعری جز شهادت نمی‏دانیم. تقویم‏ها جفا کرده‏اند، اگر تنها به چند روز برای شهیدان بسنده کنند. قلم‏ های منظوم اگر کم بگذارند، در حق خون، کوتاهی کرده‏اند. ما کجا می‏توانیم با آمدن چند کتاب در قفسه‏ هامان، به رفتن آنان پی ببریم؟! کجا می‏توان آنان را شناخت؟! پوتین‏ها فقط اندکی از رشادت بچه‏ ها را پیش بردند. معبرها فقط مقداری باریک، برای شناخت آنان گام برداشتند. کوله‏ های همت آنان، واکنش سبزی بود در برابر خزان‏زدگی و هجوم اتفاقِ پاییز. آنجا که آنان رفته بودند، چشم‏های ما، حرفی برای گفتن نداشت. همه حرف‏ها را با لبخند و گریه‏ ها می‏زدند. خاکریزها، گواه خوبی هستند بر اشک‏های چکیده از دعای کمیل‏شان. شب‏های جمعه بعد از آنها، تاولی است بر گام‏های نرفته ما. اُنس با واژه‏ های دنیایی، برای لب‏های ما ماند و شگفتا از آنان که در جبهه، با لحن‏های متفاوت، استقامت را به شعر درآوردند! آن‏گاه که مفاتیح یا اسلحه به دست می‏گرفتند، غزل‏ هایی از ملکوت، در چهار گوشه سنگر گل می‏کرد. دنیایی از عرفان، گوشه‏ای از لبخند آنان بود و برای ما، چیزی جز همین واژگان اشک‏آلود نمانده است. «کمیل» و «حمله» و «لبخند»، «گریه» درونِ کوله: عشق و چند گریه دوبیتی مانْد و صد چشم‏انتظاری شهیدان برنمی‏گردند... گریه! 🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃  💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
  رفتی تا در رگ‏های وطن، خون حیات جاری شود سال‏ هاست که آسمان، کوچ غریبت را بر شانه‏ هایمان، پرنده می‏تکاند و آفتاب، مسیر چشمانت را به انگشت نشان می‏دهد و می‏گرید. سال‏ هاست که رفته‏ای و بادها، بوی پیراهنت را بر خاکریزهای بسیار، مویه می‏ کنند. تو انعکاس روشن خورشید در رودخانه‏ های سرخ حماسه‏ای. دلت، دریا می‏نوشت و نگاهت، توفان می‏سرود. برخاستی؛ آن هنگام که نفس‏های سرما، پنجره‏ ها را سیاه کرده بود و شهر، می‏رفت که در اضطراب ثانیه‏ های تجاوز، کمر خم کند. برخاستی و با قدم‏های استوارت در رگ‏های وطن، خون زندگی جاری شد. برای بال‏ های زخمی‏مان دعا کن! صدایت را از حنجره کانال‏ ها و سنگرها می‏ شنوم. می‏ بینمت، پلاک بر گردن و چفیه بر شانه، جاده‏ های صلابت را پشت سر می‏گذاری و خاک را لبخند می‏کاری. پا در رکاب ستاره و باران، آسمان عشق را تا دورترین‏ ها درنوردیدی و اینک، ما مانده‏ایم و این خاک مردابی. ما مانده‏ایم و تکثیر بی‏وقفه ابرهای خاکستر. رفته‏ ای و باران‏ها را با خود برده‏ای و فصل‏هایمان، بی‏جوانه و آفتاب مانده‏اند. با ما که مرثیه‏ خوان در قفس‏ ماندن خویشیم، از پرواز بگو و برای بال‏های زخمی‏مان دعا کن. می‏ ستایمت کوچه‏ های شهر را که ورق می‏زنم، نامت را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان می‏یابم. از پشت نیزارهای به خون نشسته صدایت می‏زنم و رودخانه‏ های وطن، شکوه سرخت را به ترنم می‏آیند. می‏ ستایمت که شانه‏ های شکوه مندت، آبروی کوهستان‏هاست و اردیبهشت نگاهت، در چشمان هیچ بهاری نمی‏ گنجد. می‏ ستایمت که قانون جوانمردی را بر صفحه‏ های تاریخ این دیار، حک کردی و سرانگشتان حماسی‏ات، ثانیه‏ های ظلم را به کام مستبدان زمین، جهنم کرده. می‏ خوانمت که چون سپیداران، پیوسته در اندیشه باران بودی.  🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
  فقط به نام شهید شهید! فقط به نام تو می‏شود سکه پیروزی زد که بعد از تو، هر که مانده، در توهم زندگی شناور است. نام تو ای لاله سرخ، معنای زندگی‏ست و غربت بعد از تو، دامن اهالی کوی شجاعت را گرفته؛ ماییم و دلی که جز به بهای خون، نه فروخته می‏شود و نه خریداریش هست. کاش بودید! چفیه‏ های خون آلود، بر شط آرامش پل بسته‏اند. در لایه‏ های زیرین هستی، غوغایی است. قسم به نام سرخ شهادت که پس از جنگ، راهی که شما به خون گلو پیموده‏ اید، به خون دل می‏رویم. ما هر روز، در راه مولای شهیدان روی زمین، فلسفه می‏خوانیم و هر شام، عده‏ای پشت سیم‏ خاردار ابتذال گیر می‏کنند. هر روز، روز شماست؛ کاش بودید! هر روز، برایم شعر می‏خوانی هر روز، در خاکریز فکرم شهید می‏شوی، پشت سنگر احساسم تیر می‏خوری و از قرارگاه فکرم، پر می‏کشی. به‏ سوی کربلای آرزوهایم به راه می‏افتی و من هر روز، شادی‏ام را تشییع می‏کنم و زندگی مردانه را به خاک می‏ سپارم. من هر روز از شما دور می‏شوم؛ در حالی‏که دست تمنا به‏ سوی شما دارم. هر روز عهد می‏کنم که دلم بر سر مزار شما بماند تا شیون مادران فرزند مرده را در هیاهوی تبلیغات خوردنی‏ها و آشامیدنی‏ ها گم نکنم. شعری سروده‏ام به نام خاک و تو بر روی بیت‏ هایش، با نعش خون‏آلود افتاده‏ای. کتابی نوشته‏ام که پلاکت را در همه صفحاتش آویزان کرده‏ای. هر روز برایم سخنرانی می‏کنی؛ می‏گویی جان شما و فرمان رهبر! هر روز برایم شعر می‏خوانی. هر روز برایم نقاشی می‏کنی. هوا بوی سرخی می‏دهد و واژه‏ ها و زندگی، رنگ نام شما گرفته. دریا دریا اشک، در فراق تو از هامون نیاز جاماندگان حقیقت، تا کاروان رفتگان سرخ‏ جامه، هزار افسوس به رنگ تنهایی نوشته‏ اند. از مرز ارزش‏های بشر جدید تا سه راهی شهادت کربلای ایران، هزار امید به نام ولایت نگاشته‏ اند. من، غم تنهایی و فراق تو را ای برادر شهیدم، به دامن مولایم می‏برم و سر به سجدگاه محراب ابرویش، دریا دریا اشک می‏ریزم و اوست تسکین من. ❤️❤️❤️❤️❤️🌸🌸🌸🌸  💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59