#سلامبرخورشید
#صفحهشصتم
با هم همه اين شهر را جستجو مى كنيم، هر طور كه شده بايد او را پيدا كنيم...
ساعتى مى گذرد، يكى به ما مى گويد، گمشده شما در كوچه بعدى است، ما به سوى گمشده خود مى رويم.
وارد مغازه اش مى شويم، سلام مى كنيم، به روى صندلى مى نشينيم. نگاه كن! او هم لباس سياه به تن كرده است. حتما عزاردار است!
ــ سلام! برادر! خسته نباشى.
ــ ممنونم. خوش آمديد.
ــ مى بينم لباس سياه به تن كرده ايد؟
ــ ديروز همسر من از دنيا رفت.
ــ خدا او را رحمت كند.
گويا درست آمده ايم، اينجا مغازه آهنگرى است كه ديروز همسرش از دنيا رفته است. حتما ديشب شب اول قبر همسرش بوده است. اما خوب است سؤال كنم.
ــ ببخشيد، تشييع جنازه همسرتان كى است؟
ــ ما ديروز عصر، او را به خاك سپرديم.
ــ مى توانم يك سؤال در مورد همسرتان از شما بنمايم.
ــ چه سؤالى؟
ــ آيا همسر شما مسجد يا حسينيّه اى ساخته است؟
ــ چه حرف ها مى زنى! ما به زحمت مى توانستيم خرج زندگى خود را تأمين كنيم.
ــ ببينم، آيا همسر شما به كربلا رفته بود.
ــ او آرزو داشت به كربلا برود، اما او به آرزوى خود نرسيد. من نتوانستم براى او اين كار را بنمايم. خود امام حسين مى داند كه من به زحمت خرج زندگى را از اين كار درمى آوردم. من نتوانستم اين آزروى همسرم را برآروده كنم.
ــ برادر! بگو بدانم آيا همسر شما، مجلس عزا براى امام حسين مى گرفت؟
ــ نه، گفتم ما آن قدر پول نداشتيم كه اين كارها را بتوانيم انجام بدهيم.
نگاهت به كوره آتش مغازه دوخته شده است، آتش چگونه زبانه مى كشد، به ياد خواب رفيق خود هستى. به راستى اين زن چه كرده است كه امام حسين(ع)، در يك شب، سه بار به ديدن او رفته است؟
او كه نه به كربلا رفته است، نه مسجد و حسينه اى ساخته است، مجلس عزا هم براى امام حسين(ع) نداشته است. به راستى او چه كرده است.
فكرى به ذهن تو مى رسد، خوب است خواب خود را براى آهنگر تعريف كنى، شايد خود او بتواند به تو كمك كند.
رو به آهنگر مى كنى و ماجرا را تعريف مى كنى، آهنگر اشك مى ريزد و مى گويد: قربان لطف و كرم تو يا حسين!
بعد براى تو يك جمله بيشتر نمى گويد: "همسر من، هر روز زيارت عاشورا مى خواند".
#پایان
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#سلامبرخورشید
#زیارتعاشورا
#سلامحسین
#نشرحداکثری
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59