🌻🌻🍃🍃
#روشنی_مهتاب......
#صفحه_ده.......
اين سخن استاد ابن ابى شَيبه مرا به فكر فرو مى برد، استاد ابن ابى شَيبه كسى است كه نسبت به نقل مطلب بدون سند، واكنش نشان مى دهد، او آدم بى خيالى نيست، او از اين كه يك نفر مطلبى را بدون سند و مدرك نقل كرده است، ناراحت شده است.
او چندين كتاب را بررسى كرده است. اكنون كه مدرك و سندى براى آن حديث نديده است، وظيفه خود دانسته كه در جمع شاگردان خود اين نكته را بيان كند. آرى! او با شجاعت تمام در مقابل كج روى ها مى ايستد، او دوست دارد وقتى ديگران مطلبى را نقل مى كنند، مدرك آن را هم بيان كنند.
درس استاد ابن ابى شَيبه تمام مى شود، الآن فرصت خوبى است كه من نزد او بروم و سؤال خود را بپرسم:
ــ استاد! من درباره حوادث بعد از شهادت پيامبر تحقيق مى كنم. من مى خواستم بدانم نظر شما درباره حوادث خانه فاطمه(س) چيست.
ــ مگر شما كتاب مرا نخوانده ايد؟
ــ كدام كتاب؟
ــ كتاب "المصنّف". برويد و اين كتاب را بخوانيد، پاسخ خود را خواهيد يافت.
كتاب را باز مى كنم و چنين مى خوانم:
مردم مدينه با ابوبكر بيعت كردند، يكى از ياران على به خانه او مى آمد و آن دو با هم گفتگو مى كردند. اين خبر به گوش عُمَر رسيد. عُمَر نزد فاطمه آمد و به او گفت: "اى دختر پيامبر! پدر تو و تو نزد من حرمت داريد، امّا اين باعث نمى شود كه من خانه تو را آتش نزنم".
وقتى على به خانه آمد، فاطمه به او گفت: "امروز عُمَر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر شما باز هم در اينجا جمع شويد، او ما و اين خانه را در آتش بسوزاند"
به راستى چرا عُمَر چنين تهديدى نمود؟چرا او با فاطمه اين گونه سخن گفت؟ مگر فاطمه پاره تن پيامبر نبود، چرا عُمَر فاطمه(س) را به سوزاندن خانه و اهل خانه اش تهديد كرد؟
نمى دانم، آن آقاى سُنّى كه همه مطالب را دروغ مى دانست، آيا او اين مطالب را نخوانده است؟
🌻💞🌻💞🌻💞🌻💞🌻
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#شهید_فوزی_شیردل.....
#صفحه_ده...
نخستین اعلامیهای که زمان شهادت فوزیه با عنوان شهیده چاپ شد مردم معنای آن را نمیدانستند و برای آنها بسیار عجیب و ناشناخته بود به طوری که در روز خاکسپاری جمعیت بسیاری برای آگاهی از موضوع آمده بودند.
تمام فکر و ذهن مادرم فوزیه بود به طوری که حتی بعد از شهادت او نیز هر سال عید نوروز به نیت او سبزه میگذاشت. مادرم در اواخر عمر بسیار شکسته و بیمار شده بود و نمیتوانست به مزار فوزیه برود و کسی فرصت همراهی او را نداشت. تا اینکه یک روز تا غروب از منزل بیرون رفته بود و کسی از او خبری نداشت. بالاخره متوجه شدیم که به مزار فوزیه رفته است و برای ما تعریف کرد که یک بانو با چادر سفید مرا تا مزار همراهی کرده اما دیگر او را ندیدم. او میگفت که آن بانو فوزیه بوده است.
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#زیارت_مهتاب
#صفحه_ده
بانوى من! آن روز كه آن جوان از من پرسيد كه چرا ما اين قدر تو را دوست داريم، با خود فكر كردم كه به راستى چرا دل ما اسير عشق تو شده است؟ راز اين عشق چيست؟
جاهلان چه مى فهمند از شكوه اين عشق؟
عشق ما به مقام نورانيّت توست، خدا نور تو را قبل از خلقت آسمان ها و زمين آفريد، تو عصاره زيبايى هاى خلقت مى باشى.
تو بهانه ايجاد جهان هستى! جاهلان خيال مى كنند كه اين عشق، عشقى زمينى و خاكى است، ولى عشق ما از عالم ذرّ آغاز گشته است، ما عاشق آن نور و حقيقت آسمانى تو هستيم!
مگر مى توانيم تو را دوست نداشته باشيم كه تو فاطمه اى! خدا تو و دوستان تو را از آتش جهنّم آزاد كرده است.
در آسمان ها تو را "حانيه" صدا مى زنند، حانيه به كسى مى گويند كه بسيار مهربان و دلسوز است. تو نسبت به دوستان و شيعيان خود مهربانى زيادى دارى و براى آنان دلسوزتر از مادر هستى.
در جهان، كسى به مهربانى تو پيدا نمى شود!
آنان كه مى گويند چرا ما تو را اين قدر دوست داريم، كسى را به مهربانى تو پيدا كنند تا ما او را دوست بداريم!
چه كسى همانند تو از دوستانش، دستگيرى مى كند؟
گروهى تلاش مى كنند تا نام و ياد تو فراموش شود، امّا خدا در روز قيامت، مقام تو را بر همه معلوم خواهد كرد، روزى كه تو در صحراى قيامت حاضر بشوى، چه شكوه و عظمتى را به نمايش خواهى گذاشت.
❤️❤️❤️🌿🌿🌿🌿
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59