#عاشقانه_شهدا
❣زمانی ڪه محمد براے خواستگارے به منزل ما آمد،🏠 مهم ترین موضوعے ڪه روے آن تأڪید ویژه اے داشت
👌رعایت حجاب و عفاف فاطمے بود
🍃 به من گفتند که اصلے ترین معیار ازدواج برایشان زندگی در کنار کسی است که به حجاب پایبند بوده و اولویت نخست آن باشد..❤️
#همسر_شهید_مدافع_حرم_محمد_زهره_وند
@shohada_vamahdawiat
#عاشقانه_شهدا
#نگهبان_حرم
میخواست بره مأموریت…
گفت:
“راستی زهرا…❤
احتمالاً گوشیم اونجا آنتن نمیده…!”
داد زدم:
“تو واقعاً 15 روز میخوای بری و موبایلتم آنتن نمیده…؟!”
گفت:
“آره…اما خودم باهات تماس میگیرم…
نگران نباش…❤”
دلم شور میزد…
گفتم:
“انگار یه جای کار میلنگه امین…!
جاااان زهرا…💕
بگو کجا میخوای بری…؟"
گفت:
“اگه من الآن حرفی بزنم…
خب نمیذاری برم که…❤ “
دلم ریخت…
گفتم:
“نکنه میخوای بری سوریه…؟!”
گفت:
“ناراحت نشیا…آره میرم سوریه…”
بیهوش شدم…
شاید بیش از نیم ساعت…
امین با آب قند بالا سرم بود…❤
به هوش که اومدم…
تا کلمه سوریه یادم اومد…
دوباره حالم بد شد…
گفتم:"امین…واااقعا،داری میر ی ی ی…؟❤
بدون رضایت من…؟💕”
گفت:
“زهرا… بیا و با رضایت از زیر قرآن ردم کن…
حس التماس داشتم…
گفتم:
“امین تو میدونی که من چقدر بهت وابستهم…💕
تو میدونی که نفسم بنده به نفست…💕”
گفت:"آره میدونم…❤”
گفتم:
“پس چرا واسه رفتن اصرار میکنی…؟”
صداش آرومتر شده بود…
.
عاشقت هستم شدیدا دوستت دارم
دلبری هایت بماند بعد فتح سوریه
.
“زهرا جان…❤
ما چطور ادعا کنیم مسلمون و شیعهایم…؟
مگه ما ادعای شیعه بودن نداریم…؟
شیعه که حد و مرز نمیشناسه…
اگه ما نریم و اونا بیان اینجا…
کی از مملکتمون دفاع میکنه…؟”
دو شب قبل اینکه حرفی از سوریه بزنه…
خوابی دیده بودم که…
نگرانیمو نسبت به مأموریتش دو چندان کرده بود…
خواب دیدم یه صدایی که چهره ش یادم نیست…
یه نامه واسم آورد که توش دقیقاً نوشته شده بود:
“جناب آقای امین کریمی…
فرزند الیاس کریمی…
به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (س) منصوب شده است…”
پایینشم امضا شده بود…
(همسر شهید امین کریمی)
💐💐💐💐💐🍃🍃🍃🍃🍃
🌹 #شهداء_ومهدویت
======👇======
@shohada_vamahdawiat
======🌹======
#عاشقانه_شهدا
_کجا میری؟!!
+بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟
_بگو آقا مصطفی قلبم اومد تو دهنم.
+عراق!
_میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه؟!
+رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
_زدم زیر گریه...
+کاش الان اونجا بودم عزیز.
_که چی بشه!
+آخه وقتی گریه میکنی خیلی خوشگل میشی!
_لذت میبری زجر بکشم؟!
+بس کن سمیه!چرا فکر میکنی من دل ندارم؟!خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم؟ خدا حافظ سمیه،مواظب خودت و فاطمه باش!
_گوشی را قطع کردی.چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود.سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند.کجا میرفتی آقا مصطفی؟ میرفتی تا ماه شوی.
به روایت همسر شهید
📚کتاب اسم تو مصطفاست
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
@shohada_vamahdawiat
بارش را بست
عزم اش را جزم کرد
تا نگذارد کسی به حریم ولایت تجاوز کند..
رفت و پر کشید
چنآن پرکشید تا ملکوت!
حالا تو مانده ای…
تویی که قهرمان ترین قهرمان سرزمین مایی…
توکه با رفتن همسفرت
ادامه می دهی…
مانند تمامی همسفران شهدا
شبیه زینب کبری..
همسرت مدافع حرم شد
وتو مدافع حریم عمه جآن
این روزها
دلم کنار توست
دل تمام زنان این سرزمین کنار توست!
آخـریـن دیـدار هـمـسـر شـهـیـد بـلـبـاسے 💔
🕊 او میرود دامن کشان
🥀 من زهر تنهایی چشان
🕊 دیگر مپرس از من نشان
🥀 کز دل نشانم می رود
#همسرانه_شهدا
#عاشقانه_شهدا
#آخرینلحظهدیدار
#شهیدمحمدبلباسی
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#عاشقانہ_شــہدا 🌹
وقتـے بابام...
دربـاره مہریـہ ازم پرسید...
گفـتـم کـہ میخوام سنت شکنـے کنم...😐
مهریـہ ام کلـت کمرے آقامهدی و یه جلد قرآن کریم بود...!😍
از فرداے اون روز سادگـے زندگـے بدوݧ تشریفات...
مهریہ،جشـن عقد 💐و عروسیموݧ...💕
شده بود زبونزد همہ مردم و منبر علماے شهر....☺️
چند ماه بعد ازدواجموݧ...
بہم گفت:
"میخـوام برم جنـوب...
تو هم باهام میاے..؟"
منـم واسہ اینکه نزدیکش باشم...😊
قبـول کـردم و باهـاش رفتم...
تنها چیزے کہ تو ایݧ چند سال زندگـے مشترک آزارم میداد...😣
دلتنگـے بود...❤️
#شهید_مهدے_باکرے🌺
<======💚🌹💚======>
@shohada_vamahdawiat
<======💚🌹💚======>
#عـاشقانه_شهدا🌹
همسر شهید روح الله قربانی:
وقتی روح الله شهید شد،
چند وقت بعد که
خیلی دلم برای روح الله
تنگ شده بود به خونه خودمون رفتم
وقتی کتابی که روح الله
به من هدیه داده بود را باز کردم
دیدم که روح الله
روی برگ گل رُز برام نوشـته بود:
#عشقمَندلتنگنباش❤️
#با_شهدا_گم_نمی_شویم.
#کانالچادرمافتخارمه
➡️🌷🌼💝
#حلول_ماه_شعبان
#منتظر_می_مانیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالشهداءومهدویت
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>
~🕊
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
💞جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «میتونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود.
💞میگفت: «میبرم با #خانم و بچه هام میخورم». میگفت: اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهاش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر میذاره!
#شهید_سیدمرتضی_آوینی♥️🕊
📕سیدمرتضیآوینی، کتاب دانشجویی،ص۱۹
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
~🕊
#عاشقانه_شهدا🍃
این انگشتر رو می بینی خانوم؟!
دُرّ نجفه،
همیشه همراهمه،
شنیدم اون هایی که انگشتر دُرّ نجف میندازن
روز قیامت حسرت نمی خورن،
باید برم نگین این انگشتر رو نصف کنم،
یه رکاب بخرم که تو هم انگشتر دُرّ نجف داشته باشی،
دلم نمیاد روز قیامت حسرت بخوری!🙂
📚یادت باشد
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی♥️🕊
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat