eitaa logo
شهداءومهدویت
7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
8. خداوند در وجود من قوه عقل و درکی نهاده است که اگر آن را بر تمامی احمقان دنیا تقسیم کنند، همه آنان به عقل آیند و صاحبان اندیشه و خرد گردند.  و چنان قدرتی به من عطا فرمود که اگر آن را بر همه ناتوان ها تقسیم کنند، در اثر آن همه قوی و نیرومند گردند. و از شجاعت، چندان زهره ای در وجودم نهاده است که اگر آن را بر همه ترسوهای عالم توزیع کنند به دلاورانی بی باک بدل گردند. موحد بودن اجداد امام ❤️❤️🍃🍃 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
9. به خدا سوگند، هرگز پدرانم در برابر بت به خاک نیافتادند ( و دامن پاک خود را به زشتی شرک نیالودند)... آنان پیوسته بر کیش ابراهیم (علیه السلام) خدا را پرستش کردند.  عزت نفس 💐💐💐💐🍃🍃🍃🍃 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
10. پدرم در عین فقر و ناداری، آقا بود و تا آن روز شنیده نشد که فقیری بدان پایه از آقایی رسیده باشد. 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
11. در روز واپسین، حقیقت نور و روشنایی پدرم - جز انوار طیبه محمد و آل محمد(علیه السلام)- همه خلایق را تحت الشعاع قرار خواهد داد. ❤️❤️🍃🍃 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
12. نخستین بار که پدرم مرا در حال نماز همراه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دید، گفت: پسرم! از عموزاده خود جدا مشو؛ چه این که تو با پیوستن به او از انواع مهالک و سختی ها در امان خواهی بود . سپس گفت: راه مطمئن در همراهی محمد است. ❤️❤️🍃🍃 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
13. من نخستین کس بودم که به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) گروید و نیز آخرین فرد بودم که از وی جدا گشت و او را به خاک سپرد. 14. هفت سال تمام، خدای را پرستش کردم پیش از آن که کسی از این امت به پرستش خدا پردازد. آواز فرشتگان را می شنیدم و روشنایی حضور آنان را می دیدم ( و این در حالی بود که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از دعوت علنی به اسلام خاموش بود). 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
15. من پیوسته در پی پیامبر روان بودم؛ چنانکه بچه در پی مادر. هر روز برای من، از اخلاق خود نمونه ای آشکار می ساخت و مرا به پیروی از آن وامی داشت. در سال ( چند روزی را) در غار " حرأ" خلوت می گزید( و به عبادت می پرداخت). من او را می دیدم و جز من کسی او را نمی دید. آن روز جز خانه ای که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و خدیجه در آن بودند و من سومین آنان بودم؛ در هیچ خانه دیگری اسلام راه نیافته بود. ( همان روزها) روشنایی وحی و رسالت را می دیدم و عطر نبوت را در مشام خود حس می کردم. 🌺🌺🌺🍃🍃🍃🍃 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
16. من از میان مسلمین با هیچ کس به طور خصوصی رابطه نداشتم. تنها کسی که با او مانوس بودم و به او اعتماد داشتم و از مصاحبتش آرامش می یافتم و همواره خود را به او نزدیک می ساختم شخص رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بود. او مرا از کودکی در دامن خود پروراند و در بزرگی منزل و ماوا داد و هزینه زندگی مرا بر عهده گرفت. با وجود او، من از این که در پی یافتن کاری باشم و یا کسبی نمایم، بی نیاز بودم و زندگی خود وخانواده ام بر عهده آن جناب بود. شاگرد خصوصی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) 🌹🌹🌹🍃🍃 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
17. در هر صبح و شام یک نشست خصوصی با او داشتم که در این نشست احدی جز من و او شرکت نمی کرد. همه اصحاب آن حضرت این را می دانستند که پیامبر خدا جز با من با هیچ کس دیگری چنین دیدارهایی نداشته است. در این اوقات من با او بودم و هر جا که می رفت و از هر دری که سخن می گفت با او همراه و هماهنگ بودم . چه بسا این دیدار در منزل من صورت می گرفت و گاهی که این ملاقات در منزل او واقع می شد، چنانچه کسی غیر از ما حضور داشت، دستور می داد تا خارج شود. اگر این نشست در منزل ما بود، حضور فاطمه و فرزندانم را مزاحم نمی دید و آنان را به خروج از خانه وادار نمی کرد. ( در این کلاس خصوصی) از هر چه می خواستم می پرسیدم و آن بزرگوار با کمال گشاده رویی پاسخ می داد و چون پرسش ها پایان می گرفت و من خاموش می ماندم، خود سخن می گفت. هیچ آیه ای نازل نمی شد، مگر آن که برایم می خواند و می فرمود که آنها را با خط خود بنویسم و موارد تاویل و تفسیر(ظاهر و باطن قرآن)، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، خاص و عام هر یک را برمی شمرد و تعلیم می نمود. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دست بر سینه ام نهاد و از خدا خواست تا قلبم سرشار از فهم و دانش و حکمت و بینش گردد. به برکت دعای آن حضرت، هرگز نشد آیه ای از  قرآن را که فرا گرفته بودم و دانشی که آموخته بودم، فراموش کنم. (یک بار) به او گفتم پدر و مادرم فدایت، از هنگامی که برایم دعا کرده ای چیزی را فراموش نکرده ام - با آن که یادداشت نکردم - آنچه آموخته ام به یاد دارم . یا رسول الله! آیا این وضع برای همیشه ادامه خواهد داشت یا این که ممکن است در آینده دچار فراموشی گردم؟ فرمود: نه، هرگز برای تو جهل و فراموشی رخ نخواهد داد. 🌺التماس دعا 🏴🏴🏴🏴🏴 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
18. اگر در غیاب من آیه ای نازل می شد هنگامی که به حضور می رسیدم می فرمود: علی! در نبود تو این آیات نازل شده است سپس آنها را بر من می خواند ( و چنانچه تاویلی داشت) مرا از تاویل آن آگاه می ساخت. 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
19. روزی که پیامبرمان به نبوت مبعوث شد، من کوچکترین عضو خانواده بودم که به خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درآمدم و او را در خانه اش یار و مددکار شدم. وقتی که دعوت خود را آشکار ساخت، ابتدا از فرزندان عبدالمطلب شروع کرد و بزرگ و کوچک آنها را به توحید و پرستش خدای یگانه فراخواند. به آنها گفت که از جانب پروردگار به نبوت مبعوث گشته است. اما خویشان آن حضرت سخنش را انکار کردند و دعوتش را هیچ انگاشتند و از وی دوری گزیدند و از جمع خویش براندند. دیگر مردم که پذیرش نبوت آن حضرت برایشان سنگین و بزرگ آ مده بود - از آن رو که قدرت فهم و رشد کافی نداشتند-  به مخالفت با وی و رویارویی با حضرتش بپا خاستند و تا توانستند در آزارش کوشیدند. در این میان تنها کسی که دعوتش را پذیرفت و با سرعت به ندایش پاسخ گفت و هرگز در حقانیت حضرتش به تردید نیافتاد، من بودم. سه سال بر ما گذشت و احدی جز دختر خویلد، خدیجه (علیه السلام) به ما نپیوست... 🏴🏴🏴🏴🏴 💐 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
20. من پیشتر می پنداشتم که این فرمانروایان و اولیای امور هستند که بر مردم احجاف می کنند اما اکنون می بینم که این مردم هستند که بر امرای خود ستم می کنند. ( یعنی اگر در مورد دیگران چنین است که معمولاً امراء و حکام آنها در حقشان ستم می نمایند، در مورد من چنان شد که مردم بر من ظلم کردند). 🏴🏴🏴🏴 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======