eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
شهداءومهدویت
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ♡ 》﷽《♡ #فلسفه_نماز 📿 #قسمت_سوم 🔶 #تڪبیرہ_الاحرام (گفتن اللّہ
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ♡ 》﷽《♡ 📿 🔸 🔹 🔸 ✅ میگیم: خدایے ڪہ صاحب جهانہ، ✅ بعد میگیم: خدایے ڪہ صاحب جهانہ، بین این دوتا ✅ میگیم: خیلے جالبہ ⚜ خدا دارہ میگہ اینور براے منہ، تو این دنیا هیچ ڪس جز من ڪارہ اے نیست، تو اون دنیا هم همینطور حالا میگه : از این دنیا(العالمین) تا اون دنیا(یوم الدین) من مهربونم (الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ)♥️ ⬅️ بہ همتون لطف میڪنم خداروشڪر ڪہ بعضیا خدا نشدن، سخنرانے میڪنن میگن: و اما جهنم! ذوب میڪنن، نصفت میڪنن، وصلت میڪنن، دوبارہ نصفت میڪنن💔 ☑️ بابا این حرفا چیہ؟ 🔰خدا در سورہ حمد ڪہ اگہ نخونے نمازت باطلہ(شما نمیتونے بگے من سورہ حمد رو نمیخونم بہ جاش چیز دیگہ میخونم! ،اجباریه) خدا تو این سورہ میگہ ڪه: ببین اینور مال منہ، اونور هم مال منہ، و اما از این دنیا تا اون دنیا یہ خدایے دارے سرتاسر مهربانے...❤ بابا نترسید، خیلے خداے باحالے داریم! مگہ خدا خودش تو قرآن نمیگه: ✅ لا تقنطوا من رحمة اللہ بندہ هاے خطاڪار من،نڪنہ یہ وقت از رحمت من ناامید بشین؟ نڪنہ فڪر ڪنے ڪہ تو خطاڪارے من دیگہ باهات ڪارے ندارم؟ ☝این یڪے از درس هاے نمازہ، خداے تو خداے ڪریمہ، ⚠️ وقتے دوتا گناہ ڪردے زود ناامید نشو از روزے ڪہ تو اومدے تو این دنیا تا قیام قیامت خدایے دارے ڪہ سرتاسر لطفہ! ⚜اِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ پروردگارا تنها تو را می‌پرستيم، و از تو يارے مي‌جوييم و بس! علامہ طباطبایے از این آیہ تعبیر خیلے قشنگے دارن. میدونید چرا اول میگیم ایاڪ نعبد و بعدش ایاڪ نستعین؟ خدا دارہ میگہ ڪہ اول بندگیِ منو بڪن، بعد هرچے از من میخواے بخواہ. حدیث قدسے داریم، خداوند فرمودند: ⏪من مطیع ڪسے هستم ڪہ از من اطاعت ڪند. اول إِيَّاكَ نَعْبُدُ، تو از خدا اطاعت ڪن، خدایا من بندہ ے تو، از من چے میخواے؟ 💟حجاب؟ ✅چشم پاڪے؟ ◀إِيَّاكَ نَسْتَعِين حالا خدا میگہ تو چے میخواے؟ بگو ببین چطور برآوردہ ڪنم! تو نماز دارہ اینو بهمون یاد میدہ ڪہ اول بندگے،بعدش درخواست. ⚜اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيم فرض ڪنید من نابینا هستم،تو اتاق نشستم رو صندلے میخوام برم بیرون از اتاق،دوستم رو صدا میڪنم ڪہ منو ببرہ،وقتے دوستم میاد، نمیخواد ڪہ منو بغل ڪنہ و ببرہ! اولین ڪارے ڪہ میڪنم چیہ؟ باید بلند بشم دیگہ،اگہ من بلند بشم یعنے آمادہ ے رفتنم. ما در نماز مے ایستیم،🔰میگیم: اهدنا الصراط المستقیم میگیم خدایا ما نابینا هستیم، ما راست و دروغ رو تشخیص نمیدیم، خدایا بیراهہ ها انقدر زیاد شدہ، خدایا ایستادن از ما، اعلام آمادگے براے رفتن از ما، 🔷مارو ببر تو @shohada_vamahdawiat
🌹🌻🌹🌻🌹🌻 ......... ........... اقدامات امام زمان بعد از ظهور شهادت امام زمان و غسل امام زمان بعد از ظهور درباره شهادت امام زمان (علیه السلام) دو دسته روایات وجود دارد که در برخی به وفات حضرت و در برخی دیگر به شهادت آن حضرت اشاره شده است. این روایات عبارتند از : روایات دسته اول: 1.یکی از معتبرترین روایات که درباره وفات حضرت مهدی بعد از حکومتش می باشد فرموده امام صادق (ع) است که تفسیری است از آیه «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ»[3] امام صادق (ع) می فرماید:مراد، زنده شدن امام حسین ـ علیه السّلام ـ با اصحاب خود در عصر امام زمان است در حالیکه کلاه خودهای طلائی بر سر دارند و به مردم رجعت امام حسین ـ علیه السّلام ـ و یارانش را اطلاع می دهد تا مؤمنان به شک و تردید نیفتند. این در حالی است که حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در میان مردم حضور دارد. هنگامی که مردم امام حسین ـ علیه السّلام ـ را به خوبی شناختند و به او ایمان پیدا کردند، مرگ حضرت حجّت ـ علیه السّلام ـ فرا می رسد و امام حسین، غسل و حنوط و کفن و خاک سپاری حضرت را برعهده می گیرد زیرا که امام را جز امام، غسل نمی دهد» 🔷ادامه دارد....... 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
🌷مهدی شناسی ۴🌷  ◀️ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ،ﭼﻮﻥ ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﯿﻢ ﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﯾﻢ ،ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﻢ. ◀️ﻧﻪ!ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻣﺎﻡ،ﻓﻮﻕ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﺳﺖ.ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻨﺶ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺍﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ،ﮐﻪ ﻓﻮﻕ ﮔﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﯽ ﻧﻤﺎﺯﯼ،ﺑﯽ ﺣﺠﺎﺑﯽ ﻭ ﮔﻨﺎﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻌﻠﯽ ﻭ ﺻﻔﺘﯽ ﺍﺳﺖ. ◀️ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺿﻼ‌ﻟﺖ ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﺖ.ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ،ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺳﻢ،ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ،ﺑﻪ ﺑﯿﺮﺍﻫﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻡ.ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺎ ﺩﯾﻦ،ﺩﺭ ﺩﯾﻦ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ... 💞💞💞🍃🍃🍃 🌹 ======👇====== @shohada_vamahdawiat ======🌹======
♥⃟🥀 🧡⃟⚡️ڍام‌شـ🔥ـیـطـاݧـے🧡⃟⚡️ 🎬 داخل کلاس شدم. سمیرا از دیدنم تعجب کرد. رفتم کنارش نشستم. سمیرا گفت: تو که نمی‌خواستی بیای، همراه من رسیدی که!.... اومدم بهش بگم که اصلاً دست خودم نبود، یه نگاه به سلمانی کردم، دیدم دستش را آورده جلوی بینیش و سرش رابه حالت نه تکون میده .... هیسسس به سمیراگفتم: بعداً بهت میگم. اما من هیچ وسیله و حتی دفتری و...همرام نیاورده بودم. کلاس تموم شد. من اصلاً یادم رفته بود، شاید بابا منتظرم باشه. اینقدر با ترس اومدم بیرون که گوشیم هم نیاورده بودم. پا شدم که برم بیرون، سلمانی صدام زد: خانوم سعادت شما بمونید کارتون دارم نگران نباشید باباتون رفتن سرکارشون.....😳 دوباره گیج شدم. یعنی این کیه فرشته است؟ اجنه است؟روانشناسه که ذهن را می‌ خونه؟ این چیه و کیه؟؟؟ سمیرا گفت: توسالن منتظرت می‌مونم و رفت بیرون. استاد یک صندلی نزدیک خودش گذاشت و خودشم نشست رو صندلی کناری و گفت: بیا بشین. راحت باش. ازمن نترس، من آسیبی بهت نمی‌زنم. با ترس نشستم و منتظر شدم که صحبت کند سلمانی: وقتی باهات حرف می‌زنم به من نگاه کن! سرم را گرفتم بالا و نگاهش کردم. دوباره آتیش تو چشماش بود اما این‌بار نترسیدم. سلمانی گفت: یه چیزی داره منو اذیت می‌کنه باید اون از طرف تو باشه ازخودت دورش کن تا حرف بزنیم. گفتم: چی؟؟ _ یه گردنبد عقیق که حکاکی شده ... وااای این را از کجا می‌دید؟ آخه زیر مقنعه و چادرم بود!. 😳 درش آوردم و گفتم فقط و ان یکاده... بردم طرفش، یه جوری خودش را کشید کنار که ترسیدم... گفت سریع بیاندازش بیرون... گفتم آیه‌ی قرآنه ... گفت: تو هنوز درک حقیقی از قرآن نداری پس نمیتونی ازش استفاده کنی. داد زد زود بیاندازش.... به سرعت رفتم تو سالن گردنبند را دادم به سمیرا و بی‌اختیار برگشتم. سلمانی: حالا خوب شد. بیا جلو نگاهم کن... رفتم نشستم سلمانی: هیچ می‌دونی چهره‌ی تو خیلی عرفانی هست؟ اینجا باشی از بین میره این چهره باید تو یک گروه عرفانی به کمال برسه... سلمانی حرف می‌زد و حرف می‌زد و من به شدت احساس خواب‌آلودگی می‌کردم. بعدها فهمیدم اون جلسه سلمانی من را یه جورایی هیپنوتیزم کرده، دیگه از ترس ساعت قبل خبری نبود برعکس فکر می‌کردم یه جورایی بهش وابسته شدم. همین‌جور که حرف می‌زد دستش را گذاشت روی دستم! من دختر معتقدی بودم و تا به حال دست هیچ نامحرمی به من نخورده بود. اما تو اون حالت نه تنها دستم را عقب نکشیدم بلکه گرمای عجیبی از دستش وارد بدنم می‌شد که برام خوشآیند بود!!! وقتی دید مخالفتی با کارش نکردم دوتا دستم را گرفت تو مشتش و گفت: اگر ما باهم اینجوری گره بخوریم تمام دنیا مال ماست. ... 🌻 🌻🌻 🌻🌻🌻 @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💐 ابراهیم لبخندی زد و نامه را پاره کرد و ریخت توی جوی آب، بعدگفت: "دوست عزيز به حرفام یه خورده فکر کن". بعد هم خداحافظی کردیم و سوار موتور شدیم و راه افتادیم. از سر خیابان که می‌خواستیم رد بشیم دیدم اون آقا هنوز داخل خانه نرفته و داره به ما نگاه می‌کنه. گفتم: "آقا ابرام، چقدر قشنگ حرف زدی رو منم تأثیر داشت. خندید و گفت:"ای بابا ما چیکاره‌ایم فقط خدا، همه این حرفا رو خدا به زبونم آورد . انشاءالله كه تأثیر داشته باشه". بعد ادامه داد: "مطمئن باش هیچی مثل برخورد خوب روی آدما تأثیر نمی‌ذاره، مگه در قرآن خدا به پیغمبر نمی‌فرماید که: « اگر اخلاقت تند بود ،همه از دور و برت می رفتند »". پس باید لااقل این رفتار پیغمبر را یاد بگیریم. یکی دو ماه بعد ، ازهمان فدراسیون گزارش رسید که : جناب رئیس بسیار تغییر کرده و اخلاق و رفتارش داخل اداره خیلی عوض شده. حتی خانم این آقا با حجاب به محل کار مراجعه می‌کنه.   وقتی ابراهیم وارد اداره شد گزارش را دادم دستش و منتظرعکس العمل ابراهیم بودم. او هم بعد از خواندن گزارش گفت: "خدا رو شکر" وسريع بحث رو عوض کرد. اما من شک نداشتم که اخلاص ابراهیم تأثیر خودش رو گذاشته و آن آقا رو متحول کرده. @shohada_vamahdawiat