Karbalaii 313:
🌷مهدی شناسی ۶۴🌷
🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷
🌹قیامت🌹
◀️قسمت ۶۴
◀️اميرالمومنين(علیه السلام) ميفرمايند: « قلوب الرجال وحشيةٌ من تالفها اقبلت عليه» « دل آدم وحشي است هركس به او الفت ورزد مطيع او خواهد شد»
◀️اگر وجود مقدس امام زمان (عج الله فرجه) در زمين وجودي افراد ظهور كنند اين زمين خشك و بيآب و علف و ظلماني به سرزميني سرسبز و پر بركت تبديل خواهد شد و فرد قلبش را رام محبّت كسي ميكند كه اين زندگي پرثمر را به او عطا نموده است.
◀️ در روز ظهور همه دلهاي خواهان و مستعد، رام وجود مقدس بقية الله ميشوند. چون اولين نسيمهاي محبت از سوي ايشان در آن زمان بر قلب افراد وزيدن ميگيرد.
◀️مرحوم ميرزاي نوري آيه ۸۳ سوره مباركه آل عمران را نيز شاهد مثالي براي روز ظهور حضرت ذكر كردهاند. «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»«آيا آنها غير از آيين خدا مىطلبند؟! (آيين او همين اسلام است) و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، از روى اختيار يا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسليمند، و همه به سوى او بازگردانده مى شوند. »
◀️در تفسير نور الثقلين موسي بن جعفر (علیه السلام) تفسير اين آيه را متوجه زمان ظهور فرزندشان صاحب الزمان(عج الله فرجه) کردهاند.
از روايت حضرت موسی به جعفر چنين برداشت میشود که در روز ظهور در شرق و غرب اسلام بر گروههاي مختلف عرضه ميشود( يهود، نصاري، صائبين و زنادقه...) و هر کس که ايمان آورد در شمار انصار المهدی جا میگيرد و آن کس که از اقبال به مولی رو برگرداند بيچاره میشود.
◀️دين حقيقي كه همان انقياد خداي سبحان است در روز ظهور به طور كامل بر مردم عرضه ميشود.حضرت در ابتدا دعوت خويش را به ميل و رغبت انسان واگذار ميكنند. زيرا بشر فطرتاً خداجو و يكتاپرست است و عشق به كمال مطلق در وجود او نهادينه شده است. روز ظهور با دعوت حضرت به اسلام، گويا افراد به گنج فراموش شده درون خود دعوت ميشوند و همان گنج مجدد شناسايي ميشود و در اختيار خود آنان قرار ميگيرد هركس اين ارمغان الهي را با ميل و رغبت بپذيرد رستگار ميشود.
◀️ در زمان ظهور، كل هستي مطيع و تسليم وجود مقدس حضرتند با اين تفاوت كه تسليم و اطاعت از ايشان به دو وجه خواهد بود يا با ميل و رغبت خود افراد و يا با كراهت و اجبار و چه تفاوت بسياري است ميان سرنوشت اين دو گروه.
◀️آنها كه از سر ذوق و عشق پذيراي وجود مبارک او شوند بهشت وصل را اختيار کردهاند و آنها كه با اكراه و اجبار به آن تن در دهند گرفتار جهنم فراق میشوند. زيرا تصوير بهشت و جهنم در زمان ظهور جلوه دنيايي به خود ميگيرد. هر كس اقبال به مولي كند در بهشت نعمات جاي میگيرد و هر كس حضور حضرت را پذيرا نشود و پشت به ايشان كند جهنم فراق را براي خود رقم زده است.
◀️چه فاصله فاحشی ميان اين دو گروه است. اين فاصله در زمان ظهور دين اسلام نيز وجود داشت كساني كه چون ابوذر و سلمان از اصحاب رسول الله شدند و به اختيار خويش اسلام را برگزيدند و كساني كه چون ابوسفيان مجبور به پذيرش اسلام شدند تاريخ عاقبت اين دو گروه را به خوبي روشن كرده است.همين تاريخ بشريت زمان ظهور يكبار ديگر تكرار ميشود.
◀️بنابراين لذت عبوديت و خضوع و فنا در برابر حق، لذتي است وصف ناشدني زيرا هر چه فرد در اين انتخاب دقيقتر و با آگاهي بيشتري باشد ولايت حضرت بر وجود او بيشتر متجلي ميشود.
زيرا اين شخص تمام سرزمين وجودي خويش را اعم از عقل، روح، قلب و... تسليم محضر ولايت ميداند. زيرا زمين وجودي او آمادگي قدمگاه حضرت شدن را يافته است و اثرات به جا مانده از آن قدمهاي مبارك وجود فرد را چنان متعالی میکند كه گوش و چشم و دست و زبان او حقاني ميشود. با قدرت الهي امام ميشنوند و ميبينند و سخن ميگويند و اراده ميكنند زيرا اين افراد تحت ولايت خاص امام زمان در آن روز قرار ميگيرند.
#مهدی_شناسی
#قسمت_64
#اسامی_امام
#قیامت
❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃
💐 #شهداء_ومهدویت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌈🍭🌈🍭🌈🍭🌈🍭🌈
#رمان_عشق_باطعم_سادگی
#قسمت_64😍✋
قبل قطع کردن تماس دل و به دریا زدم و گفتم:
_امیرعلی!
-جانم؟!
بی اختیار لبخند پر کرد صورتم رو...
آرزویی که از موقع خواب رو دلم سنگینی می کرد رو گفتم:
– راستش یکم می ترسم....
برام قرآن میخونی قبل اینکه قطع کنی...؟!
البته اگه خسته ای...
پرید وسط حرفم
- خسته نیستم....
بخونم برات؟!
مثل بچه ها ذوق زده از مهربونیش گفتم:
_نه نه صبر کن دراز بکشم که خوابم ببره و دیگه نتونم فکرو خیال بکنم...!
امشب امیرعلی به همه حرفهای من می خندید!
-باشه
صاف شدم و سرم رو روی بالشتم گذاشتم و گوشی رو به گوشم چسبوندم که گفت:
_بخونم محیا خانوم!
صداش هنوزم ته مایه خنده داشت
- آره ممنون ...
فقط امیرعلی اگه یبار جواب خداحافظیت رو ندادم بدون که خوابیدم!!
باز صدام نزنی بیدارم کنی ها بدخواب بشم ...
خودت گوشی رو قطع کن ...
پیشاپیش شبت بخیر😂
با اخطار گفت:
_بخونم؟؟
چشمهام رو بستم
-آره بخون
صوت قشنگ قرآنش بلند شدو من آرامش می گرفتم از سوره های کوچیک قرآنی که امیر علی برام میخوند !
سوره توحیدش رو که تموم کرد چشمهام داشت گرم میشد...
آروم و با صدای پر از خوابی گفتم:
دوستت دارم!
مکث کرد و بعد چند ثانیه با بسم الله الرحمن الرحیم سوره بعدی رو شروع کرد به خوندن و من
پلکهام با آرامش عجیبی روی هم افتاد!
......
نگاهم رو روی خانومی که کل می کشید ثابت نگه داشتم و فاطمه خانوم که کنارم نشسته بود در
ادامه کل کشیدن اون خانوم همراه بقیه شروع کرد به دست زدن !همون موقع هم عروس با لباس
سفید و دامن پفیش وارد خونه شد!
اول از همه خاله لیال رفت سراغش عروس هم اصال مراعات صورت آرایش شده و موهاش رو
نکردو مثل بچه ها خزید بغل مامانش!...از همین دور هم برق اشک رو تو چشمهای هردوشون می
دیدم !یک لحظه دلم لرزید منم شب عروسیم از مامان جدا می شدم از بابا!حتی داداش دوقلوهایی
که عاصی بودم از دستشون!چه لحظه تلخی که همه خوشی شب عروسی رو زایل می کرد !
نمیدونم چرا من اشک جمع کردم توی چشمهام آخه یکی نبود بگه عروسی هم جای گریه است
...به خودم نهیب زدم تقصیر من چیه اینا وسط عروسیشون سکانس احساسی اجرا می کنن !
-عروس خوشگل شده نه؟
با صدای فاطمه خانوم که هنوز داشت دست میزد نگاه از جای خالی عروس و خاله لیلاگرفتم و به
عروس که حاال سرجای خودش محجوب و سربه زیر نشسته بود دوختم!
موهاش فر شده بود و رنگ اصلی خودش همون خرمایی تیره ! با یک آرایش مالیم!
-آره خیلی
گمونم این سوال و جواب رو همیشه همه با ورود عروس از هم میپرسیدن چون سر که چرخوندم
نگاه همه روی عروس بیچاره بود که نگاهش رو زیر انداخته بود و جرئت نمی کرد سر بلند کنه !
صدای دست و سوت و کل کشیدن هم که قطع نمیشد ...
اون وسط هم یکی از خانومها شروع کرد
شعر محلیی رو در وصف عروس خوندن و بقیه هم با دستاشون و ماشاالله ماشاالله گفتن همراهیش
کردن!
خیلی وقت بود عروسیی نرفته بودم که توی خونه برگزار بشه! همیشه تالاربود و صندلی هایی که
باید سیخ روش مینشستی با صدای بلند ضبط و آهنگهای تندش و غریبی کردن با افراد حاضر در
جلسه که هرکدوم با یک مدل مو و لباس بودن و با همه آشنا بودنت برات میشدن غریبه که مبادا با
احوال پرسی و روبوسی آرایششون بهم بریزه !...
برای همین امشب حسابی داشت بهم خوش می گذشت به خاطر جمعیت زیاد و خونه نقلی همه
دایره وار و پشت بهم نشسته بودیم روی زمین هیچکس هم نگران چروک شدن لباس مجلسی
اش نبود !
همه با هم روبوسی می کردن و با خنده رد رژهایی که روی صورتهاشون می موند رو پاک
...شربتم رو تو لیوان شیشه ای می خوردم و شیرینی ام رو توی ظرف چینی گل سرخی!
خبری از ظرف یکبار مصرف نبود و روی پیشونی هیچکس هم اخم نبود به خاطر این همه ظرفی که کثیف
میشد!
تازه با اینکه با همه غریبه بودم نوع برخوردو تعارف کردنشون جوری بود که انگار چندساله
میشناسمشون و من چه ذوقی کرده بودم به خاطر این همه محبت و دوستی اونم به صورت
یکجابین این همه غریبه!
-چیزی لازم ندارین ؟!
🌈🍭🌈🍭🌈🍭🌈🍭
@shohada_vamahdawiat
<======💖🌻💖======>