eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣ ❣﷽ ای که روشن شود از نور تو هر صبح جهان روشنای دل من حضرت خورشید سلام 💔 @shohada_vamahdawiat
💌 💗 🌼 از هواپیما که پیاده شدم پدرم توی سالن منتظرم بود ... صورت مملو از خشم ... وقتی چشمش به من افتاد، عصبانیتش بیشتر شد ... رنگ سفیدش سرخ سرخ شده بود ... اولین بار بود که من رو با حجاب می دید ... مادرم و بقیه توی خونه منتظر ما بودند ... پدرم تا خونه ساکت بود ... عادت نداشت جلوی راننده یا خدمتکارها خشمش رو نشون بده ... . وقتی رسیدیم همه متحیر بودند ... هیچ کس حرفی نمی زد که یهو پدرم محکم زد توی گوشم ... با عصبانیت تمام روسری رو از روی سرم چنگ زد ... چنان چنگ زد که با روسری، موهام رو هم با ضرب، توی مشتش کشید ... تعادلم رو از دست داد و پرت شدم ... پوست سرم آتش گرفته بود ... . هنوز به خودم نیومده بودم که کتک مفصلی خوردم ... مادرم سعی کرد جلوی پدرم رو بگیره اما برادرم مانعش شد ... . اون قدر من رو زد که خودش خسته شد ... به زحمت می تونستم نفس بکشم ... دنده هام درد می کرد، می سوخت و تیر می کشید ... تمام بدنم کبود شده بود ... صدای نفس کشیدنم شبیه ناله و زوزه شده بود ... حتی قدرت گریه کردن نداشتم ... . بیشتر از یک روز توی اون حالت، کف اتاقم افتاده بودم ... کسی سراغم نمی اومد ... خودم هم توان حرکت نداشتم ... تا اینکه بالاخره مادرم به دادم رسید ... . چند تا از دنده ها و ساعد دست راستم شکسته بود ... کتف چپم در رفته بود ... ساق چپم ترک برداشته بود ... چشم چپم از شدت ورم باز نمی شد و گوشه ابروم پاره شده بود ... . اما توی اون حال فقط می تونستم به یه چیز فکر کنم ... امیرحسین، بارها، امروز من رو تجربه کرده بود ... اسیر، کتک خورده، زخمی و تنها ... چشم به دری که شاید باز بشه و کسی به دادت برسه ... 🎁 🎁🎁 🎁🎁🎁 @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
48 ـ اجبار به بيعت با خليفه ابوبكر به مسجد آمده است. او منتظر است تا على(ع)را براى بيعت بياورند. على(ع)را وارد مسجد مى كنند، در اطراف ابوبكر عدّه اى با شمشير ايستاده اند، عُمَر شمشير خود را بالاى سر على(ع)مى گيرد. ابوبكر به على(ع) مى گويد: "من خليفه پيامبر هستم، تو چاره اى ندارى، بايد با من بيعت كنى". همه منتظرند كه عل(ع) چه جواب خواهد داد! على(ع) در پاسخ مى گويد: "تو مردم را به دليل خويشاوندى خويش با پيامبر به بيعتِ خود فرا خوانده اى، اكنون، من هم به همان دليل تو را به بيعت با خود فرا مى خوانم! تو مى دانى من به پيامبر از همه شما نزديك تر هستم". 49 ـ تهديد به قتل على(عليه السلام) ابوبكر به فكر فرو مى رود و جوابى ندارد. عُمَر از جا بلند مى شود و رو به ابوبكر مى كند و فرياد مى زند: "چرا بالاى منبر نشسته اى و هيچ نمى گويى؟ آيا دستور مى دهى تا من گردن على(ع) را بزنم؟". شمشيرها در دست هواداران خليفه مى چرخد. عُمَر رو به على(ع)مى كند و مى گويد: "تو هيچ چاره اى ندارى، تو حتماً بايد با خليفه بيعت كنى". على(ع) رو به او مى كند و مى گويد: "شيرِ خلافت را خوب بدوش كه نيمى از آن براى خودت است، به خدا قسم، حرصِ امروز تو، براى رياست فرداست". آنگاه رو به جمعيّت مى كند و مى گويد: "اگر ياورانى وفادار داشتم هرگز كار من به اينجا نمى كشيد". 50 ـ دفاع اُمّ سَلَمه و امّ اَيمَن امّ سَلَمه، همسر پيامبر و امّ اَيمَن وارد مسجد مى شوند و به عُمَر مى گويند: "چقدر زود حسد خود را نسبت به آل محمّد نشان داديد؟" عُمر فرياد مى زند: "ما چه كار به سخن زنان داريم؟"، او دستور مى دهد تا آنها را از مسجد بيرون كنند. 51 ـ فرياد فاطمه(عليها السلام) در مسجد ابوبكر بار ديگر فرياد مى زند: "اى على! برخيز و بيعت كن، زيرا اگر اين كار را نكنى ما گردن تو را مى زنيم". به راستى چه خواهد شد؟ آيا على(ع) بيعت خواهد كرد؟ شمشير را بالاى سر على(ع) نگاه داشته اند، همه منتظر دستور خليفه اند. ناگهان فريادى بلند مى شود: "پسرعمويم، على را رها كنيد! به خدا قسم، اگر او را رها نكنيد، نفرين خواهم كرد". اين فاطمه(س) است كه (با بدن زخمى و پهلوى شكسته) به يارى على(ع) آمده است! او بار ديگر فرياد مى زند: "به خدا قسم، اگر على را رها نكنيد، گيسوان خود را پريشان مى كنم، پيراهنِ پيامبر را بر سر مى افكنم و شما را نفرين مى كنم...". 52 ـ فاطمه(عليها السلام) آماده نفرين است لرزه بر ستون هاى مسجد مى افتد، گويا زلزله اى در راه است، همه نگران مى شوند، نكند فاطمه(س) نفرين كند!! خليفه و هواداران او مى فهمند كه اينجا ديگر فاطمه(س) صبر نخواهد كرد، فاطمه(س) آماده است تا نفرين كند، ترس تمام وجود آنان را فرا مى گيرد، چشم هاى آنان به ستون هاى مسجد خيره مانده است كه چگونه به لرزه در آمده اند! عذاب خدا نزديك است. 53 ـ سخن سلمان فارسى(رضي الله عنه) سلمان (به دستور على(ع)) به سوى فاطمه(س) مى دود تا با او سخن بگويد، او مى بيند كه فاطمه(س)دست هاى خود را به سوى آسمان گرفته است و مى خواهد نفرين كند، سلمان با فاطمه(س)سخن مى گويد: "بانوى من! پدر تو براى مردم، مايه رحمت و مهربانى بود...". فاطمه(س) به ياد مهربانى هاى پدر مى افتد و دست هاى خود را پايين مى آورد، لرزش ستون هاى مسجد تمام مى شود، همه جا آرام مى شود. 54 ـ رها كردن على(عليه السلام) خليفه با ترس و دلهره دستور مى دهد كه على(ع) را رها كنند، اكنون آنان شمشير از سر على(ع)برمى دارند و ريسمان را هم از گردنش باز مى كنند. على(ع)مى تواند به خانه خود برود. آرى، تا زمانى كه فاطمه(س)هست، نمى توان از على(ع) بيعت گرفت! 55 ـ رفتن فاطمه(عليها السلام) به زيارت حمزه(عليه السلام) روزهاى دوشنبه و جمعه كه فرا مى رسد، فاطمه(س) از مدينه به سوى قبرستان اُحُد مى رود. فاصله بين مدينه تا آنجا تقريباً شش كيلومتر است، او با پاى پياده و آرام آرام اين مسافت را طى مى كند تا به زيارت قبر حمزه(ع)برود. حمزه(ع)عموى پيامبر بود و همواره پيامبر را يارى مى كرد. در جنگ اُحد كه در سال سوم هجرى روى داد او مظلومانه شهيد شد. ●●●☆☆☆☆☆●●● eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59 🌷🖤🌷 👇           @hedye110
49.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢فرمانده ایرانشهر 🔹شهید غلامحسین جعفری شاهرودی فرزند محمد مردی از دیار زابل در مورخ 1339/06/01 به دنیا آمد. در جوانی به استخدام ژاندارمری درآمد و با تشکیل ناجا با اینکه می توانست از کار نظامی فاصله بگیرد به عشق به نظام و رهبری وارد ناجا شد. شهید مدافع وطن غلامحسین جعفری شاهرودی از افسران و فرماندهان دلیر نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 1385/10/13 در منطقه آذرآبادقريه کهورسوخته شهرستان ایرانشهر بعداز دستگیری یکی از اشرار منطقه درحین درگیری با همدستان شرور با اصابت گلوله به آرزوی دیرینه خود یعنی شهادت رسید. ➥ @shohada_vamahdawiat
‌🌷مهدی شناسی ۲۸۹🌷 🌹ﻭَ ﺻِﺮَﺍﻃِﻪِ🌹 🔹زیارت جامعه کبیره🔹 ☘ ﻫﺮ ﻣﻘﺼﺪﯼ ﯾﮏ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻣﻘﺼﺪﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻫﺶ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﮑﻨﯿﻢ.ﺍﮔﺮ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻘﺼﺪ ﺭﺍﻩ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ. ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻫﻢ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺳﺮ ﺗﺎ ﭘﺎ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ.ﻫﺮ ﭼﻪ ﺭﺍﻩ ﮔﻔﺖ. ﯾﻌﻨﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺭﺍﻩ و ﺟﺎﺩﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ. ﺗﺎ ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻫﻢ ﻣﻘﺼﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﻧﺪ. ما ﻫﺮﮔﺰ ﺣﻖ ﻧﺪﺍریم ﺑﺎ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺑﮑﻨیم. ☘ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ‌ﯼ ﭼﺎﻟﻮﺱ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﯼ و ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯽ ﺗﺎ ﻧﻔﻬﻤﻢ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩﻩ ﭼﺮﺍ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ ﺑﺎﻻ‌ ﻧﻤﯽ‌ﺭﻭﻡ!ﺗﺎ ﻧﻔﻬﻤﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﭘﯿﭽﯿﺪ من نمی پیچم!اگر تفکرت این باشد یا توقف می کنی و یا تصادف.هر دو جلوی پیشرفتت را می گیرد. ☘ﺍﮔﺮ ﭘﯿﭻ ﺧﻮﺭﺩﻩ و ﺑﺎﻻ‌ ﺭﻓﺘﻪ،ﺣﮑﻤﺖ ﺩﺍﺭﺩ.ﭼﻪ ﺗﻮ ﺑﺪﺍﻧﯽ و ﭼﻪ ﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﮑﻨﯽ. ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﮐﻮﻩ، ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﻮﻩ ﻣﯽ‌ﺭﻭﺩ. ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎﺑﻊ ﻣﺤﺾ ﺑﺎﺷﯽ. ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺮﻭﯼ ﺑﺎﺧﺘﯽ. ﻭﻟﻮ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺍﮔﺮ ﺗﺒﻌﯿﺖ ﻧﮑﻨﯽ،ﺑﺎﺧﺘﯽ ﻭﻟﻮ ﺳﺎﻋﺖ‌ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺗﺎﺑﻊ ﻭ ﺗﺴﻠﯿﻢ ﺑﻮﺩﯼ. ☘ﺍمام ﻣﯽ‌ فرماید ﻣن ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﻘﺶ ﺻﺮﺍﻁ ﻭ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺟﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭم.ﺑﺎ ﻣن ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻧﮑﻦ.ﻫﺮ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮕﻮ ﭼﺸﻢ. ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣن ﺑﺴﭙﺎﺭ.ﺯﻣﺎﻡ ﺍﻣﻮﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣن ﺑﺪﻩ. ﺑﻪ ﻣن ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ و ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺑﮑﻦ.ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻧﮑﻦ،ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺟﺎﺩﻩ‌ﯼ ﭼﺎﻟﻮﺱ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯽ. ما امامان ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﻢ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺣﮑﻤﺖ‌ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺍﺳﺖ. 🍃ﺭﺍﻩ‌ﻫﺎ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻧﺪ.ﺑﻌﻀﯽ ﺭﺍﻩ‌ﻫﺎ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﮐﻢ ﻋﺮﺽ ﺍﻧﺪ. ﺑﻌﻀﯽ ﺭﺍﻩ‌ﻫﺎ ﭘﺮ ﭘﻬﻨﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ.ﻋﺮﺏ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ‌ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﻓﺮﻋﯽ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺳﺒﯿﻞ.ﺑﻪ ﺭﺍﻩ‌ﻫﺎﯼ ﻋﺮﯾﺾ ﻭ ﭘﺮ ﭘﻬﻨﺎ ﻭ ﺟﺎﺩﻩ‌ﻫﺎﯼ ﻭﺳﯿﻊ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺻﺮﺍﻁ. 🍃ﻫﻤﯿﻦ ﺟﺎﺩﻩ‌ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﯿﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍﻩ. ﻫﺮ ﺑﺰﺭﮒ راه و ﺷﺎﻩ ﺭﺍﻫﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﺑﺸﻮﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ‌ﻫﺎﯼ ﻓﺮﻋﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﯼ. ﯾﻌﻨﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺻﺮﺍﻁ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺳﺒﯿﻞ ﺑﮕﺬﺭﯼ. 🍃 ﺍمامان ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎ ﺻﺮﺍﻁ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺷﺎﻩ ﺭﺍﻩ ﺷﻤﺎ هستیم. ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﺒﯿﻞ‌ﻫﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﺑﮑﻨﯽ.ﺳﺒﯿﻞ، ﺍﺧﻼ‌ﻗﯿﺎﺕ ﺍﺳﺖ.ﺍﺧﻼ‌ﻗﯿﺎﺕ ﺳﺒﯿﻠﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﺮﺍﻁ ﻣﯽ‌ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ. 🍃ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺎ امام مهدی عجل الله فرجه ﮔﺮﻩ ﺑﺨﻮﺭﺩ، ﺭﺍﻫﯽ ﺟﺰ ﺍﯾﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﺧﻼ‌ﻕ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺣﺮﻣﺖ‌ﻫﺎ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺑﮑﻨﺪ. ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﺖ ﮐﻪ ما ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧیم ﺑﺎ ایشان ﮔﺮﻩ ﻭ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺨﻮﺭیم. 🍃ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺧﻼ‌ﻗﯽ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻣﯿﺪ ﭘﯿﻮﺳﺘﻦ ﻭ ﭘﯿﻮﺳﺘﮕﯽ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍمام ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ.ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺧﻼ‌ﻗﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺭ ﺑﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺻﺮﺍﻁ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ شاهراه هم دورتر خواهد شد... eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊 خوشا آنان که بر بال ملائک نشستندو صفا کردند و رفتند 🕊🕊🕊 🥀 لحظه شهادت ، بر حاج قاسم سلیمانی چگونه گذشت؟ سوالی که در عالم خواب(یا مکاشفه) از حاج قاسم پرسیده شد و ایشان اینگونه پاسخ دادند. ناقل:حجت الاسلام امینی خواه ✅امام خامنه ای: به حاج قاسم سلیمانی به چشم یک فرد نگاه نکنید!! با چشم یک مکتب،یک راه، یک مدرسه درس آموز نگاه کنید🍀 @shohada_vamahdawiat                  🏴🏴🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『♥️』 کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو اللهم عجل لولیک الفرج💚🍃 شبتون مهدوی 💫⭐️🌟✨💫