eitaa logo
شهداءومهدویت
7.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
تازه دامادے که کروکی مزارش را کشید 🌹 تاریخ تولد: ۱۶ / ۴ / ۱۳۶۵ تاریخ شهادت: ۱۸ / ۸ / ۱۳۹۶ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه راوی مادرشهید:شهید نوید صفری متولد ۱۶ تیر ماه است، تازه داماد بود،چهار ماه از عقدش میگذشت گفتم مامان جان میخواهیم برایت خانه بگیریم، عروسی بگیریم،خودت بالای سر کارهایت بمان،اما نوید گفت نه مامان، این دفعه هم بروم، بعد برمیگردم سر فرصت کارهای عروسی را انجام میدهیم.. قرار بود آذرماه مراسم ازدواجش را برگزار کنیم، اما شهید شد و پیکرش را تشییع کردیم علاقه خیلی شدیدش به شهید رسول خلیلی بودو اصرار داشت در کنار او دفن شود.. یک کروکی هم در بهشت زهرا کشید که دقیقا فلان جا من را دفن کنید.. عقدش بالای سر مزار شهید خلیلی خوانده شد. نیت کرد و قرآن را باز کردوقتی باز کرد دقیقا همان صفحه ای که خدا از شهادت سخن گفته برایش باز شد،چند ماه از عقدشان میگذشت که به سوریه رفت با دونفر در کمین گرفتار میشوند، تکفیری ها آنها را شهید و بعد از شهادت پیکرشان را دفن میکننداما نیروهای ایرانی 20 روز بعد، آنجا را تفحص و پیکر نوید را برمی‌گردانند بعد از شناسایی متوجه میشوند که پیکر نوید مظلومانه سرش جدا شده در نهایت او را در جوار شهید رسول خلیلی به خاک سپردند.. 🌷شادی روحش صلوات🌷 🌷 @shohada_vamahdawiat
ابوسفيان به ياد خاطره اى مى افتد، روزى كه حَىّ همراه با ديگر دوستان يهوديش به مكّه آمدند به او سخنى گفته بودند. حَىّ در آن روز به ابوسفيان گفته بود كه او مى تواند يهوديان بنى قُرَيظه را راضى كند تا با محمّد اعلام جنگ كنند. ابوسفيان با خود مى گويد اگر اين اتّقاق بيفتد و بنى قُرَيظه وارد جنگ شوند، شرايط به نفع ما تغيير خواهد كرد و حتماً محمّد شكست خواهد خورد. ابوسفيان رو به حَىّ مى كند و از او مى خواهد تا هر چه سريع تر به سراغ بنى قُرَيظه برود و آنها را براى جنگ با محمّد راضى كند. حَىّ به ابوسفيان قول مى دهد كه هرطور شده آنان را وارد جنگ با محمّد كند. موج شادى فضاى خيمه فرماندهى را پر مى كند، همه نگاه ها به سوى حَىّ است، گويى كه همه گره ها به دست اين يهودى باز مى شود. حَىّ به ابوسفيان مى گويد وقتى كه شب فرا برسد و هوا تاريك شود من به سوى بنى قُرَيظه خواهم رفت. ــ آقاى نويسنده! اين بنى قُرَيظه چه كسانى هستند كه امروز مايه اميد ابوسفيان شده اند؟ ــ گروهى از يهوديان هستند كه در اين سرزمين زندگى مى كنند. ــ مگر مدينه، يهودى هم دارد؟ ــ اگر يادت باشد برايت گفتم كه سال ها قبل از تولّد پيامبر ما، يهوديان در فلسطين زندگى مى كردند. آنها در كتاب تورات خوانده بودند كه آخرين پيامبر خدا در سرزمين حجاز به دنيا مى آيد. آنها به مدينه آمدند تا اوّلين كسانى باشند كه به او ايمان مى آورند. ــ عجب! اكنون كه محمّد(ص) به پيامبرى رسيده است، حاضر نيستند به او ايمان بياورند. راستى چرا به آنها بنى قُرَيظه مى گويند؟ ــ اين يهوديان، چندين قبيله هستند، يكى از اين قبيله ها، فرزندان "قُرَيظه" هستند و براى همين آنها را به اين نام مى خوانند. ــ محل سكونت آنها كجاست؟ ــ آنها در قلعه اى زندگى مى كنند كه در طرف شرق مدينه قرار دارد. ــ يعنى آنها در داخل شهر مدينه زندگى مى كنند؟ اين خيلى خطرناك است! چرا پيامبر قبلاً به اين نكته فكر نكرده است؟ ــ وقتى پيامبر به مدينه آمد با يهوديان پيمان نامه امضا كرد، قرار شده است كه آنها هرگز با مسلمانان دشمنى نكنند و با دشمنان اسلام هم همكارى نكنند و با اين شرط آنها مى توانستند به راحتى و كمال آرامش در مدينه زندگى كنند. الان چند سال است كه آنها به اين پيمان نامه وفادار مانده اند. ــ اگر حَىّ بتواند آنها را فريب بدهد چه مى شود؟ ــ در اين صورت، كار بر مسلمانان خيلى سخت مى شود، آنها از پشت سر مورد حمله قرار مى گيرند. ❣❣☂️☂️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بخشی از : «خطبه غدير» امیرالمومنین علی علیه السلام جَلَّ عَنْ أَنْ تُدْرِكَهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ وَ هُوَاللَّطيفُ الْخَبيرُ. لايَلْحَقُ أَحَدٌ وَصْفَهُ مِنْ مُعايَنَةٍ، وَلايَجِدُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَمِنْ سِرٍ وَ عَلانِيَةٍ إِلاّ بِمادَلَّ عَزَّوَجَلَّ عَلي نَفْسِهِ. ديده ها را بر او راهي نيست و اوست دريابنده ديده ها. بر پنهاني ها آگاه و بر كارها داناست. كسي از ديدن به وصف او نرسد و بر چگونگي او از نهان و آشكار دست نيابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نمايد و بشناساند. منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 ❤️❤️❤️🍃🍃🍃 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بخشی از : «خطبه غدير» امیرالمومنین علی علیه السلام وَأَشْهَدُ أَنَّهُ الله ألَّذي مَلَأَ الدَّهْرَ قُدْسُهُ، وَالَّذي يَغْشَي الْأَبَدَ نُورُهُ، وَالَّذي يُنْفِذُ أَمْرَهُ بِلامُشاوَرَةِ مُشيرٍ وَلامَعَهُ شَريكٌ في تَقْديرِهِ وَلايُعاوَنُ في تَدْبيرِهِ. صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلي غَيْرِ مِثالٍ و گواهي مي دهم كه او «الله» است. همو كه تنزّهش سراسر روزگاران را فراگير و نورش ابديت را شامل است. بي مشاور، فرمانش را اجرا، بي شريك تقديرش را امضا و بي ياور سامان دهي فرمايد. صورت آفرينش او را الگويي نبوده منابع: 1. مصباح المتهجد وسلاح المتعبد، شيخ طوسي، به تصحيح اسماعيل انصاري زنجاني، ص694 2.اقبال الاعمال: رضي الدين ابوالقاسم علي بن موسي بن طاووس ص461 3. مصباح كفعمي ص695 4.بحارالانوار علامه ملا محمّد باقر مجلسي ج97،ص112 ❤️❤️❤️🍃🍃🍃 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🎁 🎁🎁🎁🎁 @hedye110
❤️ خوشا بہ‌حال هر آنڪس ڪه مبتلاے تمام دار و ندار من از دعاے رضاسٺ صفاے صحن وحیاط و رواق را عشق اسٺ ڪنار پنجره فولاد رضاسٺ 💚 🌹🌿 @shohada_vamahdawiat
🔴خط جدید جهاد و شهادت.... این روزها که شاهد آتش سوزی های زنجیره ای و مشکوک در جنگل های بلوط کوهستان های زاگرس هستیم ، گروهی از جوانان انقلابی بیش از دو ماه است که بدون استراحت و پیوسته در ارتفاعات صعب العبور و کوهستانی در حال مهار آتش سوزی ها هستند . این عکس در معرکه آتش سوزی ها از عده ای از همین جوانان انقلابی گرفته شده که تاکنون چندنفر از آنها با زبانی عطشناک در آتش سوختند و بشهادت رسیدند. این جوانان فداکار گمنام، کمر همت برای حراست از جنگلهای هزاران ساله بلوط کشور در مقابله توطئه دشمنان بسته اند. دشمنانی که اکنون به انتهای خط رسیده اند و تنها هنرشان آتش زدن درختان بلوط بوسیله مشتی مزدور است.... "عکاس: سید جواد هادی اصل" @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬استاد رائفی پور 📝با گناه نمیشه به امام زمان رسید 🔺هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده 🍃🍂🍃🍂🌹 @shohada_vamahdawiat
🌸شب 💫داستان زندگی ماست 🌸گاهی پرنور، 💫گاهی کم نور میشود 🌸اما بخاطر بسپار هر آفتابی 💫غروبی دارد و هر غروبی طلوعی 🌸قرنهاست که هیچ شبی 💫بی صبح شدن نمانده است 🌸به امید 💫طلوع آرزوهایتان شبتون بخیر🌙 @shohada_vamahdawiat
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ خواب دیدم آمدےخواب مرا تعبیر ڪن تو بیا و قصہ این انتظار را تفسیر ڪن تو بیا تاحال این دلهایمان بهتر شود ابر بارانےبیا تا شهر پر از شبنم شود #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے✋ ➥ @shohada_vamahdawiat
💢رفیق فابریک پلیس 🔹اگر نیازمندی را می‌دید، نمی‌توانست ساده از کنارش عبور کند. فقیری را در شهر می‌شناخت که وضع زندگی بدی داشت. معلول بود و روی ویلچر می‌نشست. شغلی نداشت و به سختی گذر عمر می‌کرد. فردین خودش به تنهایی مسئولیتش را به عهده گرفت. منتظر نبود که خیّر یا ارگانی پیدا شود تا آن معلول را تحت پوشش قرار بدهد.خودش برای آن مرد غذا می‌برد. کارهایش را انجام می‌داد. برایش سرویس شخصی گرفته بود که برای جابه‌جایی در شهر راحت باشد و کارهایش را انجام بدهد. 🔹اگر به چیزی احتیاج داشت خود فردین برایش حل می‌کرد. لاستیک ویلچرهایش را عوض کرد. گاهی اوقات حتی او را سوار ماشین خودش می‌کرد و در شهر می‌چرخاند. نمی‌خواست آن شخص به خاطر معلولیت و وضعیتش، زندگی سختی داشته باشد. گاهی اوقات با خودم فکر می‌کردم بعضی آدم‌ها چطور می‌توانند تا این اندازه مهربان و سخاوتمند باشند. فردین واقعی‌ترین خدمتگذار مردم بود. 🔹شهید مدافع وطن از کارکنان پلیس جیرفت هجدهم خرداد ۹۷ در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید @shohada_vamahdawiat
حَىّ به سوى قلعه بنى قُرَيظه حركت مى كند، ساعتى مى گذرد، او اكنون كنار درب قلعه است. با شدّت تمام درب قلعه را مى كوبد. از بالاى قلعه يكى پايين را نگاه مى كند و مى گويد: ــ كيستى؟ اينجا چه مى خواهى؟ ــ من حَىّ هستم. با كَعب بن سعد، رئيس شما كار دارم. ــ صبر كن تا او را خبر كنم. ــ زود به او بگوييد كه برايش مهمان آمده است. لحظه اى مى گذرد، هوا سرد شده است، حَىّ از سرما به خود مى لرزد، امّا او خيلى اميدوار است بتواند كَعب، رئيس اين قلعه را با خود همراه كند. اكنون كَعب از بالاى قلعه صدا مى زند: ــ اى حَىّ ! اين وقت شب براى چه به اينجا آمده اى؟ ما كه تو را به مهمانى دعوت نكرده بوديم! ــ كَعب! من عزّت و آقايى را برايت به ارمغان آورده ام! آمده ام تا تو را آقاىِ همه يهوديان اين سرزمين كنم. ــ چه حرف هاى عجيبى مى زنى؟ تو براى من جز نكبت نياورده اى. راهت را بگير و برو. ــ كَعب! چرا اين قدر عصبانى هستى؟ گوش كن! اين سپاه احزاب كه با ده هزار نيرو در بيرون مدينه اردو زده است را من بسيج كرده ام. آيا اين را مى دانستى؟ ــ خوب. اين چه ربطى به من دارد؟ ــ من همكارى تو را مى خواهم. اگر تو با ما همكارى كنى كار محمّد تمام است. ــ واى بر تو اى حَىّ! من با محمّد پيمان بسته ام و در اين مدّت جز راستى و نيكى از او نديده ام. ــ محمّد هيچ راه گريزى از اين سپاه ندارد. به زودى ما به او هجوم خواهيم برد و او را نابود خواهيم كرد. در را باز كن! ــ نه، باز نمى كنم. ــ كَعب! تو چقدر بدبخت هستى كه دل به پيمان خود با محمّد دارى. اگر با ما همكارى كنى، براى هميشه آقاى يهود خواهى بود. روى سكّه هاى طلاى ابوسفيان هم مى توانى حساب باز كنى. ــ حَىّ! برو! من اين آقايى و ثروت را نمى خواهم. ❤️❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃 ❣❣☂️☂️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59