🌷مهدی شناسی ۳۱۰🌷
🌹وانتجبکم لنوره🌹
🔹زیارت جامعه کبیره🔹
🌸شهریار یک تعبیری دارد:
کار گل ﺯﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺑﻪ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺁﯾﯽ... ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪﯼ ﻋﺎﻟﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﮔﻞﻫﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ و ﺭﻭﻧﻖ ﻣﯽﺍﻓﺘﻨﺪ. ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺸﺘﺮﯼ ﻭ ﻫﻮﺍﺧﻮﺍﻩ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ. ﺭﻧﮓ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻣﯽﺑﺎﺯﻧﺪ.
🌸ﺣﺎﻻ ﮔﻞ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ و ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﺭﺩ.ﺍﮔﺮ ﻃﺮﺍﻭت و ﻟﻄﺎﻓت و ﻧﻔﺎﺳﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻮﺭ ﺍﺳﺖ. ﺍﻫﻞ ﺑﯿﺖ ﻫﻢ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﮔﻞﻫﺎﯼ ﺑﺎﻍ ﻋﺎﻟﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﻬﯽ ﺑﺮ ﺁﻥﻫﺎ ﺗﺎﺑﯿﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
🌺ﻧﺠﺐ یعنی ﻧﻔﺎﺳﺖ و ﻧﻔﯿﺲ ﺑﻮﺩﻥ.ﻧﺠﯿﺐ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻔﯿﺲ.می فرماید:ﺷﻤﺎ ﻧﺠﯿﺐ و ﻧﻔﯿﺲ و ﻗﯿﻤﺘﯽ و ﮔﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﺪ،ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭼﻪ؟ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻮﺭ او. ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻮﺭ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺑﯿﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺮ ﮔﻞ ﻣﯽﺗﺎﺑﺪ ﻭ ﮔﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻋﻄﺮ ﻭ ﺑﻮ و ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭﯾﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺎﺑﺶ ﻧﻮﺭ ﺍﻭﺳﺖ.
🌺 ﺩﺭ ﺑﻌﻀﯽ ﻧﺴﺨﻪﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻟِﻨُﻮﺭِﻩ. ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻧﻔﺎﺳﺖ ﻭ ﻧﻔﯿﺲ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻧﺠﯿﺐ ﺑﻮﺩﻥ. ﺣﺎﻻ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭼﻪ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﺪ.
🌺ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﮐﺒﺮﯾﺖ ﻣﯽﺯﻧﯽ. ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺭ ﺭﺍ ﺷﻤﺎ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﯽ؟ ﻣﯽﺁﯾﯽ ﺩﺭ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽﺩﻫﯽ. ﺍﯾﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﭼﺮﺍﻍ ﺩﺍﻥ این نور. ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍﻍ ﺩﺍﻥ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘید. ﯾﻌﻨﯽ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﺪ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍﺳﺖ...
💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹
#مهدی_شناسی
#قسمت_310
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
دل ما شد پریشان در هوایت
هوا خواه نسیم سامرایت
به پا خیز ای شکوه آفرینش
که برخیزد همه عالم به پایت
#نوای_دلتنگی💔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
➥ @shohada_vamahdawiat
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#نیمهیتاریک
#پارتسیهفتم
میگویم: خودتم میدونی هولوکاست دروغه!
ستاره صدایش را بالا میبرد: نیست! نیست! اینهمه آدم مُردن، واقعاً مُردن. دولت یهودیه توی خون و آتیش نابود
شد، ما باید دوباره بسازیمش. دولت خودمون رو، کشور خودمون رو. ما یه کشور نوپاییم، نباید امنیت خودمون رو
تامین کنیم؟
بشری میخندد: هه! کشور!
صورت ستاره سرخ میشود. میگویم: باشه، اصلا دارید دفاع میکنید ولی چطوری؟ با ترور و کشتار و جاسوسی
دفاع میکنید از خودتون؟ مقابل مردم عادی؟
ستاره کلافه میشود. چند لحظه بیرون را نگاه میکند و نفس عمیق میکشد: باشه، اصلا ً از دید ما هم ننویس، چیزی
رو بنویس که مردم دوست دارن بشنون. برای مردم مهم نیست سال هشتاد و هشت دعوا سر چی بود و مقصر کی
بود، براشون مهم نیست بدونن دعوای ایران و اسرائیل چیه، اونا دوست دارن بدونن فلان بازیگر چرا از شوهرش
جدا شد، دوست دارن بدونن فلان خواننده توی کنسرتش کُت چه رنگی میپوشه؟مردم دنبال حقیقت نیستن،دنبال
قصه های صد من یه غاز عاشقانه ان. اگه میخوای ما میتونیم کمکت کنیم. هرجور بخوای. حتی حاضریم تغییر
کنیم و بشیم شخصیتهای معمولی، برای رمانهای معمولی. خوبه؟
با خودم تکرار میکنم: آدمای معمولی...
فکربدی هم نیست. رمانهایی که طرفدار دارند، راحت چاپ میشوند؛رمانهای عاشقانه معمولی. یک پسری یک
دختری را میخواهد، یک دختری یک پسری را میخواهد... بعد به هر دلیلی نتوانند به هم برسند و تهش من به هم
برسانمشان. مثال همین بشری و ابوالفضل، هیچکدامشان مامور امنیتی نباشند، وسط آتش فتنه هشتاد و هشت هم
عاشق نشوند. اصلا ً من چرا مینویسم؟ چرا امنیتی مینویسم؟دردم چیست؟میخواهم یک چیزی بنویسم مثل بقیه؟
که چی بشود؟ نه... توی کتم نمیرود.منصور در یک خیابان فرعی میپیچد. میپرسم: الان داریم کجا میریم؟
ستاره جواب نمیدهد؛ خیره است به روبهرو. از شیشه جلو، بیرون را نگاه میکنم. صدای همهمه و آژیر میآید.
حمله کرده اند به یک فروشگاه و شیشه هایش را پایین آورده اند، حالا هم دارند مواد غذاییِ داخل فروشگاه را
میدزدند. امکان ندارد اینها از بدنه مردم عادی باشند؛ مردم عادی ساکنان همین شهرند. به هم رحم میکنند.
ستاره لبخند پیروزمندانه ای روی لب دارد: این دفعه دیگه ردخور نداره. این تو بمیری از اون تو بمیریها نیست.
واقعاً کار رژیم تمومه.
بشری بیتفاوت میگوید: سال نود و شیش هم همین رو میگفتید، چهل ساله دارید همین رو میگید!
ستاره همچنان خیره است به آتش و آشوب: نه، خودتم میدونی امسال خیلی گسترده تره، کل اصفهان رو گرفته!
اگه اصفهان سقوط کنه، شهرهای دیگه هم سقوط میکنن. خداحافظ حکومت آخوندی، سلام اسرائیل!
وبلند قهقهه میزند. از جمله آخرش حالت تهوع میگیرم. امکان ندارد. منصور میگوید: شهرهای دیگه رو دیدی؟
همه ریختن بهم. اینبار برنامه مون بی نقص بود. فقط کافیه یه پادگان بیفته دست ما، چه شود!
ستاره هم حرف منصور را ادامه میدهد؛ با لذت: یه کاری میکنیم همه خیابونا پر بشه از جنازه بسیجی و سپاهی.
اسلحه اش را بیشتر روی سرم فشار میدهد: تو هم اگه میخوای زنده بمونی، بهتره بیای طرف ما. زودتر خودت رو
نجات بده.
میخواهم زنده بمانم یا نه؟ اگر زنده بمانم چه میشود؟باید در کشوری زندگی کنم که جمهوری اسلامی نیست؟
نه... اینطوری نمیشود زندگی کرد؛ نمی ارزد. یک چیزهایی هست که ارزشش از زندگی هم بیشتراست.
دستم را روی زانوی بشری میگذارم و فشار میدهم. بشری دستم را نوازش میکند. حتماً چیزی میداند که انقدر
آرام است. منصور میخواهد از میان لاستیکهای سوخته و جمعیتی که برای غارت فروشگاه آمده اند بگذرد.
وضعیت مثل فیلمهای آخرالزمانی شده.
صدای برخورد چیزی را با بدنه ماشین میشنوم؛ یک چیز سنگین. ستاره میگوید: صدای چی بود؟
منصور ساکت میماند؛ چون خودش هم دارد به همین فکر میکند. هنوز به نتیجه نرسیده ایم که ده، دوازده نفر به
سمتمان هجوم میآورند؛ با چهره هایی که با ماسک و شال گردن پوشیده شده. دست همه شان، یا سنگ است یا
چوب و یا قمه! زبانم بند میآید و خودم را در آغوش بشری میاندازم. ستاره جیغ میکشد: اینا کیان منصور؟
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
☘
💐☘
💐💐☘
💐💐💐☘
💐💐💐💐☘
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄
#ختم_روزانه
✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨
📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹.
قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج)
دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷
#التماس_دعا_برای_ظهور
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#یازدههمینمسابقه
#صفحهصدهفتم
اكنون ديگر وقت آن است كه حكايت سقّاى كربلا را برايت روايت كنم.
او علمدار و جوانمرد سى و پنج ساله كربلا بود. آيا مى دانى كه چرا او را سقّاى كربلا ناميده اند؟
از روز هفتم كه آب را بر امام حسين(ع) و يارانش بستند، او بارها و بارها همراه ديگر ياران، به سوى فرات حملهور مى شد تا براى خيمه ها، آب بياورد.
البته تو خود مى دانى كه دشمن، هزاران نفر را در اطراف فرات مأمور كرده است تا نگذارند كسى آب ببرد، امّا عبّاس و همراهانش هر بار كه به سوى فرات مى رفتند، با دست پر، باز مى گشتند.
آرى! تا فرزندان اُم ّالبَنين زنده اند، در خيمه ها، مقدارى آب پيدا مى شود.
در روايت ها آمده است كه پس از شهادت حضرت زهرا((س))، حضرت على(ع) به برادرش عقيل فرمود: "همسرى براى من پيدا كن كه از شجاع ترين طايفه عرب باشد". عقيل نيز، اُمّ البنين را معرّفى كرد. او از طايفه اى بود كه شجاعت و مردانگى آنها زبانزد روزگار بود. اكنون چهار پسر اُم ّالبَنين عبّاس، جعفر، عثمان و عبدالله در كربلا هستند.
فرزندان اُمّ البنين تصميم گرفته اند كه بار ديگر براى آوردن آب به سوى فرات بروند.
دشمن از هر طرف در كمين آنها بود. آنها بايد از ميان چهار هزار سرباز مى گذشتند. خبر به آنها مى رسد كه آب در خيمه ها تمام شده است و تشنگى بيداد مى كند.
اين بار، عبّاس تنها با سه تن از برادران خود به سوى فرات حركت مى كند، زيرا يارانى كه پيش از اين او را همراهى مى كردند، اكنون به بهشت سفر كرده اند. آنها تصميم خود را گرفته اند. اين كار، دل شير مى خواهد. چهار نفر مى خواهند به جنگ چهار هزار نفر بروند.
حماسه اى شكل مى گيرد. پسران حيدر كرّار مى آيند! آنها لشكر چهار هزار نفرى را مى شكافند و خود را به آب مى رسانند.
عبّاس مشك را پر از آب مى كند و بر دوش مى گيرد و همراه برادران خود به سوى خيمه ها حركت مى كند، امّا آنها هنوز لب تشنه هستند.
مسلماً راه برگشت بسيار سخت تر از راه آمدن است. اين جا بايد مواظب باشى تا تيرى به مشك اصابت نكند.
مشك بر دوش عبّاس است و سه برادر همچو پروانه، دور آن مى چرخند. آنها جان خود را سپر اين مشك مى كنند تا مشك سالم به مقصد برسد. همه بچّه ها در خيمه ها، منتظر اين آب هستند. آيا اين مشك به سلامت به خيمه ها خواهد رسيد؟ صداى "آب، آب" بچّه ها هنوز در گوش پسران اُمّ البنين است.
آنها تيرها را به جان مى خرند و به سوى خيمه ها مى آيند. نمى توانم اوج حماسه را برايت به تصوير بكشم. عبّاس مشك بر دوش دارد و اشك در چشم!
او وقتى از فرات بالا آمد، سه برادرش همراه او بودند. تا اينكه دشمن شروع به تيرباران كرد و جعفر روى زمين افتاد. در واقع، او همه تيرها را به جان خريد. عبّاس مى خواهد بايستد و برادر را در آغوش كشد، امّا فرصتى نمانده است. جعفر با گوشه چشم، به او اشاره مى كند كه اى عباس برو، بايد مشك را به خيمه ها برسانى.
آيا مشك به سلامت به خيمه ها خواهد رسيد؟ اشك در چشمان عبّاس حلقه زده است. آنها به راه خود ادامه مى دهند. كمى جلوتر، برادر ديگر بر زمين مى افتد.
عبّاس و ديگر برادرش به سوى خيمه ها مى روند. ديگر راهى تا خيمه ها نمانده است، امّا سرانجام برادر ديگر هم روى زمين مى غلتد.
همه كودكان چشم انتظارند. آنها فرياد مى زنند: "عمو آمد، سقّاى كربلا آمد"، امّا چرا او تنهاى تنها مى آيد؟
عزيزانم! بياشاميد، كه من سه برادر را براى اين آب از دست داده ام.
آيا عبّاس باز هم براى آوردن آب به سوى فرات خواهد رفت؟! اكنون نزديك ظهر است و گرماى آفتاب بيداد مى كند. اين همه زن و بچّه و يك مشك آب و آفتاب گرم كربلا!
ساعتى ديگر، باز صداى "آب، آب" كودكان در صحرا مى پيچد.
عبّاس بايد چه كند؟
او كه ديگر سه برادر ندارد. آنها پر كشيدند و رفتند.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#یازدههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاعلی بن موسی الرضا علیه السلام عیدی بهمون بده آقاجون........
↷↷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====💠🔶🌹🔷💠====>
💠 زرنگی در وقت نماز !!
✍️آن روز، به مسجد نرسيده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم يواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجيبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ايستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل اين که خدا را میبيند؛ ذکرها را دقيق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسيدم، گفت: «اشکال کار ما اينه که برای همه وقت میذاريم، جز برای خدا! نمازمون رو سريع میخونيم و فکر میکنيم زرنگی کرديم؛ اما يادمون ميره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
📚مسافر کربلا، ص ٣٢، شهيد علی رضا کريمی
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
💖🌹🦋
میگفت:
یھڪارےڪنآقـاامامزمـان"؏ـج" بھت بگه
تـو یڪے غصه نخور ، تـو رو قبول دارم🙃
#اللهمعجللولیڪالفرج
#عاشقانههاییازجنسمحبوب
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
به عشق روی مهدی زندهام من
به خاک پای او سر مینهم من
خدایا عشق او را بیشتر کن!
وجودم را ز عشقش شعله ور کن!
چنان کن تا که در عشقش دهم جان!
دهم جان و به عشقش من بمیرم
اگر زیبا رخش را قیمت است جان
دهم جان و به حظ آن بمیرم.
---------------------------------
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌷مهدی شناسی ۳۱۱🌷
🌹ﻭَ ﺍَﻳَّﺪَﮐُﻢْ ﺑِﺮُﻭﺣِﻪ🌹
🔸زیارت جامعه کبیره🔸
🍀ِ ﺷﻤﺎ ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﻗﻄﻌﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮏ ﮔﻞ و ﭼﻬﺎﺭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﮑﻨﯿﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﺁﻥ ﻗﻄﻌﻪ ﺳﻨﮓ ﺳﺮ ﺟﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺁﻥ ﮔﻞ ﯾﮏ ﻫﻮﺍ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﺎﻻ. ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﮔﻞ ﯾﮏ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻧﯿﺮﻭ ﺩﺭ ﺳﻨﮓ ﻧﯿﺴﺖ. ﺁﻥ ﻧﯿﺮﻭ و ﻗﻮﻩﯼ ﻧﺒﺎﺗﯽ ﺍﺳﺖ.
🍀 ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﻧﯿﺮﻭ ﻭ ﻗﻮﻩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ ﺭﻭﺡ.ﺍﯾﻦ گل ﯾﮏ ﺭﻭﺡ ﻧﺒﺎﺗﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻗﻄﻌﻪ ﺳﻨﮓ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺣﺎﻻ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﮔﻞ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮏ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﺪ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﺑﻮﺩ ﺍﻵﻥ ﺩﻩ ﻗﺪﻡ ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﮔﻞ ﺳﺮ ﺟﺎﯾﺶ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ؟ ﭼﻮﻥ ﺁﻥ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻞ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺁﻥ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﺭﺍﺩﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ گل ﻧﺪﺍﺭﺩ.
🍀ﺣﺎﻻ ﻫﻤﯿﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﻫﻞ ﻗﻠﻢ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﮑﻨﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﻟﻢ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺳﺖ و هیچ عکس العملی نسبت به کاغذ و قلم نشان نداده است. ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﯾﮏ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ و ﺁﻥ ﻧﯿﺮﻭ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ و ﻓﮑﺮ و ﺧﯿﺎﻝ ﺍﺳﺖ.
🍀 ﺣﺎﻻ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮏ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ.ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻧﺨﻮﺩﮐﯽ ﺍﻭ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺍﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽﺩﻣﺪ و ﻓﻮﺕ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﯽﺩﻫﺪ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺻﻌﺐ ﺍﻟﻌﻼﺝ ﺧﻮﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ. ﭼﺮﺍ ﺍو ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ولی دیگری ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺪ؟ ﭼﻮﻥ ﺍو ﯾﮏ ﺭﻭﺡ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ دیگری ﻧﺪﺍﺭﺩ.
🍀 ﺣﺎﻻ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻧﺨﻮﺩﮐﯽ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻧﺒﯿﺎ ﻣﺜﻼ ﮐﻨﺎﺭ ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ. ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ ﯾﮏ ﻣﺸﺖ ﺧﺎﮎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯽﺩﻣﺪ. ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﯾﮏ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﭼﺮﺍ؟چون ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
🍀ﺣﺎﻻ ﻋﯿﺴﯽ ﻣﺴﯿﺢ ﺭﺍ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﯿﻤﺒﺮ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﺍﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ «ﻭَﺍﻧﺸَﻖَّ ﺍﻟْﻘَﻤَﺮُ» (ﻗﻤﺮ/ 1) ﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ ﻋﻠﻤﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ؟ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻣﯽﮔﻮﯾﻨﺪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﻭﻟﯽ ﻣﺎ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﻣﺎﻩ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﺍﺳﺖ.پس ایشان ﯾﮏ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﻧﺒﯿﺎ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ.ﺍﯾﻦ ﺭﺍ می گوییم روح اعظم.
🌹و ﺭَﺿِﻴَﻜُﻢْ ﺧُﻠَﻔﺎﺀَ ﻓﻰ ﺃَﺭْﺿِهِ🌹
🔶یک ﻧﺠﺎﺭ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﻨﻪﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﺗﺨﺖ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩ ﻭﻟﯽ ﺿﺎﯾﻌﺎت و ﺩﻭﺭ ﺭﯾﺰﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺳﺖ. ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺖﻫﺎ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺿﺎﯾﻌﺎﺕ ﺭﺍ ﺗﺼﻮﺭ ﺑﮑﻨﺪ،ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺨﺖ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺷﻮﺩ و ﺑﮕﻮﯾﺪ ﻧﻤﯽﺍﺭﺯﺩ و نمی صرفد که برای ساخت یک تخت این همه چوب ضایع شود.
🔶 ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺸﺮ ﺧﻠﯿﻔﻪﺍﯼ ﺑﺴﺎﺯﺩ. ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺴﺎﺯﺩ.ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ ﺿﺎﯾﻌﺎﺕ زیادی ﺩﺍﺭﺩ.ﻓﺮﺷﺘﻪﻫﺎ ﺁﻥ ﺿﺎﯾﻌﺎﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ.
🔶ﯾﻌﻨﯽ ﻓﺮﺷﺘﻪﻫﺎ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ. ﯾﺰﯾﺪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ. ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﮏ ﻣﺮﻭﺍﻥ و... ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ.بنابراین ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ «ﻭَﺇِﺫْ ﻗَﺎﻝَ ﺭَﺑُّﻚَ ﻟِﻠْﻤَﻠَﺎﺋِﻜَﺔِ ﺇِﻧِّﻲ ﺟَﺎﻋِﻞٌ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﺧَﻠِﻴﻔَﺔً ﻗَﺎﻟُﻮﺍ ﺃَﺗَﺠْﻌَﻞُ ﻓِﻴﻬَﺎ ﻣَﻦ ﻳُﻔْﺴِﺪُ ﻓِﻴﻬَﺎ ﻭَﻳَﺴْﻔِﻚُ ﺍﻟﺪِّﻣَﺎﺀَ ﻭَﻧَﺤْﻦُ ﻧُﺴَﺒِّﺢُ ﺑِﺤَﻤْﺪِﻙَ ﻭَﻧُﻘَﺪِّﺱُ ﻟَﻚَ» (ﺑﻘﺮﻩ/ 30) ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺳﺮﯾﻊ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺳﺮﺍﻍ ﻋﻤﺮ ﺳﻌﺪ و ﯾﺰﯾﺪ و ﺍﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ و ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﺧﻠﯿﻔﻪﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮑﻨﯽ؟ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ و ﺷﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ. ﺗﺴﺒﯿﺢ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨﺰﯾﻪ ﺫﺍﺕ. ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﺫﺍﺕ ﺗﻮ ﺫﺍﺕ ﭘﺎﮐﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻘﺪﯾﺲ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ. ﺗﻘﺪﯾﺲ ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨﺰﯾﻪ ﻋﻤﻞ. ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﮐﺎﺭ ﺗﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ.ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮔﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽﺩﻫﯿﻢ.
🔶 ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﮐﻨﺎﯾﻪ ﻣﯽﺯﻧﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺧﻠﯿﻔﻪ و ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺑﮑﻨﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺑﮑﻦ! «ﻗَﺎﻝَ ﺇِﻧِّﻲ ﺃَﻋْﻠَﻢُ ﻣَﺎ ﻟَﺎ ﺗَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ» (ﺑﻘﺮﻩ/ 30) ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻣﻦ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ﻭﻟﯽ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﻢ ﻭ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﺪ.
☘💐❤️☘💐❤️💐☘❤️
#مهدی_شناسی
#قسمت_311
#جامعه_کبیره
#شهداء_ومهدویت
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59