eitaa logo
شهداءومهدویت
6.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2هزار ویدیو
33 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
جزهای ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ مونده🌹🌹 آجر همه ی دوستان با قران🌹🌹
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج مهدی سلحشور از سخنان رفیق شهیدش می‌گوید. نمی دانید مقام امام حسین علیه السلام در برزخ چگونه است؟ از توفیق شهادت می پرسد و می شنود: آقا برای خیلی از شما شهادت را می نویسند، خودتان پاکش می کنید... الهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک این کلیپ رو از دست ندین 👌🌹  🇮🇷 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                      
دوستان عزیز ۳۰ جزء قرآن خونده شده اجرتون با قران🌹🌹🌹
💫🌟شهیدی که بعد از نماز شب در جبهه ملائک الهی را دیده بود. 🌷🇮🇷شهیددفاع‌مقدس، جلیل ملک‌پور هنوزجوان بود که ساواک او را دستگیر کرد عکس شاه را در مدرسه پاره کرده بود. از عملیات چزابه وارد جنگ شد.در همه عملیات ها حضور داشت واعجوبه کارهای اطلاعاتی و شناسایی بود از هیچ چیز نمی‌ترسید‌.توکل عجیبی داشت.در کربلای ۴ جان یک گردان را نجات داد و به شهادت رسید. مدتی بعد‌ پیکراو پیدا شد اما بدون پلاک هیچ کس او را نمی شناخت قرار بود با شهدای گمنام به تهران برود اما به سراغ پدرش آمد و گفت که پیکرش کجاست. 📝🌷قسمت‌هایی از وصیت نامه شهید ⭐️خیلی هوشیار باشید.صحبت‌های بیهوده نکنید شما اگر سخنی را به اشتباه بگوییدکه به ضرر اسلام باشد باید در صحرای قیامت جواب دهی. امروز آبروی اسلام و مسلمین به دست شماست. ⭐️جنگ بالا و پایین دارد پیروزی و شکست دارد که البته برای ما شکست زمانی است که هوای نفس بر ما غلبه کند. 🌟امام حسین علیه السلام در کربلا فریاد هل من ناصر را بلند کرد، دوستان مگر شما نمی گفتید ای کاش کربلا بودیم امروز راضی نشوید که امام تنها بماند نگذارید‌کربلا تکرار‌شود‌پس‌بایدخودسازی را شروع کنیم. در جهاد اکبر با تمام توان به پیش رویم. 🌟مراقب باشید در جنگ تبلیغاتی شکست نخوریم در حال حاضر منافقین ساکت هستند، اما روزی خواهد آمد که آنها فعال می شود. نگذارید به روی صحنه بیایند. 🌟سخنان رهبر را گوش کنید. پیرو خط ولایت باشید. 🌟وصیت عمل انسان است.آن که باید ببیند می‌بیند .زندگی‌میدان معامله‌است. باید همیشه ببینیم که چه داده‌ایم و چه گرفته‌‌ایم
8.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠آقا سلام شب جمعه شب زیارتی امام حسین (ع) ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
﷽❣ ❣﷽ السَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ‏... 🌼سلام بر تو ای مولایی که آیه آیه ی قرآن به سمت تو دعوت می‌کند. 🌼سلام بر تو و بر روزی که قرآن به دستان تو احیا خواهد شد. 📚 صحیفه رضویه ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه مولا جان! عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم. آمین یا رب العالمین🤲 ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 روایت سی و یک(زندگینامه پیامبر) ✨پس از بازگشت یثربیان به یثرب و آگاه شدن قریش از بیعت، سختگیری آنان نسبت به مسلمانان شدت گرفت و اذیت و آزار به اوج خود رسید و دیگر زندگی برای مسلمین طاقت فرسا گشت، تا آنکه از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اذن هجرت خواستند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنان فرمود تا رهسپار مدینه شوند و نزد برادران انصار خود روند. 🍁در فاصله ای کمتر از سه ماه، اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به سوی مدینه رهسپار شدند، سران قریش دانستند که یثرب به صورت پایگاه و پناهگاهی برای پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یاران او در آمده و مردم آن برای جنگیدن با دشمنان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آماده اند. از هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیمناک شدند و برای جلوگیری از آن با هر وسیله ای که شده است، در دارالنَّدوَة(جایی بود که جد چهارم پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را ساخت و سران قریش وقتی مشکلی پیش می آمد، در آن جا جمع می شدند و به تبادل افکار و مشورت با هم می پرداختند و تصمیم گیری می کردند. یعنی در واقع مجلس شورای مکه بود.) جمع شدند و به مشورت پرداختند. هر کسی پیشنهاد و نظری مطرح کرد، تا اینکه به اتفاق آراء تصویب شد، از تمام قبائل، افرادی انتخاب شوند و شبانه به طور دسته جمعی به خانه او حمله ببرند و او را قطعه قطعه کنند، تا خون در میان تمام قبائل پخش گردد و در این صورت بنی هاشم، قدرت نبرد با همه قبائل را نخواهند داشت. 🍁جلسه با تصمیم بر کشتن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پایان یافت و افراد انتخاب شده، قرار شد که چون شب فرا رسد، ماموریت خود را انجام دهند. جبرئیل نازل شد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) را از نقشه های شوم مشرکان آگاه ساخت و گفت: امشب را در بستری که شب های گذشته می خوابیدی، مخواب! ادامه دارد... ↶【با ما همراه باشید】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ _ _ _ _ _ _ _ _ _ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
دوستان عزیز سلام عیدتون پیشاپیش مبارک 🌹🌹 یادتون نره فطریه و کفاره هاتون رو برامون بریزید⤵️⤵️⤵️ شماره کارت صندوق مشکل گشای امیرالمؤمنین علیه السلام ۶۲۷۴۱۲۱۱۹۲۷۸۷۱۰۹ کمالی به نیت امام زمان عج کمک کنید
نقش در حفظ مقام و موقعیت زن 🔹️ حریم نگه‌داشتن زن میان خود و مرد یکی از وسایل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است. ✅ اسلام مخصوصاً تأکید کرده است که زن هر اندازه متین‌تر و با وقارتر و عفیف‌تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می‌شود. 📚 مسئله حجاب شهید مطهری، ص ۹۵ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂ ➥ @shohada_vamahdawiat
🌻 از همان اول صبح با هر چیزی که تصورش را بکنی زهرا بانو را دیدم که روی سرم می ایستاد و مرا بیدار می کرد نان بربری... کارد پنیرخوری... کفگیرملاقه... حتی با دسته ی جارو برقی😳 اما من دوست نداشتم از تختم جدا شوم. اواخر شهریور بود و هوا حسابی خنک شده بود. بخصوص اوایل صبح که از سرما پتو را دور خودم می پیچیدم. حس لذتبخشی بود. بالاخره با هزار ترفند و توپ و تشر زهرا بانو، دل کندم و بلند شدم. هنوز درست و حسابی دست و رویم را خشک نکرده بودم که دستمال گردگیری توی دستم جای گرفت. همیشه اینطور بود. کافی بود مهمان به منزل ما بیاید کل خانه را پوست می کَند بسکه گردگیری می کرد و جارو و بشوربساب.😒 حالا که بحث خاستگار بود و همین امر بیشتر او را حساس می کرد. بهتر بود برای آرامش خودم هم که شده بی چون و چرا امرش را اطاعت کنم.😔 نزدیک ناهار بود و من هنوز صبحانه هم نخورده بودم. البته زهرا بانو مجال نمی داد. بابا از بیرون ناهار آورده بود که گرما و بوی غذا فضای خانه را دم کرده و داغ نکند. به هزار بدبختی و التماس ناهار خوردیم و بقیه ی کارها ماند برای بعد از ناهار. ساعت از 21 گذشته بود که زنگ را فشردند.😍 چادر رنگی ام را روی سرم مرتب کردم و منتظر ایستادم. بلوز و دامن بنفش رنگی پوشیده بودم و روسری لیمویی رنگی که خیلی هم به چهره ی ساده ام می آمد.😊 به اصرار زهرا بانو کمی کرم زده بودم و رژ لب کمرنگ را از همان لحظه، آنقدر خورده بودم که اثری از آن نمانده بود. صالح با شرم همیشگی به همراه پدرش و سلما وارد شد و دسته گلی از نرگس و رز به دستم داد💐 و بدون اینکه سرش را بلند کند با آنها همراه شد. من هم دسته گل را به آشپزخانه بردم و توی گلدانی که از قبل آماده کرده بودم😊گذاشتم. کت و شلوار سورمه ای و پیراهن آبی کمرنگ، چهره و قیافه ای متفاوت از بقیه ی ایام به او داده بود.😍 ریشش آنکادر شده بود و بوی عطر ملایمی فضا را گرفته بود. با صدای زهرا بانو سینی چای را در دست گرفتم و رفتم. حتی لحظه ی برداشتن چای سرش را بلند نکرد. حرصم گرفته بود. خواستم دوباره به آشپزخانه بروم که به دستور زهرا بانو توی مبل فرو رفتم و چادرم را محکم به خودم پیچیدم.😒 ــ بشین دخترم... سلما هم جدی بود. سعی می کرد با من رو در رو نشود چون قطعا خنده مان می گرفت.😅 مقدمات گفتگو سپری شد و پدر درمورد شغل صالح پرسید. صالح با دستمال عرق پیشانی اش را خشک کرد و گفت: ــ والا ما که توی سپاه خدمت می کنیم و خودتون بهتر شرایط رو می دونید پدرم گفت: ــ ماموریتتون زیاده؟ البته برون مرزی... ــ بستگی داره. فقط اینو بگم که هر جا لازم باشه بی شک میرم حتما. چی بهتر از دفاع؟! پدرم لبخندی زد و سکوت کرد اما زهرا بانو درست مثل دیشب پکر شد. آقای صبوری گفت: ــ دخترم... مهدیه جان... نظر شما چیه؟ صورتم گل انداخت.☺️ نمی توانستم چیزی بگویم آن هم جلوی این جمع؟!! ــ والا چی بگم؟؟!!😅 سلما به فریادم رسید و گفت: ــ آقا جون اجازه بدید این مسئله رو بین خودشون حل کنند. اگه پدر و مادر مهدیه اجازه میدن که برن حرفاشونو بزنن. پدرم اجازه را صادر کرد و من و صالح به اتاق من رفتیم و به خواست او درب را نیمه باز گذاشتم. "واقعا که... خودم باز می گذاشتم احتیاجی به تذکر جنابتون نبود😒" ... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷ 🇮🇷 @shohada_vamahdawiat                  
@Ostad_Shojae8370368877668.mp3
زمان: حجم: 17.34M
۱ دارند درها را می‌بندند، و ما از کسانی نبودیم که حق این ماه را بجا آوردند. ✘ چگونه در همین فرصت باقیمانده، می‌توانیم تمام خیرات رمضان را جذب کنیم؟ @hedye110