#یادت_باشد
#قسمتصدنوزدهم
🌿﷽🌿
❤️حمید کنار بخاری سخت مشغول مطالعه کتاب «علل الشرایع، شیخ صدوق بود، کتابی که مدت ها به دنبالش بود تا این که من پیدایش کردم و به عنوان هدیه برایش خریدم.
در حالی که داشتم میوه های پوست کنده را توی بشقاب آماده می کردم زیر چشمی نگاهم به حمید بود.
هر صفحه ای که می خواند دستش را زیر محاسنش می برد و چند دقیقه ای به فکر فرو می رفت.
🌻طول زمستان از بخاری جدا نمی شد، به شدت سرمایی بود، کافی بود کمی هوا سرد شود خیلی زود سرما می خورد.
هر وقت از سر کار می آمد دست هایش را مستقیم می گذاشت روی بخاری گاهی وقتها که از بیرون می آمد از شدت سرمازدگی یک راست روی بخاری می نشست!
می گفتم: حمید یک روز سر همین کار که می نشینی روی بخاری، لوله بخاری در میاد، متوجه نمی شیم، شب خدای نکرده خفه میشیم.
💐 حمید می گفت: «چشم خانوم، رعایت می کنم، ولی بدون عمر دست خداست».
میوه های پوست کنده را کنار دستش گذاشتم، نگاهش را از کتاب گرفت و گفت:
«این طوری قبول نیست فرزانه، تو همیشه زحمت می کشی میوه ها رو به این قشنگی آماده می کنی دلم نمیاد تنهایی بخورم، برو روی میل بشین الان میام با هم بخوریم».
تازه مشغول خوردن میوه ها شده بودیم که گوشی حمید زنگ خورد، تا گوشی را جواب داد گفت: سلام، به به متأهل تمیز!»
🌷 فهمیدم آقا بهرام رفیق صمیمی حمید که تازه نامزد کرده پشت خط است، از تکه کلام حمید خنده ام گرفت.
با رفقایش ندار بود، اوایل من خیلی تعجب می کردم، می گفت: «این ها رفقای صمیمی من هستن، اونهایی که نامزد می کنن رو این طوری صدا می کنم که بقیه هم زودتر به فکر ازدواج باشن».
کافی بود یکی از دوستانش نامزد کرده باشد، آن وقت حسابی آنها را تحویل می گرفت. از وقتی که آقا بهرام نامزد کرد ارتباط خانوادگی ما شروع شد.
کل نامزدی این خانواده با ما گذشت، به گردش و تفریح می رفتیم، مسافرت های یک روزه یا حتی چند ساعته.
🌹 مجتمع تفریحی طلاییه سمت باراجین زیاد می رفتیم و قایق سوار می شدیم یا غذا می پختیم و آنجا می بردیم.
آقا بهرام پیشنهاد داد جمعه دور هم باشیم، حمید گفت جوجه بگیریم برویم سنبل آباد، روز جمعه بساط جوجه را برداشتیم، کلید منزل پدری حمید در سنبل آباد را گرفتیم و راه افتادیم.
زمستانها الموت معمولا هوا برفی و به شدت سرد است، وقتی رسیدیم برای گرم کردن اتاق ها چراغ نفتی روشن کردیم، خیلی وقت بود کسی آنجا نرفته بود انگار همه چیز یخ زده بود، آدم ایستاده قندیل میبست.
🌹حمید و آقا بهرام داخل حیاط آتش روشن کرده بودند تا بساط جوجه راه بیندازند، من و خانم آقا بهرام داخل اتاق زیر پتو کنار چراغ می لرزیدیم.
از بس شعله چراغ را زیاد کرده بودیم دود می کرد، به حدی سردمان شده بود که اصلا متوجه نشدیم که همه اتاق را دود گرفته است.
وقتی حمید داخل اتاق آمد با دلهره گفت: «شما دارین چکار میکنین، الآن خفه میشین!»
🌺توی چشم ها و بینی ما پر از دوده شده بود، تا چند روز بوی دود می دادیم. وقتی ناهار را خوردیم از آنجا بیرون زدیم، احساس می کردم اگر راه برویم بهتر از این است که یکجا بنشینیم.
داخل حیاط یک سگ نگهبان بود که مدام نگاهش سمت ما بود، من و خانم آقا بهرام به شدت از سگ می ترسیدیم، تا یک قدم سمت ما می آمد از ترس به سمت دیگر حیاط می رفتیم.
حمید و آقا بهرام زیر دلشان را گرفته بودند و می خندیدند، کار ما هم شده بود فرار کردن!
بعد از ناهار، حمید باقی مانده غذاها را
برای این که اسراف نشود به سگها داد.
🌸همیشه همین عادت را داشت، وقتی بیرون می رفتیم غذایی که اضافه می ماند را زیر دیوار یا زیر درخت می ریخت یا وقتی گوشت چرخ کرده می گرفتیم یک تکه از بهترین جای گوشت جدا می کرد و روی پشت بام برای گربه ها می ریخت.
همیشه هم می گفت: «به نیت همه اموات».
در برنامه سمت خدا از حاج آقای عالی شنیده بود که وقتی می خواهید چیزی را خیرات کنید به نیت همه اموات باشد .
🍀چون از اول خلقت تا آخر به همه اموات ثواب یکسان می رسد و این که هر کسی برای اموات خیرات و احسان بیشتری داشته باشد روز قیامت زودتر به حسابش رسیدگی می شود تا کمتر معطل شود.
برای همین هیچ وقت غذایی که اضافه مانده بود را توی سطل آشغال نمی ریخت.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دوستان عزيز سلام طبق قرارمون شب جمعه تا جمعه غروب ختم صلوات داریم بعضی از عزیزان یادشون رفته که😊😊
به نیت سلامتی و ظهور امام زمان عجل الله و پیروزی رزمندگان غزه نجات همه ي مظلومان عالم و شفای مریض ها هدایت و عاقبت بخیری همه جوان ها و همه ی اعضای کانال و حاجت روائی همه ي اعضای کانال و ثواب صلوات ها هدیه ب امام رضا علیهالسلام 🌸🌸🌸
تعداد صلوات هاتون رو به آیدی زیر ارسال کنید بسم الله ⤵️⤵️
@Yare_mahdii313
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#صحیفه_سجادیه
❣دعا در صلوات و درود بر رسول خدا و بیان اوصاف آن حضرت
فراز👇
✨﴿۱۹﴾ فَنَهَدَ إِلَيْهِمْ مُسْتَفْتِحاً بِعَوْنِكَ ، وَ مُتَقَوِّياً عَلَى ضَعْفِهِ بِنَصْرِكَ
پس در حالی که از کمک دهیات، خواستار پیروزی بود و از یاریات به جبران ناتوانیاش درخواست نیرو داشت،
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز ۴۰۱(تلنگر آمیز)
خاطره جالب رهبر انقلاب از مجلسی که علامه طباطبائی، امام خمینی(ره) را استاد خود خطاب کرد
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#فقط_حیدرامیرالمومنین_است
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
#پنجشنبه_است
پنجشنبه ها
چه خوشحال میشوند
عزیزانی که
دستشان از دنیا کوتاه است
و منتظر قلب پرمهرتان هستند
چیز زیادے نمیخواهند
جز یک فاتحه
شادی روح تمام
اموات #فاتحه و #صلوات
🍃🌼 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🌼🍃
💝 بسته هدیه اموات💝
✨شادی روحشان صلوات✨
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
↶【به ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تا حالا از حضرت نرجس سلام الله علیها حاجت گرفتی؟ بعداز نماز صبح یکمرتبه سوره یس هدیه به مادر
#امام_زمان (عج)
➥ @shohada_vamahdawiat
@hedye110
هدایت شده از تبادلات لیستی بنری سنتری ۱۱۰ تبادل
👈 کسانیکه درخانه باهم مشکل دارندروی اسفند ...❓
حاجت مهم داری #هفت_چهارشنبه_سوره...❓❓
#شوهرت_غر_میزنه میخوای ارامش کنی بیا این ذکر بدم بخونی تا امر کنی بگه چشم😍😍
https://eitaa.com/joinchat/2088501538Cdd7a78ee4b
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🇵🇸مسائل شرعی زناسویی متاهلین(احکام اتاق خواب) "اتــاق_خــواب"_«بدون سانسور»
eitaa.com/joinchat/2371223552Ca5be77fd53
🇵🇸دعای رفع نحسی و سنگینی خانه و مغازه (افزایش رزق)
eitaa.com/joinchat/1940455429C76f2863e88
🇵🇸کاملترین کانال ایتا ودعاهای حاجت سریع الاجابه واحادیث واحکام
eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
🇵🇸جهان پس از مرگ" تجربه مرگ" بسیار زیبا و موثر گذارعااااالی
eitaa.com/joinchat/787349625C44347bd843
🇵🇸راهکار شیخ حسنعلی نخودکی برای رفع مشکل ازدواج و اشتغال
eitaa.com/joinchat/2994601997C52c0bdbc8a
🇵🇸محتوای فرهنگی پرورشی معلمان و مربیان
eitaa.com/joinchat/85983330C7210d6f841
🇵🇸حکایات ملانصرالدین وبهلولوسخن بزرگان وتاریخچه ضرب المثلها
eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
🇵🇸کانال صوتی دلنشین نهج البلاغه " شرح روزی یک حکمت عاااالیه
eitaa.com/joinchat/2855665682Cc04673bf9f
🇵🇸غذاهای سنتی مامان پز بزن بیا (با کلیپ)
eitaa.com/joinchat/1507655685Cac76267ae5
🇵🇸حـس آرامـش بـا یـاد خـدای مهـربان
eitaa.com/joinchat/1993277442Ce1e0ec17d2
🇵🇸خودسازی (سخنان تأثیر گذار اساتید اخلاق)
eitaa.com/joinchat/3704684546Caf34e52107
🇵🇸تعبیر خواب روزهای قمر در عقرب
eitaa.com/joinchat/1562050661Ca783c7a21d
🇵🇸یه فنجانــــــ حالـــــــ ِ خوبـــღـــــ «حکایتها و ضرب المثلها»
eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
🇵🇸آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن کریم
eitaa.com/joinchat/505479184C4108af7ddd
🇵🇸پاتوق عــاشقــان شهــــــــادت
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🇵🇸بدون سانسور و خجالت(ازدواج وزناشویی) فقط متاهلین
eitaa.com/joinchat/3560439879C0e9ded2d08
🇵🇸احادیث۱۴معصوم، تفسیرآیهبهآیهقرآن
اعمال و دعاهای روزانه، داستانهایمعنوی
eitaa.com/joinchat/2067857410C2adc10030d
🇵🇸تلنــــــگر مــذهبـــی
eitaa.com/joinchat/1740898305C1b457154a7
🇵🇸شهیدی که بخاطر فاش نکردن رمز بی سیم بدنش قطعه قطعه شد
eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
🇵🇸بانک جزوه، تلخیص و کتب حوزوی
eitaa.com/joinchat/922091681C1b5ada3ae8
🇵🇸آیت الله بهجت: ذکرکثیر و ذکری که مداومت برآن عاقبت بخیری را تضمین میکند
eitaa.com/joinchat/711917615C57c733ee60
🇵🇸گنجـــــهاے معنـــــوے
eitaa.com/joinchat/3198681104C2fc8fb24a4
🇵🇸《معـدنِ استـوریـاۍِ سیـاسـۍمذهبـۍ》جانمونۍ بچھ شیعھھھ
eitaa.com/joinchat/2560098398Cacc4602d2d
🇵🇸جدول روزهایه قمر در عقرب ، روزشمار ایام خاص
eitaa.com/joinchat/3681681410C3e9cfb4859
🇵🇸بچه ات نماز نمیخونه؟نمازت سروقت نیست؟
eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✨ازوقتی اینجا رو پیدا کردم #آشپزخونم_برق میزنه و نگران مهمون ناخونده نیستم😅👇
eitaa.com/joinchat/87949681Cc1dbfcc56c
برای خانمهایی ڪه به تمیزی خونه اهمیت میدن👆👆👆
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
لیستویژه 26 آبــان؛ @Listi_Baneri_110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_امام_زمانم ❣
#صبحتبخیرمولایمن
🏝طلوع جمعه ای دیگر
از کرانههای انتظار
و تابش آفتاب محبتتان
بر قلبهای ما
و در پناه زلال عنایتتان
دویدنهای ما
و با تکیه بر
دعای روز و شبتان
تلاشهای ما ...
هفته ها میگذرند
و آتش فراق شما،
روز به روز،
جگرسوزتر و
خانه براندازتر میشود
خدا شما را برساند🏝
💞سلامتی امام زمان صلوات
#شهداءومهدویت
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat
#یادت_باشد
#قسمتصدبیستم
🌿﷽🌿
💐حمید از باشگاه تماس گرفت که دیرتر می آید، برای این که از تنهایی حوصله ام سر نرود دوباره رفتم سراغ بوفه.
حمید که آمد پرسیدم: داخل خونه چی عوض شده؟»، نگاه کرد و گفت:
باز هم چیدمان وسایل بوفه! توی این خونه به جز این کمد و تغییر وسایل بوفه کار دیگه ای نمیشه کرد.
بعد هر دو خندیدیم، حواسش به این چیزها بود، خانه ما به حدی کوچک بود که نمی شد تغییر آن چنانی در چیدمان وسایل آن ایجاد کنیم.
🌷 برایم خیلی جالب بود، کوچکترین تغییری در خانه میدادم متوجه می شد.
گفتم: «حمید جان تا تو بری زباله ها رو ببری سر کوچه من سفره شام رو انداختم».
حمید داشت توی آشپزخانه زباله ها را جمع می کرد که دوستم تماس گرفت، مشغول صحبت با دوستم شدم.
از همه جا می گفتیم و می شنیدیم، حمید آشغال به دست جلوی من ایستاده بود، با صدای آرام گفت: «حواست باشه تو این حرف ها یوقت غیبت نکنین».
با ایما و اشاره خیالش را راحت کردم که: «حواسم هست عزیزم».
از غیبت خیلی بدش می آمد و متنفر بود، به کوچک ترین حرفی که بوی غیبت داشت واکنش نشان می داد.
سریع بحث را عوض می کرد، دوست نداشت در مورد کسی حرف بزنیم که الآن در جمع ما نبود، می گفت:
🌹باید چند تا حدیث درباره غیبت پرینت بگیرم، بزنم به در و دیوار خونه، تا هر وقت می بینیم یادمون باشه، يوقت از روی حواس پرتی غیبت نکنیم.
تلفن را که قطع کردم سفره را انداختم، حمید خیلی دیر کرد، قبلا هم برای بیرون بردن زباله ها چندباری دیر کرده بود، در ذهنم سؤال شد که علت این دیر آمدن ها چه می تواند باشد.
ولی نپرسیده بودم.
اما این بار تاخیرش خیلی زیاد شده بود. وقتی برگشت پرسیدم:
«حمید آشغال ها رو میبری مرکز بازیافت سر خیابون این همه دیر میای؟».
🌸 زیاد مایل نبود حرف بزند اصرار من را که دید گفت: «راستش به مستمندی معمولا سر کوچه می ایسته، من هر بار از کنارش رد بشم
سعی می کنم بهش کمک کنم.
اما امشب چون پول همراهم نبود خجالت کشیدم که اون آقا رو ببینم و نتونم بهش کمک کنم، برای همین کل کوچه رو دور زدم تا از سمت دیگه برگردم خونه که این مستمند رو نبینم و شرمنده نشم!».
از این کارهایش فیوز می پراندم، این رفتارها هم حس خوبی به من می داد هم ترس و دلهره در وجودم ایجاد می کرد.
🍀احساس خوب از این که همسرم تا این حد به چنین جزئیاتی دقت نظر دارد.
و دلهره از این که حس می کردم شبيه دونده هایی هستیم که داخل یک مسابقه شرکت کرده ایم، من افتان و خیزان مسیر را می روم ولی حمید با سرعت از کنار من رد می شود.
ترس داشتم که هیچ وقت نتوانم به همین سرعتی که حمید دارد پیش می رود حرکت کنم.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
☘
💖☘
💖💖☘
💖💖💖☘
💖💖💖💖☘
↷↷↷
#ایران_قوی🇮🇷
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداءومهدویت
➥ @shohada_vamahdawiat
🌼عهد نامه
مولا جان!
عهد می بندم در این زمانه پر ازسیاهی، تا آخرین لحظه و باتمام توان برای خدمت به شما تلاش وجانم را در این راه فدا کنم. امید است که به یاری خداوند متعال و با لطف و عنایت شما، بتوانم به عهدم پایبند باشم.
آمین یا رب العالمین🤲
#منتظران_هوشیار
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#منتظران_هوشیار
❣روایت شصت و پنج(زندگینامه پیامبر)
✨پیامبر(صلی الله علیه و آله)وقتی که نماز صبح را با یاران خود خواند، فرمان داد به طرف سرزمین حُنَین سرازیر شوند(بیابان حنین، در یک سرازیری طولانی بود، که منتهی به سرزمین حنین می شد.)
در این موقع بود که ناگهان لشکر قریش، از هر سو مسلمانان را زیر رگبار تیرهای خود قرار دادند، گروهی که در جلوی لشکر بودند و در میان آنها تازه مسلمانان مکه وجود داشت، فرار کردند،واین امر سبب شد که باقیمانده لشکر به وحشت بیافتند و فرار کنند.
🍁خداوند در اینجا آنها را با دشمنان به حال خود واگذارد و موقتا دست از حمایت آنها برداشت. زیرا به جمعیت انبوه خود مغرور بودند و آثار شکست در آنان آشکار گشت.
اما علی(علیه السلام) که پرچمدار لشکر بود، با عده کمی در برابر دشمن ایستادند و همچنان به پیکار ادامه دادند. در این هنگام پیامبر(صلی الله علیه و آله) در قلب سپاه قرار داشت و عباس عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و چند نفر دیگر از بنی هاشم که مجموعا از نُه نفر تجاوز نمی کردند و دهمین آنها اَیمَن فرزند اُمّ اَیمَن بود، اطراف پیامبر(صلی الله علیه و آله) را گرفتند.
🍁مقدمه لشکر به هنگام فرار و عقب نشینی از کنار پیامبر(صلی الله علیه و آله) گذشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله) به عباس که صدای بلند و رسایی داشت، دستور داد فورا از تپه ای که در آن نزدیکی بود، بالا برود و به مسلمانان فریاد زن: ای گروه مهاجران و انصار! و ای یاران سوره بقره! و ای اهل بیتِ شجره! به کجا فرار می کنید، پیامبر(صلی الله علیه و آله) این جا است!
هنگامی که مسلمانان صدای عباس را شنیدند بازگشتند و گفتند: لبیک! لبیک!
مخصوصا انصار در این بازگشت پیش قدم بودند و حمله سختی از هر جانب به لشکر دشمن کردند و با یاری پروردگار به پیشروی ادامه دادند، آنچنانکه طایفه دشمن به طرز وحشتناکی به هر سو پراکنده شدند و پیوسته مسلمانان آنها را تعقیب می کردند.
حدود یکصد نفر از لشکر دشمن کشته شد و اموالشان به غنیمت به دست مسلمانان افتاد و گروهی نیز اسیر شدند.(سوره توبه آیه 25)
ادامه دارد...
#منتظران_هوشیار
#او_خواهد_آمد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهداء_ومهدویت
↶【با ما همراه باشید】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
_ _ _ _ _ _ _ _ _
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
AUD-20210305-WA0095.m4a
3.38M
صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی
به سفارش اقاصاحب الزمان ارواحنا له الفداء🌸
هرعملی رودرعصر جمعه ترک کردی این صلوات رو ترک مکن.
التماس دعای فرج.🌹
🦋🌹💖
#شهداءومهدویت
#نشردهید📡
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌸❅┅┅┅┄┄
➥ @shohada_vamahdawiat