eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
ادواردو آنیلی، ڪسی ڪه با تلاش و راهنمایی او، دوست نزدیکش کنت لوکا گائتانی لاواتلی پسر سلطان شراب ایتالیـا مسلمـان شـــد و جـــالـب اینـڪه سر نوشت شون یه جور بـود و هر دو به طـرز مشڪوڪی بـه شهــادت رسیدنــد. 🥀 اینڪه میگن رفیـق خوب اونیه ڪه تو رو یاد خـدا بندازه و موجـب سعادتت توی ایـن دنیـا و آخرت بشـه یعنی همین! @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹« یاریِ پنهان »... 🔺 یاران امام زمان (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) چه کسانی هستند؟ 🎤 استاد پناهیان... ... 🌤اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤 @shohada_vamahdawiat
🌹خریدعقدمان یک حلقه ی نهصد تومانی بودبرای من. همین و بس. بعد از عقد، رفتیم حرم.بعدش گلزار شهدا.شب هم شام خانه ی ما.صبح زود مهدی برگشت جبهه. 🌹شادی روح شهدا صلوات @shohada_vamahdawiat
خبر نازل شدن عذاب بر حارث به گوش همه مردم مى رسد ، آن ها به سخنان پيامبر يقين بيشترى پيدا كرده اند . اميدوارم كه اين خبر براى منافقان كه در ميان اين مردم هستند درس عبرتى باشد.☹ پيامبر نگاه به مردم مى كند ، مى بيند كه هلاك شدنِ حارث ، زمينه خوبى در مردم ايجاد كرده است . خيلى به جا است كه پيامبر براى مردم سخنرانى كند . الآن بايد از فرصت پيش آمده استفاده كرد ، پيامبر دستور مى دهد تا همه مردم پاى منبر جمع شوند . او بالاى منبر رو به مردم مى گويد : "اى مردم ! خوشا به حال كسى كه ولايت على را قبول كند و واى بر كسى كه با على دشمنى كند ، على و شيعيان او در روز قيامت به سوى بهشت خواهند رفت و در آن روز ، هيچ ترس و واهمه اى نخواهند داشت . خداوند از آن ها راضى خواهد بود و آن ها غرق رحمت و مهربانى خدايند. شيعيان على به سعادت ابدى خواهند رسيد و در بهشت منزل خواهند كرد و فرشتگان بر آنان سلام خواهند نمود.🌼 مراسم غدير با اين سخنان پيامبر به پايان مى آيد ، آخرين سخنان پيامبر در غدير، وعده بهشت براى شيعيان على(ع) است . هر كسى كه به ولايت على(ع) وفادار بماند و او را دوست بدارد، بهشت منزلگاه او خواهد بود. مراسم غدير رو به پايان است ، مردم مى خواهند به خانه و كاشانه خود بازگردند . آن ها نزد پيامبر مى آيند و اجازه مى خواهند تا حركت خود را آغاز كنند. پيامبر به آن ها اجازه مى دهد ، آنها آماده حركت مى شوند، خيمه ها جمع مى شود . اهل مكّه و يمن براى خداحافظى مى آيند، آنها با پيامبر وداع مى كنند و به سوى شهر خود مى روند . سپس آنانى كه منزلشان در مسير عراق و مصر است با پيامبر خدا حافظى كرده و حركت مى كنند . پيامبر هم همراه با مردم مدينه به سوى مدينه رهسپار مى شود.⚘ 🔺🔺🔺🔺🌻🔺🔺🔺🔺 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشات پراز غم نشه اقا سفره ی فاطمیه جمع نشه اقا🥀🥀🥀🥀🥀 @shohada_vamahdawiat
‌🌷مهدی شناسی ۱۴۷🌷 🔷اسامی امام زمان عجل الله فرجه 🔷 🌹نَهار🌹 ⬅️بررسي و شناخت حضرات معصومين بالاخص حضرت ولي عصر عج الله فرجه نه تنها بر هر مسلمان واجب است كه وجوب شناخت، فوري و آني است. ⬅️در روايت معروفي از امام صادق(ع) آمده است :« مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» «كسي كه بميرد و امام زمانش را نشناسد با مرگ زمان جاهليت مرده است.» بحار الانوار ج۲۳ص ۸۹ ⬅️در روايت ديگري از امام باقر(ع) آمده است« مَنْ أَصْبَحَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ عَادِلٌ أَصْبَحَ تَائِهاً مُتَحَيِّراً » «هر كس از افراد اين امت صبح كند در حاليكه امام و جلوداري از طرف خدا ندارد صبح كرده در حاليكه سرگردان و متحير و گمراه است» و در ادامه اين روايت آمده است « إِنْ مَاتَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ مَاتَ مِيتَةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ » « و اگر اين فرد در اين حال بميرد كافر و منافق از دنيا رفته است.» ⬅️در ميان كتب روايي شيعه روايتهاي فراواني وجود دارد كه اشاره به وجوب شناخت امام زمان(عج) دارد. معرفت ما در جايگاه رفيع امام زمان (عج) هيچ تاثيري بر جاي نخواهد گذاشت بلكه معرفت آنان به فرد كمك مي‌كند تا از سرگرداني و حيرت و ضلالت نجات يابد. ⬅️ در دعاي زمان غيبت مي‌خوانیم:" اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي... » ⬅️خدايا اگر حجتت را به من معرفي نكني من دينم را گم مي‌كنم و گم كردن دين سخت‌ترين درد است كه درمان آن تنها به دعاي صاحب الزمان(عج) صورت مي‌گيرد. ⬅️حضرات معصومين قرآن ناطق هستند و معرفت نسبت به آنها از حيطه شناخت انسان ناقص بيرون است از همين رو با توجه به آيات قرآن جايگاه حضرت را در لابه لاي قرآن صامت بررسي مي‌كنيم. ⬅️قرآن در سوره مباركه شمس آيات ۱تا۳ مي‌فرمايد: « وَ الشَّمْسِ وَ ضُحَئهَا وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَّئهَا وَ النَّهارِ إِذا جَلَّئها» « به خورشيد و گسترش نور آن سوگند، و به ماه هنگامى كه بعد از آن درآيد، و به روز هنگامى كه صفحه زمين را روشن سازد، » ⬅️قسم به آفتاب و تابش هنگام رفعتش و قسم به ماه كه پيرو آفتاب تابان است و قسم به روز هنگاميكه جهان را روشن مي‌كند. ⬅️امام باقر(ع) از حضرت اباعبدالله امام حسين (ع) نقل مي‌كنند: شخصي تفسير اين آيات را از امام حسين (ع) درخواست كرد. ⬅️امام فرمودند: « الشَّمْس » وجود مقدس پيامبر اعظم هستند و « الْقَمَر » وجود مقدس اميرالمؤمنين كه به دنبال خورشيد ظاهر مي‌شوند. ⬅️«وَ النَّهَارِ إِذَا جَلَّئهَا» قائم آل محمد (ص) است.كه زمين را پر از عدل و داد مي‌كند بعد از اينكه مملو از جور و ستم شده بود. ⬅️بنابراين وجود خورشيد، ثقل عالم است كه اگر خورشيد نباشد نظام عالم به هم مي‌خورد و بايد توجه داشت كه زمين بايد رو به خورشيد باشد تا روز به وجود آيد و اگر نه هميشه شب است. ⬅️وجود مقدس امام زمان نهار هستند. نهار يعني زمان تلاش خاص، و زمانيكه تلاش در وقت خودش انجام گيرد شور و نشاط مي‌آورد.بنابراين اگر بخواهم در اين عالم تلاش داشته باشم در گرو اعتقاد به حضرت ولي عصر است كه اين سعي به ثمر مي‌رسد و آنگاه نهار را زمانِ غلبه بر ظلمت تعبير كرده‌اند. ⬅️بنابراين با ارتباط با حضرت، روزِ حقيقيِ زندگيمان ايجاد شده و حركت و تلاش در آن خستگي ناپذير است. 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶   eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂دفتر نقاشی 🍁خدا همیشه زیباست؛ 🍂اما فصل پاییز 🍁را برای دل خودت،،، 🍂آرام تر برگ بزن؛ 🍁و تمامی رنگ ها را به 🍂خاطر بسپار؛،،، 🍁که عشق لابلای همین 🍂رنگهای زیباست ... زندگیتون پراز رنگهای زیبا 🍁🍂 💖💖💖💖💖💖💖
خدایا شبم را به یادت بخیر کن.... 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ دست مرا بگیر ببین ورشکسته ام آب از سرم گذشته و من دست بسته ام کار مرا حواله نده دست دیگری محتاجم و فقط به تو امید بسته ام #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 –چندلحظه صبرکنید. هاج وواج نگاهش کردم، قلبم بعدازچندلحظه به کارافتادودیوانه وارخودش رابه قفسه ی سینه ام کوباند، بالاخره نگاهم راازاوگرفتم وپخش زمین کردم. با قدمهای بلند خودش را به من رساند. صدای قدم هایش اکو شد درسرم. زانو زد جلوی پاهام و نگران گفت: –چی شده؟ تصادف کردید؟ یا زمین خوردید؟ با این کارش تپش قلبم بیشتر شد، صورتم داغ شد، یک قدم عقب رفتم ولی تعادلم رانتوانستم حفظ کنم، برای نیفتادن، خودم رابه دیوارچسباندم وعصایم به زمین افتاد. فوری عصارادستم دادوباغم نگاهم کرد. سعی کردم نگاهش نکنم، با صدایی که لرزشش پیدا بود گفتم: –نامه بَرتون بهتون نگفته؟ کنارم ایستادو گفت: –حتی نمی خوای نگاهم کنی؟ منظورت ساراست؟ مگه اون امدنی تو اینجوری بودی؟ سرم رابالا آوردم، ماتش شدم، لاغرتر شده بود. ولی مثل همیشه خوش لباس وخوش تیپ بود. یک قدم ازاوفاصله گرفتم و بی توجه به سوالش من هم پرسیدم: –چطوری اینجا رو پیدا کردید؟ چشم هایش نم شدو گفت: –دلتنگ که باشی، هیچی آرومت نمیکنه، جز دیدنش یا شنیدن صداش. تو که گوشیت رو جواب ندادی. منم از سارا به زور آدرس گرفتم و تصمیم گرفتم اونقدر بمونم اینجا تا بالاخره از خونه بیای بیرون، ولی دیدم تو اصلا خونه نیستی...انگار می خواست طعنه ایی چاشنی حرفش کند ولی حرفش را خورد. از حرفهایش دلم ضعف رفت، واقعا چقدر درسته که میگن دل به دل راه دارد. احساس سرما می کردم، درحالی که هوا خوب بود، تمام انرژی که داشتم را جمع کردم وگفتم: –سارا کار درستی نکرده آدرس اینجا رو بهتون داده. لطفا الانم زودتراز اینجا برید، سعی کردم لرزش لبهایم را کنترل کنم برای همین به داخل دهانم جمعشون کردم و ادامه دادم: – اینجا مارو می شناسند. چشم هایش تمنارافریادمیزدند. خیلی مهربان گفت: – پس خواهش می کنم چند دقیقه بیایید داخل ماشین بشینید باهم حرف بزنیم. چطور می توانستم قبول نکنم، دلم سرکش شده بود. یقه ی قفسه ی سینه ام راگرفته بودوبرایش قلدری می کرد. سرم را پایین انداختم و فکری کردم، یک آن، انگار تمام قول و قرارهایی که با خودم گذاشته بودم یادم امد، به خودم نهیبی زدم، که "مگر نمی خواهی تمامش کنی، پس دیگرحرفی نمانده". در دلم از خدا کمک خواستم. به چشم هایی که با محبت نگاهم می کرد چشم دوختم و نمیدانم این همه قدرت راازکجاآوردم، سیلی محکمی به دلم زدم. یقه ی قفسه ی سینه ام رارها کردودرگوشه ایی سنگ شد. – من حرف هام رو قبلا به شما گفتم، دیگه حرفی نمونده، لطفا مزاحم نشید. کاری نکنید که به خاطر مزاحمت های شما ترک تحصیل کنم و دیگه دانشگاهم نیام. لطفا از اینجا بریدو دیگه ام سراغم نیایید. شما یه خواستگاری کردید منم جواب منفی دادم تموم شد رفت، چرا اینقدر پیله می کنید. بعد زنگ را فشار دادم. خودم هم می دانستم که تمام نشده، می دانستم که دل منم پیله کرده ... انگار خرد شد، مبهوت نگاهم می کرد، از جایش تکان نخورد. مثل مجسمه شده بود. در راکه زدند، فوری داخل شدم و محکم بستمش. باصدای بسته شدن درچیزی درقلبم فروریخت، پشت در نشستم و بغض نشسته در گلویم را آرام آرام رها کردم واز خدا خواستم که بتوانم فراموشش کنم. صدای رفتنش را نشنیدم، حتی صدای روشن شدن ماشینش را. یعنی هنوز نرفته بود. با خودم گفتم بروم بالا و از پنجره نگاهی بیندازم. به پاگرد که رسیدم از پنجره نگاه کردم همانجا نشسته بودو سرش پایین بود... ✍ ... 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🌷 📖محمد حسین را زیاد می‌خواند و قرائت آن را از کودکی ترک نمی‌کرد و در کودکی سر خواندن زیارت عاشورا بعد از نماز جماعت به امامت پدرش با خواهرش دعوا می‌کرد. ❓از او می پرسیدم که "محمد حسین چرا زیارت عاشورا می‌خوانی؟ در جوابم گفت که "هر کس زیارت عاشورا بخواند شهید می‌شود!" من گفتم "باب شهادت دیگر بسته شده چه جوری شهید می‌شوی؟ 🍃گفت که بالاخره شهید می‌شوم" وقتی در روز  عاشورا خبر شهادتش را به ‌من دادند, به یاد حرفش افتادم که گفت شهید می‌شوم. او غرق زیارت عاشورا بود و همان در زیارت عاشورا حاجتش را گرفت. @shohada_vamahdawiat
Narimani-14.mp3
3.5M
تا نماز جمعه در حریم بیت قدس✌️ آرزوی نابودی اسرائیل ✌️ 💥مداحی حماسی سیدرضا نریمانی 💥💥💥 🍁🍁🍁 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
💢برای اسلام حاضریم جان فشانی کنیم 🌱 در بخشی از سخنرانی🎤خود این گونه می گوید: 🌱اکنون گرد هم جمع شده ایم تا امتحان خود را به خداوند پس بدهیم و بگوییم که در هرلحظه و در هر کجا، در هر زمان و مکانی ، برای اسلام حاضریم جان فشانی بکنیم و به این نیت انقلاب کرده ایم که نه تنها اسلام در بلکه در تمامی جهان منتشر بشود. @shohada_vamahdawiat
شب بيست و دوم ماه ذى الحجّه است، پاسى از شب گذشته است. كاروان مدينه در دل بيابان به پيش مى رود ، هوا كم كم تاريك مى شود ، اذان مغرب نزديك است ، ما در دل بيابان ، توقّف كوتاهى براى خواندن نماز خواهيم داشت . نماز مغرب ، سريع خوانده مى شود و كاروان حركت مى كند ، بايد خود را به منزل بعدى برسانيم ، در وسط بيابان كه نمى شود منزل كرد ! هوا خيلى تاريك است ، ستارگان آسمان جلوه نمايى مى كنند ، نسيم خنكى از كوير مىوزد . راستش را بخواهيد خواب در چشمانم آمده است ، با خود مى گويم : كاش الآن در رختخواب راحت خوابيده بودم ! به يكى از همسفران خود ، نگاه مى كنم و مى پرسم : ــ حاجى ! آيا مى دانى تا منزل بعدى چقدر راه داريم ؟ ــ منزل گاه بعدى " اَبوا " است ، از غدير خُمّ تا آنجا حدود بيست كيلومتر است ، ما از سر شب تا الآن، تقريباً پنج كيلومتر آمده ايم ، با اين حساب پانزده كيلومتر ديگر بايد برويم . ــ راه زيادى در پيش داريم، امّا همه اين راه را به عشق مولايم مى روم. تلاش مى كنم تا خود را به پيامبر برسانم . نگاه كن ! در اين تاريكى شب ، چهره پيامبر مى درخشد ، در كنار او حُذيفه را مى بينم . به او سلام مى كنم و او با محبّت جواب مرا مى دهد . ما آرام آرام به مسير خود ادامه مى دهيم . بعد از لحظاتى سياهى هايى به چشمم مى آيد : ــ حُذيفه ! اين سياهى ها چيست ؟ ــ اين ها كوه هايى هستند كه ما بايد از آن ها عبور كنيم . ــ عبور از كوه در دل شب كه خيلى سخت است ، آيا نمى شود از راه ديگر رفت ؟ ــ نه ، راه مدينه از دل اين كوه ها مى گذرد . ما وارد اين منطقه كوهستانى مى شويم و در ميان درّه اى به راه خود ادامه مى دهيم . هر چه جلوتر مى رويم ، راه عبور باريك تر و تنگ تر مى شود . به گردنه اى مى رسيم كه عبور از آن بسيار سخت است ، اينجا جادّه ، تنگ مى شود ، همه بايد در يك ستون قرار گيرند و عبور كنند . شتر پيامبر اوّلين شترى است كه از گردنه عبور مى كند ، پشت سر او ، حُذيفه و عمّار هستند . خداى من ! چه گردنه خطرناكى ! ــ حُذيفه ! نام اين گردنه چيست ؟ ــ اينجا " عَقَبه هَرشا " است ، همه مسافران مدينه بايد از اين مسير بروند. پيامبر بر روى شتر خود سوار است ، ما مقدارى از بقيّه جلو افتاده ايم . در اين وقت شب ، سكوت همه جا را گرفته است ، در دل شب ، فقط پرتگاهى هولناك به چشم من مى آيد . بايد خيلى مواظب باشيم ! اگر ذرّه اى غفلت كنيم به درون درّه مى افتيم ، آن وقت، ديگر كارمان تمام است . ناگهان صدايى به گوش پيامبر مى رسد . اين جبرئيل است كه با پيامبر سخن مى گويد : "اى محمّد ! عدّه اى از منافقان در بالاى همين كوه كمين كرده اند و تصميم به كشتن تو گرفته اند". 💖💖💖💖🔷️💖💖💖💖 eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
🔴 توصیه اخلاقی از شهید حاج قاسم سلیمانی به علی نجیب‌زاده علی عزیز چهار چیز را فراموش نکن ۱- اخلاص، اخلاص، اخلاص. یعنی گفتن، انجام دادن و یا ندادن برای خدا ۲- قلبت را از هر چیز غیر از او خالی کن و پر از محبت او و اهل‌بیت(ع) کن ۳- نماز شب توشه عجیبی است ۴- یاد دوستان شهید ولو به یک صلوات برادرت، دوستدارت سلیمانی ۹۱/۷/۲۱ @shohada_vamahdawiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺با وجود سن کم، اونو به عنوان پیشکسوت اردوهای جهادی میشناختن 🔸"شهید امیرمحمداژدری" عمر خودش رو برای رفع محرومیت مردم صرف کرد... @shohada_vamahdawiat
🌹 ان شاء الله امشب درپرونده ی اعمال همه ی عاشقان و خادمان شهدا ثبت شود: 🌹محب اهلبیت سرباز امام زمان🌹 🌹وان شاءالله شهادت 🍃🍃 امشب هدیه میکنیم ده صلوات به روح مطهرشهید والا مقام 🥀🥀 ❤️شهیدحسین دار پیچ (بهرامی نیا)❤️ 💚💚💚💚💚💚💚💚💚 نام : حسین 💞✨ نام خانوادگی : 💞دارپیچ(بهرامی نیا)✨ نام پدر : حسن رضا💗 تاریخ تولد : 1343💐😍 محل تولد :روستای قلات تاکستان🌹🌹 محل شهادت : جبهه غرب(سردشت) 🍂🌼 تاریخ شهادت:1362/1/16🍃🍃 مزار:گلزارشهدای قزوین 🌺🌺 💞💞ان شاءالله شهید حسین دارپیچ عزیز دعاگویی تک اجرتون باشهدا ان شاءالله❤️ eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
شبتون بخیر التماس دعا فرج 💖💖💖💖💖💖💖💖💖 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ صبح جمعه رسیده از راه و در فراق تو بر لبم آه است ندبه ی چشم های بارانی ذکر «أین بقیة الله»است بی تو دلهای ماچه سرگردان بی تو احوالمان پریشان است #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat
گمنام ***: # سيره_شهدا💕 روزهاے اول ازدواج یه روز دستمو گرفت و گفت: "خانومـ...❤ بیا پیشمـ بشینـ کارت دارمـ..." گفتمـ. "بفرما آقاے گلمـ منـ سراپا گوشمـ.."🙄 گفت "ببینـ خانومے...💚 همینـ اول بهت گفته باشمااا... ڪار خونه رو تقسیمـ میڪنیمـ هر وقت نیاز به ڪمڪ داشتے باید بهـ بگے...☺️ گفتمـ آخه شما از سر ڪار برمیگرے خستہ میشے☹️ گفت "حرف نباشه حرف آخر با منه😉✌️🏻 اونمـ هر چے تو بگے منـ باید بگمـ چشمـ...!😂✋🏻 واقعاً هم به قولش عمل ڪرد از سرڪار ڪہ برمیگشت با وجود خستڰے شروع میکرد ڪمڪ ڪردنـ مهمونـ ڪہ میومد بهمـ میگفت "شما بشینـ خانومـ... منـ از مهمونا پذیرایے ميڪنمـ..." فامیلا ڪہ ميومدن خونمون بهم میگفتنـ "خوش به حالت طاهرھ خانومـ🙄 آقا مهدے، واقعاً یہ مرد واقعیه😍 منم تو دلمـ صدها بار خدا رو شڪر میڪردمـ...🌸🍃 واسہ زندگے اومدھ بودیمـ تهران با وجود اینڪہ از سختیاش برامـ گفته بود ولے با حضورش طعمـ تلخ غربت واسم شیرین بود😌 سر ڪار ڪہ میرفت دلتنـگ میشدمـ☹️😔 وقتے برمیگشت، با وجود خستگے میگفت... "نبینمـ خانومـ منـ...😍 دلش گرفتہ باشه هااا...💕 پاشو حاضر شو بریمـ بیرون😉 میرفتیم و یہ حال و هوایے عوض میڪردیمـ... اونقدر شوخے و بگو و بخند راھ مینداخت...😍😁❤️ که همه اونـ ساعتایے ڪہ ڪنارم نبود و هم جبران میڪرد...😌 و من بیشتر عاشقش میشدمـ و البته وابسته تر از قبل...🙈😢 ❤️ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @shohada_vamahdawiat