eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
1هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
7.3هزار ویدیو
17 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکسی نون دل خودشو میخوره ... حاجت داری بگو"یاالله"❤️🤲 واسه همسایه روشنایی بخواه ... 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
‌ 💠 روز تجلی بصیرت رویید دوباره فرصتی در تهدید شد در رگ ما خون دیانت تشدید روز نُه دی ملت بیدار و بصیر مشتی به دهان فتنه‌گرها کوبید ✍️ 📌حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه: مردم ما در مقابلۀ با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دی در سرتاسر کشور مشت محکمی به دهان فتنه‌گران زد (۱۳۸۹/۱۰/۰۸).
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید حاج احمد کاظمی:کسی که برای خدا کار میکنه شاده... 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂وقتی غبار نسیان روی ذهنها می نشیند و ایام فتنه هرازچندگاهی لرزه ای بر آرامش یک جامعه می اندازد ،اینجا در قلب مهد اسلامی ،نام دلیران و فدائیان خط ولایت هماره بر تارک این سرزمین می‌درخشد... فدایی راه ولایت 🌷🌷شهید محمد حسین حدادیان نام و یادش گرامی 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عاشق رهبری بود و سخنان ایشان را خیلی دوست داشت و مدام پیگیر بود و همیشه در همه کارها گوش به زنگ حرف آقا بود. 🍃به همه هم تأکید می کرد که در مسائل مختلف،فقط از حرف آقا پیروی کنید و تا پای جان مدافع ولایت بود. در مسعود جزء کسانی بود که جلوی فتنه گران ایستاد و با تمام وجود از نظام جمهوری اسلامی دفاع کرد... 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷از‌ خودش، از تصویرش و از زائرانش می‌ترسند... چهار روز تا ساعت‌ بوقت پرواز ابدی . 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز بصیرت و میثاق با ولایت با فدائیان ولایت 🌷🌷🌷 شهید احمد عطایی:کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد 🥀پاسدار شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد ۷ شهریور ۱۳۶۴ و ساکن محله فلاح تهران بود و مهندسی برق می‌خواند. احمد آقا علاوه بر این که پاسدار بود ، در مسجد محل فعالیت داشت. کتاب‌های فراوانی مثل کتاب‌های اخلاقی ، عرفانی و سبک زندگی ، خیلی مطالعه می‌کرد. 🌷 به قدری به حضرت آقا ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود «هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان» و می‌گفت: «کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند.» ▪️ به‌صورت داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و مردم مظلوم سوریه، راهی آن دیار می‌شود که در ۲۱ آبان ماه ۱۳۹۴ و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به شهادت می‌رسد. فرازی از وصیت نامه شهید ▪️افتخـار کنید به این هدیه‌ای که فدای راه رفته اولاد حـضرت رسول کردید. سر بالا بگیرید و فخر بفروشید که نان و لقمه تان، تلاشتان ثمر داده و جان پسر شما فدای این راه شد. دنباله رو و دسـت بوس رهبر انقلاب باشـید و همیشه ارادتمند نسبت به حضرت امام خـامنه ای (مدظله العالی). حـلالم کنید. 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
‌‌‌ #وصیت_نامه_آسمانی ‌شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی 💖‌«‌‌#قسمت_اول‌‌» "بسم الله الرحمن الرحیم" 🌷 شهادت
🗒 ‌‌‌‌ ‌‌شهیدحاج‌قاسم‌ سلیمانی «‌‌‌» 🌴💫🌴💫🌴 🌸پروردگارا! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را یعنی مجاهدین و شهدای این راه به من ارزانی داشتی🤲🌿 💖خداوندا!‌ ای قادر عزیز و ‌ای رحمان رزّاق، پیشانی شُکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع عطر حقیقی اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛😭 🌷چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت‌هایت است؛ نعمتی که در آن «نور» است، معنویت، بی قراری که در درون خود بالاترین قرار‌ها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد. ❣خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره‌مند نمودی .از تو عاجزانه می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما.🤲 🌿خدایا! به عفو تو امید دارم ‌ای خدای عزیز و‌ ای خالق حکیم بی همتا! دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به امید ضیافتِ عفو و کرم تو می آیم. من توشه‌ای برنگرفته ام؛ چون فقیر را در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!🍀🍃. 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
«ماه آفتاب سوخته» قسمت7⃣2⃣ ⭐️کودکان که میفهمند راه آب را بسته اند، انگار که هُرم آفتاب داغ کربلا ب
🌙«ماه آفتاب سوخته»🌞 قسمت8⃣2⃣ نیمه های شب هشتم محرم است، رباب، علی اصغر را سیراب کرده و علی اصغر چون فرشته ای آسمانی در آغوش سکینه خوابیده، امشب رقیه هم نزد رباب آمده،او دل از علی اصغر نمی کند، یک دلش پیش پدرش حسین و یک دلش پیش علی اصغر است، یک پایش در خیمه پدر و یک پایش در خیمه رباب است و همیشه خوابگاهش آغوش گرم پدر است، اما امشب همین جا کنار علی اصغر به خواب رفته، رباب صورت بچه ها را می بوسد، چون خواب به چشمانش نمی آید و حس کرده آخرین روزهایی ست که مولایش را در کنارش می بیند، قصد دارد به خیمه حسین برود و با یک نگاه به قامت دلارای همسرش، جانی دگر بگیر و جرعهٔ آبی بر شعلهٔ دلش برساند، اما باید بهانه ای بیابد تا به حضور امام برسد و در دل از خدا می خواهد هم اینک که پا از خیمه بیرون مینهد، قامت زیبای دلبرش را ببیند. ⭐️رباب پردهٔ خیمه را بالا می زند تا بیرون برود، هنوز پایش را از خیمه بیرون نگذاشته که صدای رقیه بلند میشود: بابا! و چون جوابی نمی شنود گریه سر میدهد: من بابایم را می خواهم. رباب به شتاب برمیگردد، رقیه کوچک را در آغوش می گیرد،رقیه بوی پدر را حس نمی کند و گریه اش شدت می گیرد. رباب بوسه ای از گونهٔ رقیه میگیرد و میگوید: گریه نکن عزیز دلم هم اکنون تو را به نزد پدرت میبرم و خوشحال است که بهانه ای برای دیدار یار به دستش افتاده. 🌟رقیه را بغل می کند و از خیمه بیرون می آید. در تاریکی شب چند قدم جلو می رود که ناگهان صدایی توجهش را جلب می کند: آری درست می شنود صدای یک زن است که می گوید: آری اردوگاه پسر پیامبر همینجاست، آن فوج لشکر آن طرف هم سربازان دشمن هستند. رباب کمی جلوتر می رود و خوب دقت می کند، آری درست می بیند خودش است، این که ام وهب است، همان زن نصرانی که چندی پیش در راه کربلا، کاروان حسین در کنار خیمه اش اتراق کرد و امام به رسم ادب نزد آن زن که تنها بود رفت، اومیگفت پسرش همراه عروسش در طلب آب به بیابان رفته اند. امام به او فرمود اگر چیزی می خواهد ،بگوید. ام وهب که بزرگی را در چهره حسین می بیند می گوید، در این بیابان تشنه لبیم و در جستجوی آب...ناگاه از زیر پای مولا، ابی زلال و گورا میجوشد. ام وهب تا چشمهٔ خنک و گوارا را میبیند می گوید: تو کیستی ای جوانمرد، چقدر شبیه حضرت مسیح هستی؟ امام می فرماید: من حسین ام، فرزند آخرین پیامبر خدا، به کربلا می روم، وقتی فرزندت رسید سلام مرا به او برسان و بگو که فرزند پیامبر آخرالزمان تو را به یاری طلبیده.. ادامه دارد.. به قلم: ط_حسینی