eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
967 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
7هزار ویدیو
17 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷حاج حسین در کلام سردار دلها حسین یه مالک بود... من معتقدم بالاتر از مالک...! یک وقت این را جایی گفتم، کسی به من خرده گرفت: تو مالک رو نمیشناسی این حرف رو میزنی؟ گفتم: ... 🌷🌷🌷 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🌷در شرایط بسیار سخت، اخلاص حسین آقا به عرش می‌رسید. وصلِ وصل می‌شد. با اشک و آه و استغاثه با خدا حرف می‌زد. 🌷در نخستین لحظاتی که در عملیات طریق القدس به چزابه رسیدیم و آتش دشمن وجب به وجب رمل‌ها را می‌سوزاند و بچه‌ها با بدن‌های چاک چاک مقاومت می‌کردند، حسین شروع به گریه کرد، با خدا حرف می‌زد. همان طور در حال دویدن و فرمان دادن و نیروها را پشت خاکریز چیدن، استغاثه می‌کرد و می‌گفت خدایا به من نگاه نکن، استغفرالله؛ تو به این بسیجی معصوم نگاه کن. 🎙راوی: سردار سیدعلی بنی لوحی 🕊 🥀شب و عاقبتتون شهدایی 🥀
مالکیت آسمان را به نام کسانی نوشته اند که به زمین دل نبسته اند ....🥀 🌹کسی بیاید من را دعوت کند به رفتن به" رفـتـن" از تمام کسانی که رفته اند و من هنوز مانده ام . 🌷 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
🇮🇷🌷امروز یکم شهریور تولد فرمانده مخلص و بی ادعای لشکر ۱۴امام حسین علیه السلام شهید حاج حسین خرازی بزرگمردی که باصداقت و صفایش قلب همه همرزمانش را تسخیر کرده بود همیشه در قلب مائی مرد بی ریا تولدت مبارک فرمانده. ❤️ 🥀حاج حسين رزمنده‌ها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. 🥀من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. 🥀مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون! تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟ گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی. ... 🥀 به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
برگی از خاطرات شهدا 🌷🌷 خاطره امشب از 🍂مرخصی به شرط عملیات 🥀سال ۶۱ در عملیات محرم، بعد از مرحله دوم این عملیات، وقتی به عقبه جبهه خودی و در خط پدافندی در منطقه ای از دهلران آمدیم ، بعد از یک روز فرماندهان اعلام کردند ، آماده بشید بروید مرخصی که دستور آمد گردان یا مهدی سریعا به خط شوند، تجهیزاتمان را بستیم و آمدیم به خط شدیم . که گفتند یکی از فرماندهان می خواهد صحبت بکند، وقتی آماده شدیم، دیدیم شهید حاج حسین خرازی و شهید ردانی پور ، آمدند. 🌷 شهید خرازی که یکی از دستانش بر اثر مجروحیت به گردنش انداخته بود، شروع کرد به سخنرانی و با همان لهجه شیرین اصفهانی در حالی که خنده برلبانش بود، گفت: بچه ها کوجا می‌خاین برین؟ همگی گفتیم مرخصی، گفت د،نشد، یه مرحله دیگه عملیات میرین، اونوقت ، اگه شهید نشدید و سالم برگشتید،☺️ میرین خونه هادون!! مجددا سازماندهی شدیم و در مرحله سوم عملیات در منطقه زبیدات عراق وارد عمل شدیم. 🌱 چقدر این فرماندهان ما با روحیه بودند اینم طنز روزای جبهه و جنگ بچه های قهرمان سرزمینمون بود که مرگ را به سُخره می گرفتند . شجاعت ،نجابت، صلابت و الی ماشاء الله نکوترین خصایص در کردار و گفتارشان موج می‌زد. شب و عاقبتمون شهدایی 🌷🌷