eitaa logo
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
10.4هزار ویدیو
26 فایل
ابرگروه( براهین )پاسخگویی به شبهات‌مذهبی وسیاسی روز در ایتا👇 http://eitaa.com/joinchat/925368339Ca1732dd521 کانال《 براهین 》👈 @barahin کانال همراه باشهدا تا آسمان @shohadabarahin_amar آیدی مدیران @Sotoudeh2 @Janemanoseyedali
مشاهده در ایتا
دانلود
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷🇮🇷🇮🇷 نماهنگ «سخن شهیدان» 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 چیزی به ما از خستگی‌هایت نگفتی... آخرین گفتگوی تلویزیونی رئیسی با مردم 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷آن وقت که شهید رئیسی گزارش عملکرد می دادند برخی فکر می کردند کار مهمی انجام نشده است ولی حالا می فهمند که این مرد بزرگ چه می کرد و نتیجه تلاش شبانه روزی او چه رفاهی برای مردم ایجاد می کرد. متاسفانه قدرشناسی نکردیم!😔 حاج آقا روحت شاد💔 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️ @shohadabarahin_amar  
4.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗯 توصیف زیبای از زبان - أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ... 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
2.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر معنوی ایتام... 🌷🌷رئیس‌جمهور شهید روزه اولین روز از ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱ را با حضور در کنار کودکان بی‌سرپرست تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور افطار کرد. 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
22.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما باید الان دنبال تبلیغ ریاست جمهوری شما میبودیم نه دنبال برنامه های شهادتتون..🌷🌷 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
9.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷مردم‌داری شهید رئیسی تکرار نمی‌شوی؛ 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازنشر بمناسبت ایام شهادت 🌷🌷 پیکر مطهرش سوخته بود ای بدن سوخته فاطمی (س) یازهرا (س) ▫️خاطره گویی حاج منصور ارضی از درخواست شهید رئیسی که نتوانست اجابتش کند [مراسم سوم شهدای خدمت در سال گذشته] 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
2.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شباهت به شهید سلیمانی! ♨️ تصاویری از سخت‌کوشی بی‌نظیر ! ‼️ آسوده بخواب شهیدِ خستگی‌ناپذیر... به مناسبت ایام شهادت شهید رئیسی 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷راهت ادامه داره... 🎵نماهنگ با صدای ابوذر روحی 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
8.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷به یاد خادم الرضا آیت الله سید ابراهیم رئیسی ای جلوه‌ی احدی، مگه صدام نزدی؟ کم منو و کَرمت ،امام رضا مددی 🥀 به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید ┏━━━━━━━━🌷🍃━┓ @shohadabarahin_amar ┗━━🌷🍃━━━━━━━┛
🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
📕رمان #تَله_در_تهران 🔻قسمت دوازدهم ▪دیگر دلم راضی نمی‌شد با حامد تماس بگیرم؛ او هم مشغلۀ کار
📕رمان 🔻قسمت سیزدهم ▪سنگینی کلماتش شبیه تگرگی از سنگ در سرم کوبیده شد؛ احساس کردم تمام استخوان‌های بدنم از درد در هم شکست و نفسم بند آمد. ▫️قلبم از غصه یخ زده و طوری عصبی شده بودم که حتی نمی‌توانستم رفتارش را تحلیل کنم. ▪️دلم می‌خواست تمام این حرف‌ها شوخی باشد و احساس می‌کردم عشقم را گم کرده‌ام که در اوج عصبانیت، شبیه دخترکی ترسیده به گریه افتادم: «تو چِت شده حامد؟ پریروز میگی باید بیشتر فکر کنم، این چند روز دیگه مثل قبل نه بهم زنگ زدی نه پیام دادی، حالا کجا داری میری؟ مگه من چه گناهی کردم که داری اینجوری تنبیهم می‌کنی؟» ▪گلویم از گریه پُر شده بود و او نمی‌دانست چطور قلب شکسته‌ام را وصله بزند که مثل گذشته برای به دست آوردن دلم به التماس افتاد: «محیا! من غلط بکنم بخوام تنبیهت کنم! من بمیرم نبینم تو اینجوری گریه می‌کنی ولی به خدا الان همه چیز به هم ریخته! من از بعدازظهر که خبر رو شنیدم نتونستم حتی یه قطره آب بخورم! باور کن اصلاً به حال خودم نیستم که بخوام به چیزی فکر کنم.» ▫️آشفتگی فکرش از صدای شکسته‌اش پیدا بود و باور کردم نمی‌توانم مانع رفتنش شوم؛ غرورم اجازه نمی‌داد برای ماندنش بیش از این تلاش کنم و او همان شب راهی ورزقان شد. ▪️موبایل در دستم مانده و انگار جریان زندگی از دستم رفته بود که نگاهم خیره به نقطه‌ای ناپیدا، گم شده و ضربان قلبم هر لحظه کُندتر می‌شد. ▫️از اتاقم بیرون نمی‌رفتم؛ رمقی به قدم‌هایم نمانده بود تا تکانی بخورم و نمی‌دانستم به پدر و مادرم چه باید بگویم. ▪️ظاهراً حامد هم جرأت نکرده بود به کسی حرفی بزند؛ این را زمانی فهمیدم که زن‌عمو با مادرم تماس گرفت و با گریه خبر داد پسرش بی‌خبر از آن‌ها رفته است. ▫️ذهنم ویران‌تر از آنی بود که چیز زیادی از آن لحظات در خاطرم مانده باشد و نمی‌دانم آن ساعت‌ها چطور در خانۀ ما سپری می‌شد. ▪️پدرم با خشمی که زیر پوششی از صبر پنهانش کرده بود، در سکوتی سنگین فرو رفته و مادرم با نگرانی مرتب با زن‌عمو تلفنی صحبت می‌کرد تا ببینند تکلیف مراسم فردا چه می‌شود. ▫️محمد طوری عصبی شده بود که با گام‌هایی بلند دور خانه می‌چرخید و بی‌وقفه با حامد تماس می‌گرفت اما به گمانم در جاده بود که تلفنش آنتن نمی‌داد. ▪️در این میان کسی نبود تا یک کلمه از دردهای مانده بر دلم برایش بگویم و کسی که همیشه محرم درددل‌هایم بود حالا خودش دلیل تمام دردهایم شده و حتی یک خبر از حال خرابم نمی‌گرفت. ▫️در سایت‌های خبری، روایت تازه‌ای از وضعیت بالگرد رئیس‌جمهور نبود و من سرگردانِ سرنوشت زندگی‌ام که درست مثل حال یک ملت امشب به هم ریخته بود، بی‌هدف در موبایلم می‌گشتم که ایمیل جدیدی برایم آمد. ▪️چندبار پلک زدم تا مطمئن شوم درست می‌بینم؛ دکتر مرصاد امیری ایمیلی برایم فرستاده و در این وضعیت، فقط همین یکی را کم داشتم. ▫️عنوان ایمیل دعوت به شرکت در یک کارگاه هوش مصنوعی بود و از مشخصات ایمیل فهمیدم دعوتنامه‌ای است که به طور گروهی برای تمام مخاطبینش ارسال کرده است. ▪️مطمئن بودم بی‌توجه به مخاطبی خاص، ایمیل را برای همه فرستاده است اما همین ایمیل اتفاقی، خیلی چیزها را به خاطرم آورد و گره نگرانی‌هایم را کورتر کرد. ▫️از همان روزی که حامد تماس را قطع کرد و تا شب تلفنش خاموش بود، باید حدس می‌زدم حکایت احساسات این مرد که به گوشش رسید، او را نسبت به عشق‌مان دلسرد کرده و این روزها دنبال هر بهانه‌ای می‌گردد تا از من دورتر شود. ▪️همیشه خیال می‌کردم دکتر امیری از من متنفر است، حالا از دلیل رفتارهای عجیبش خبر داشتم و دیگر من از او متنفر بودم که می‌دیدم به سادگی زندگی‌ام را در زیباترین لحظاتش خراب کرده است. ▫️شب پایانی اردیبهشت ۱۴۰۳، برای تمام ایران به سختی سپری می‌شد و برای من سخت‌تر که حتی دیگر با حامد تماسی نگرفتم تا سرانجام حوالی ساعت ۶:۳۰ صبح که یکی از کانال‌های خبری را باز کردم و دیدم تصویر آیت‌الله رئیسی با یک جمله زیر عکس منتشر شده است: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» و هشتگی که نفسم را گرفت: «» ▪️از دیشب هر لحظه امیدمان کمتر می‌شد و باز باورم نمی‌شد کسی مثل او را به همین سادگی از دست بدهیم. ▫️دیگر حامد و مراسم عقدم از خاطرم رفته بود، مات و متحیر از اتاق بیرون آمدم و دیدم پدر و مادرم هر کدام گوشۀ یکی از مبل‌ها در خوشان مچاله شده و محمد کنج خانه کِز کرده است. ▪️تصویر شهید رئیسی روی صفحۀ تلویزیون، نوار مشکی و صوت تلاوت قرآن... 📖 ادامه دارد... ✍️ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد