✨اعتماد به نفس و شجاعتش از سن و سالش فراتر بود.۱۰ الی۱۱ سالی بیشتر نداشت ، پدر در حال آبیاری زمینهای کشاورزی دور افتاده از روستا بود. دوست داشت فرزندش را امتحان کند،شب سرد و تاریکی بود،رو به حسین کرد و گفت: «پسرم من هیچ وسیله ی روشنایی با خود نیاوردهام میروی از خانه فانوس را بیاوری؟»
حسین بدون معطلی میگوید: «بله پدر جان»وی تنها راه افتاد و ساعتی بعد با فانوس روشن به سمت پدر برگشت. آن شب پدر در نور کم رنگ فانوس، برق شجاعت را در چشمان حسین دید.
🔎سیره شهید والامقام
🌹#شهید_حسین_منفرد
📚منبع:ستارگان کویر،ص۱۰۸
🗣راوی:مادر شهید
🔹ولادت:۱۳۴۷/۷/۱۹-ارسک
🔸شهادت:۱۳۶۳/۷/۲۹-کامیاران
🇮🇷مزار: گلزار شهدای ارسک
📿شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🆔 @shohadaboshroyeh
✨اعتماد به نفس و شجاعتش از سن و سالش فراتر بود.۱۰ الی۱۱ سالی بیشتر نداشت ، پدر در حال آبیاری زمینهای کشاورزی دور افتاده از روستا بود. دوست داشت فرزندش را امتحان کند،شب سرد و تاریکی بود،رو به حسین کرد و گفت: «پسرم من هیچ وسیله ی روشنایی با خود نیاوردهام میروی از خانه فانوس را بیاوری؟»
حسین بدون معطلی میگوید: «بله پدر جان»وی تنها راه افتاد و ساعتی بعد با فانوس روشن به سمت پدر برگشت. آن شب پدر در نور کم رنگ فانوس، برق شجاعت را در چشمان حسین دید.
🔎سیره شهید والامقام
🌹#شهید_حسین_منفرد
📚منبع:ستارگان کویر،ص۱۰۸
🗣راوی:مادر شهید
🔹ولادت:۱۳۴۷/۷/۱۹-ارسک
🔸شهادت:۱۳۶۳/۷/۲۹-کامیاران
🇮🇷مزار: گلزار شهدای ارسک
📿شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🆔 @shohadaboshroyeh
هدایت شده از 🇮🇷شهدای شهرستان بشرویه🇮🇷
✨اعتماد به نفس و شجاعتش از سن و سالش فراتر بود.۱۰ الی۱۱ سالی بیشتر نداشت ، پدر در حال آبیاری زمینهای کشاورزی دور افتاده از روستا بود. دوست داشت فرزندش را امتحان کند،شب سرد و تاریکی بود،رو به حسین کرد و گفت: «پسرم من هیچ وسیله ی روشنایی با خود نیاوردهام میروی از خانه فانوس را بیاوری؟»
حسین بدون معطلی میگوید: «بله پدر جان»وی تنها راه افتاد و ساعتی بعد با فانوس روشن به سمت پدر برگشت. آن شب پدر در نور کم رنگ فانوس، برق شجاعت را در چشمان حسین دید.
🔎سیره شهید والامقام
🌹#شهید_حسین_منفرد
📚منبع:ستارگان کویر،ص۱۰۸
🗣راوی:مادر شهید
🔹ولادت:۱۳۴۷/۷/۱۹-ارسک
🔸شهادت:۱۳۶۳/۷/۲۹-کامیاران
🇮🇷مزار: گلزار شهدای ارسک
📿شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🆔 @shohadaboshroyeh