✨بعد از شهادت شهید شدیدا افسرده شده بودم و نمیتوانستم غذا بخورم، فقط مایعات میخوردم، حوصله کار کردن نداشتم، در خانه نشسته بودم و اطرافیان نگران حال من بودند و دو ماه این شرایط ادامه داشت. از خدا خواستم شهیدم را در خواب ببینم.
نیمه های شب شهید را با حالت عجیبی در خواب دیدم و در آخر دست در گردن هم انداختیم بعد از گریه بسیار از خواب بیدار شدم، در حالی که همچنان گریه میکردم، صبح بعد از نماز صبح متوجه شدم که حالم تغییر کرده است. لباس کار پوشیدم و از خانه خارج شدم.
بعد از این تغییری که در رفتار من ایجاد شده بود دوباره شهید را به خواب دیدم که لباس های زیبایی پوشیده بود و شاد و خرم از در وارد شد. دست به گردنم انداخت و هر دو خندیدیم فهمیدم که شهید به خاطر ناراحتی من ناراحت بوده و وقتی من به روال عادی زندگی برگشتم او نیز خوشحال است به آرزویش رسیده بود و بهترین جایگاه ممکن را به دست آورده بود و امید این است که فردا شفیع ما هم باشد.
📢راوی:پدر شهید
🌹#شهید_مهدی_قاسمی_حسینی
📚منبع:ستارگان کویر،ص۵۱
🆔 @shohadaboshroyeh
✨بعد از شهادت شهید شدیدا افسرده شده بودم و نمیتوانستم غذا بخورم، فقط مایعات میخوردم، حوصله کار کردن نداشتم، در خانه نشسته بودم و اطرافیان نگران حال من بودند و دو ماه این شرایط ادامه داشت. از خدا خواستم شهیدم را در خواب ببینم.
نیمه های شب شهید را با حالت عجیبی در خواب دیدم و در آخر دست در گردن هم انداختیم بعد از گریه بسیار از خواب بیدار شدم، در حالی که همچنان گریه میکردم، صبح بعد از نماز صبح متوجه شدم که حالم تغییر کرده است. لباس کار پوشیدم و از خانه خارج شدم.
بعد از این تغییری که در رفتار من ایجاد شده بود دوباره شهید را به خواب دیدم که لباس های زیبایی پوشیده بود و شاد و خرم از در وارد شد. دست به گردنم انداخت و هر دو خندیدیم فهمیدم که شهید به خاطر ناراحتی من ناراحت بوده و وقتی من به روال عادی زندگی برگشتم او نیز خوشحال است به آرزویش رسیده بود و بهترین جایگاه ممکن را به دست آورده بود و امید این است که فردا شفیع ما هم باشد.
📢راوی:پدر شهید
🌹#شهید_مهدی_قاسمی_حسینی
📚منبع:ستارگان کویر،ص۵۱
🔹ولادت:۱۳۳۸/۲/۱۰-بشرویه
🔸شهادت:۱۳۶۱/۳/۱-خرمشهر
📿شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🆔@shohadaboshroyeh عضویت 👆