♦️۷ مهر، ۱۳۵۹ دشمن بعثی به پالایشگاه آبادان حمله هوایی کرد، آتش نشانان منطقه برای مهار آتش به پالایشگاه رفتند که در حین عملیات خاموش کردن آتش، مجدداً هواپیماهای دشمن اقدام به بمباران پالایشگاه می کنند که منجر به شهادت تعداد زیادی از آتش نشانان می شود.
🚨 ۷مهر، روز آتش نشانی و ایمنی در ایران گرامی باد.
🌹 نام و یاد تمامی شهدای #آتش_نشان، شهدای پلاسکو و همه درگذشتگان آتشنشان گرامی باد
#دفاع_مقدس
#هفته_دفاع_مقدس
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 «قصه بابا»،
را کیا یادشون هست..؟!
🔹 سرود ماندگار بچه های آباده
بنام "مادر برام قصه بگو"
که همه بچه های دهه ۶۰ ازش خاطره دارند
و یاد آور سالهای تلخ و شیرین
جنگ ۸ ساله ایران و عراق است.
◇ روایتی زیبا و نوستالوژیک
از درد دل یک فرزند شهید با مادر
و یادآوری خاطراتش از پدرشهیدش است.
◇ این بار «قصه بابا» را به روایت تصاویر ماندگار
از زمان، دوران دفاع مقدس، ببینیم.
🌷چهل وسومین سالگرد دفاع مقدس گرامیباد🇮🇷
#دلتنگی_فرزندان_شهدا
#دفاع_مقدس
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
سلامبرشهدا
کہ حافظ بیتالمال بودند
نہ شریڪ آن ؛
سلامبرشهدا
کہ حامے ولایت بودند
نہ رقیب آن ؛
سلامبرشهدا
کہ خدارا حاضروناظر مےدیدند
نہ ڪدخدا را...
سلام بر شهدا
که به خاطرحفظ وطن،ناموس و #حجاب رفتند
نه برای حفظ پست و مقام.
یاد و خاطره ی شهدا گرامی
#دفاع_مقدس
#هفته_دفاع_مقدس
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺چرا کار شهدا گرفته و مردم دوستشون دارن
ولی کار فرهنگی ما نمیگیره؟!
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
💬 #تحلیل_و_تبیین | با لباس خونی شهدا راز و نیاز میکردیم...
👈🏻 هشت روایت از پشتیبانی پرستاران و کادر درمان از رزمندگان اسلام
🌸 رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر، یکی از دلایل عظمت دفاع مقدس را پشتیبانی عموم ملت و حضور لایههای گوناگون اجتماعی در آن دانستند و گفتند: «در دفاع مقدس در بخشهای گوناگون پشتیبانی، خانوادهها، زنان خانهدار و دیگران هم بودند؛ در قسمت پشتیبانی از رزمندگان، شستوشوی لباسهای خونی رزمندگان ــ حوض خون که کتابش نوشته شد... و از این قبیل، اصلاً همهی ملّت درگیر بودند. نمیگویم همهی آحاد ملّت بودند امّا در سطح عموم مردم و لایههای گوناگون اجتماعی این حرکت حضور داشت؛ مخصوص یک جمعی نبود که از پادگانها راه بیفتند بروند بجنگند و برگردند. عظمت یک حادثه را از این ناحیه خوب میشود فهمید».
🌹 به همین مناسبت بخش ریحانه رسانهی KHAMENEI.IR برای روایت دقیقتر از حضور لایههای گوناگون جامعه در دفاع مقدس برای نسل امروز، به سراغ یکی از پرستاران باسابقه رفته که در دوران دفاع مقدس و ماجرای فداکارانهی شستوشوی لباسهای رزمندگان در پشت جبهه حضور داشته است.
https://eitaa.com/women92
🔎 ادامه را بخوانید:
khl.ink/f/53951
12.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 خاطره گوئی حاج حسین یکتا برای خانواده های شهداء
🌷#شبیه_شهدا_شویم
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
🔷 ۷ مهر روز بزرگداشت فرماندهان شهید دفاع مقدس گرامی باد.
🔸در این روز (۷ مهر ۱۳۶۰) پس از اتمام عملیات شکوهمند ثامنالائمه (ع) و شکست محاصره آبادان، سرلشکر فلاحی (رييس ستاد مشترک ارتش)، سرلشکر سيد موسی نامجو (وزير دفاع)، سرلشکر يوسف کلاهدوز (قائم مقام سپاه پاسداران)، سرلشکر فکوری (مشاور جانشين رييس ستاد مشترک ارتش) و سرلشکر جهانآرا (فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر و آبادان) قصد رفتن به محضر امام خمینی (ره) و ارائه گزارش به او را داشتند اما با سقوط هواپیما در نزدیکی تهران به کاروان عاشورا پیوستند.
🔸سرانجام خرمشهر نیز در ۳ خرداد ۱۳۶۱ آزاد شد و نوحه معروف «ممد نبودی ببینی» در وصف شهید محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر و به یاد رشادت های غریبانه او در روزهای منتهی به سقوط شهر در مسجد جامع خرمشهر سروده شد و در کرانه ابدیت در تاریخ ایران ثبت شد.
شهید آوینی: «جنگ برپا شده بود تا از خرمشهر دروازهای به كربلا باز شود و محمد جهانآرا به آن قافلهای ملحق شود كه به سوی عاشورا میرفت.»
🔹منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
راه را بااین ستاره ها می توان پیداکرد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
شهیدی که تروریستهای کومله گوشت بدنش را خوردند!
همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی برسر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است
شهید وکیلی ساکن شهر قم بود و در اردیبهشت سال ۵۹ و درجریان عملیات آزادسازی شهر سنندج بعد از نبردی دلاورانه ، مجروح شد و توسط کومله به گروگان گرفته شد.
شهیداحمد وکیلی همان لباس با آرم سپاهی که پوشیده بود، کفایت میکرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی برسر او بیاورند که باور این رفتارها از یک انسان بسیار سخت است
بعد از مجروحیت دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقود الاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از به گروگان گرفته شدن ایشان خاطرات یک برادر ارتشی است که از آن دوران دارد:
حدود یک سال و چندی که دردست کومله اسیر بودم همان اول پاشنههای هر دو پایم را با مته و دلر سوراخ کردند و برادران دیگر را هم نعل کوبیدند و با اراجیف و فحاشی براین عملشان شادمانی میکردند.
بعد از ۱۸ روز قرارشد ما را به سبک دموکراتیک و آزادانه!! محاکمه و دادگاهی کنند.
روزدادگاه رسید، عدهای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محکوم شدیم. حکم ما که اعداممان قسطی بود بصورت کشیدن ناخنها، بریدن گوشتهای بازو و پاها، زدن توسط کابل، نوشتن شمارهای انقلابی! توسط هویه برقی و آتش سیگار به سینه و پشت و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء میشد. که آثارش بخوبی به بدنم مشخص است.
عروسی دختر یکی از سرکردگان بود، دستور داده شد ۱۶ نفر ازمقاوم ترین بچههای سپاه وبسیج وارتش و دو روحانی راکه همه جوان بودند، آوردند و تک تک ازپشت سر بریده شدند، این برادران عزیز مانند مرغ سربریده پرپر میزدند وآنها شادی و هلهله میکردند.
شهید احمد وکیلی (سعید) ۷۵ روز زیر شکنجه بود، ابتدا به هر دوپایش نعل کوبیده وبه همین ترتیب برای آوردن چوب و سنگ به بیگاری میبردند. پس ازدادگاهی شدن محکوم به شکنجه مرگ شد بلکه اعتراف کند.
اولین کاری که کردند هر دودستش را ازبازو بریدند وچون وضع جسمانی خوبی نداشت برای معالجه و درمان به بهداری برده شد و این بهداری بردن و معالجه کردن هایشان بخاطراین بود که مدت بیشتری بتوانند شکنجه کنند والا حیوانات وحشی را با ترحم هیچ سنخیتی نیست.
پس از آن معالجه سطحی، با دستگاه های برقی تمام صورتش راسوزاندند، سوزاندن پوست تنها مقدمه شکنجه بود به این معنی که مدتی میگذرد تا پوستهای نو جانشین سوخته شده و آن وقت همان پوستهای تازه را میکندند که درد و سوزندگیاش بسیار بیش ازقبل است و خونریزی شروع میشود و تازه آن وقت نوبت آب نمک است که باهمان جراحات داخل دیگ آب نمک میاندازند.
تمام این مراحل را احمد(سعید) وکیلی را بااستقامتی وصفناپذیر تحمل کرد ولب به سخن نگشود.
او از ایمانی بسیار بالا برخوردار بود و مرتب قرآن را زمزمه میکرد. استقامت این جوان آن بیرحمها را بیشتر جری میکرد.
او که دیگر نه دستی، نه پایی، نه چشمی و نه جوارحی سالم داشت با قلبی سوخته به درگاه خدا نالید: خدایا مپسند اینچنین در حضور شیاطین افتاده و نالان باشم دوست دارم افتادگیام تنها برای تو باشد و بس خداوند دعایش را اجابت نمود. سعید را به دادگاه دیگری بردند و محکوم به اعدام گردید.
زخمهایش را باز کردند و پس از آنکه با نمک مرهم گذاشتند داخل دیگ آب جوش که زیرش آتش بود انداختند و همان جا شهید شد و با لبی ذاکر به دیدار معشوق شتافت.
اما آنها که حتی از جسد بیجانش نیز وحشت داشتند دیگر اعضایش را مثله نمودند و جگرش را به خورد ما که هم سلولیش بودیم دادند و مقداری را هم خودشان خوردند و البته ناگفته نماند مقداری را هم برای امام جمعه ارومیه فرستادند.
امروز همه ما در دفاع از خون پاک این شهدای مسئول و باید پاسخگوی خون پاک این عزیزان باشیم.
🌹شهدا شرمنده ایم.
که می دانیم کدام یک از اعمال مان مارا شرمنده شما می کند و خود را اصلاح نمی کنیم...
شهدا شرمنده ایم که همیشه شرمنده ایم...
شما را به سرورتان اباعبدالله قسم،کمک کنید تا شرمنده تان نباشیم
افکارما نیازمند یاری دستان شماست
ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا