eitaa logo
🌷شهدا دست ما را بگیرید🌷
284 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
80 فایل
شبیه شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتشار برای نخستین بار 📻شما صدای حاج قاسم سلیمانی را می‌شنوید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌👉🇮🇷@Maktabe_haj_ghasem 🌷 هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
،یعنی》 جوان شیعه ایرانی، محمدهادی ذوالفقاری در دفاع از مردم اهل سنت عراق در مقابل دشمنان و تفرقه افکنان، جونش‌ رو فدا میکنه… 🌷 هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
🌷 هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
قرار بود سقط بشه....!💔💔💔 و چه جنین هایی که سقط میشن و ما از آینده شون خبر نداریم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدر شهید سید کاظم ساروقی: شهید دادیم که اسلام زنده بمونه اون وقت دختره قدش از مامانش بلندتره ولی سر لخته کانال 🆔 @tahason_mardomi 🔎
‍ 💢رفتار یک مدافع حرم در برابر زن بدکاره موتورش را کنار خیابان نگه‌ داشت و به‌طرف زن بدحجاب رفت! کم مانده بود چشمان علی از حدقه بیرون بزند. اسدالله مقابل زن ایستاد و گفت: خانم ببخشید! شما این‌ وقت شب اینجا کنار خیابون چه کار می‌کنید؟! زن با غمزه نگاهی به سر و وضع اسدالله انداخت و با خنده گفت: دارم کاسبی می‌کنم! منتظر مشتری‌ام... تو و رفیقت مشتری هستید؟ ارزون حساب می‌کنم تا مشتری دائمی شید! صورت اسدالله سرخ شد، گفت: قیمتت چقدره! شبی چقدر کاسبی می‌کنی؟! با این حرف اسدالله نزدیک بود علی سکته کند. عقب‌عقب رفت و افتاد داخل جوی آب! زن گفت: به‌به... برادر شما هم بله! الکی ریش می‌ذاری؟! رد گم کنیه مارمولک؟! حالا چون پسر خوبی بودی و رفتی سر اصل مطلب امشب رو ارزون حساب می‌کنم! صد تومن خیرشو ببینی! اسدالله دست در جیب لباسش کرد و مبلغی پول بیرون آورد، رفت سمت علی و گفت: سی تومن بده! علی داشت قبض روح می‌شد و زبانش بند آمده بود. به‌ سختی گفت: آقااسدالله! جون مادرت ما رو بی‌خیال‌شو! من نون حلال خوردم توی عمرم از این کارها نکردم به امام حسین (ع). اسدالله گفت: «چرا چرت‌ و پرت می‌گی؟ پول‌ داری یا نه؟!» به‌زور پول را از علی گرفت و رفت طرف زن. علی بلند فریاد زد: من راضی نیستم! اسدالله هم گفت: مهم نیست! راضی می‌شی.... اسدالله رفت طرف زن و پول را به او داد و گفت: بفرمایین! صد تومنه، این هم روزی امشب شما! حالا تشریف ببرید منزل، کنار خیابون خطرناکه.... آمد طرف موتور و سوار شد، علی نگاهی به زن انداخت. حال او هم دست‌کمی از حال علی نداشت. هر دوی آن‌ها از کار اسدالله شاخ درآورده بودند. ادامه داستان👇👇
اسدالله گفت: سوار نمی‌شی برادر؟ علی با شرمندگی سوار شد و راه افتادند. برگشت به‌ طرف زن، همچنان مات و مبهوت به آن‌ها نگاه می‌کرد و بعد راهش را گرفت و رفت. 🔺آنچه خواندید گوشه‌ای از رفتار جوانمردانه شهید مدافع حرم فاطمیون "اسدالله ابراهیمی" است که در کتاب «بهار، آخرین فصل» به قلم مرتضی اسدی از سوی انتشارات روایت فتح به رشته تحریر درآمده است. @Emamkhobiha🌹
2023-10-02 13.18.36.mp3
6.2M
استادابوذرمنتظرالقائم ⚠️جعل و تغییر در لایحه عفاف_و_حجاب در دقیقه ۹۰⁉️😳 🔴 میدونستید کمیسیون قضایی مجلس، لایحه‌ی عفاف و حجاب رو تصویب کرد...👇 ❌اما ناگهان یک لایحه دیگر رفته به شورای نگهبان⁉️⚠️ 🚨نشر طوفانی🌪🌪🌪 🤝 بـه آمـرین بپیـوندیـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2023-10-02 13.18.36.mp3
6.2M
استادابوذرمنتظرالقائم ⚠️جعل و تغییر در لایحه عفاف_و_حجاب در دقیقه ۹۰⁉️😳 🔴 میدونستید کمیسیون قضایی مجلس، لایحه‌ی عفاف و حجاب رو تصویب کرد...👇 ❌اما ناگهان یک لایحه دیگر رفته به شورای نگهبان⁉️⚠️ 🚨نشر طوفانی🌪🌪🌪 🤝 بـه آمـرین بپیـوندیـد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا