💢#قصه_های_سرباز_قاسم(۹)
📌برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم
🔸️پدر
✍یک شب پدرم مرا با خودش برد سر خرمن ها در حاشیه رودخانه که فاصله زیادی با خانه ما داشت،شب گله گرازها به خرمن حمله کردند.من و پدرم بالای و درخت انجیری رفتیم یک گله گراز وحشی به خرمن حمله کردند پدرم هیایو می کرد و حیوانات وحشی مغرور اعتنایی به سر و صدای پدرم نمی کردند،در دل شب بخشی از خرمن را خراب کردند و من و پدرم بالای درخت انجیر،نظاره گر آنها بودیم.
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
🌷#شبیه_شهدا_شویم!
هدیه به روح مطهر امام و شهدا صلوات
دعوت به گروه "شهدا دست ما را بگیرید"👇👇
https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand