خبر کوتاه است اما بسیار بهت آور و غم انگیز. گروهی از اغتشاش‌گران ناشناس در عراق، نوجوان 16 ساله‌ای را سرخود محاکمه کرده و بلافاصله در میدان الوثبه بغداد او را اعدام نموده و جسدش را از تیر برق آویزان می‌نمایند . . شنیدن این خبر، مضاف بر بهت و حیرت این سوال را برای شنونده ایجاد می‌کند که چه شد عراق به این شکل وحشناک به هرج و مرج کشیده شد؟ اما سوال من چیز دیگری است: «چه شد که ایران به هرج و مرج کشیده نشد؟» چه چیزی موج ناامنی‌هایی را که توسط کشورهای غربی برای منطقه ما طرح‌ریزی شده بود، از ایران دور کرد؟ . . واقعیت آن است که هرج و مرج و آشوب و اغتشاش برنامه‌ای است که توسط سرویس‌های جاسوسی غربی برای تضعیف محور مقاومت و ایجاد حاشیه امن برای اسرائیل و فراهم نمودن بهانه‌ای برای حضور مجدد خود یا به روی کار آوردن عناصر وابسته به خود طرح ریزی شده است. این طرح در عراق و لبنان به راحتی موفق شد و ما امروز می‌بینیم که ماه‌هاست که درگیر این موضوع هستند. در عراق حتی منجر به سقوط دولت مستقر گشت و هیچ چشم‌انداز روشنی از آینده نیست. بعید است به این زودی‌ها دولتی بر سرکار آید که بتواند بیش از 6 ماه بر سر قدرت بماند. اما چرا با وجود هزینه بسیار برای ایران، در ایران جز چند روزی آشوب که به سرعت مردم خود را از آن جدا کردند، اتفاقی نیفتاد؟ . . تفاوت ایران با هر کشور دیگر، حضور رهبری حکیم به نام «سید علی خامنه‌ای» است. فردی که با یک سخنرانی چند دقیقه‌ای آن هم در حاشیه درس خارج فقه خود، توانست فتنه‌ای بسیار گسترده را در نطفه خفه نماید. فردی که سربزنگاه، بوی فتنه را پیش از همه احساس نمود و به سرعت با هزینه از آبروی خود، موج فتنه را از ایران دور کرد. بسیاری از بچه‌های انقلابی، آن روز که امام خامنه‌ای از طرح دولت حمایت کرد، نتوانستند علت اصلی آن را درک کنند؛ اما امروز اگر کمی تأمل کنند خواهند دید که چرا این سید عزیز، از آبروی خود هزینه نمود و چرا از دولتی که در بی‌تدبیری‌های او کسی تردید ندارد حمایت کرد. اگر آن چند دقیقه صحبت نبود، امروز همین خبرها از ایران به جهان مخابره می‌شد. مقایسه وضعیت کنونی عراق و ایران بیش از هر زمان دیگری، نعمت ولایت فقیه را به اثبات می‌رساند. . . امروز فهم عمق حکمت نهفته در این جمله امام خمینی (ره) که فرمودند: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیبی نرسد» آسانتر شده است. خدایا از عمر ما بکاه و بر عمر رهبرمان بیفزا @shohadaes

#نماز_شب #نماز_در_قبر زمانی که ما به همراه رضا در سپاه تایباد بودیم او نیمه های شب بر می خواست و به #قبرستان که اکنون #بهشت_شهدا نام دارد می رفت. بعد از چند شب به او شک کردیم. به اتفاق یكی از دوستان به دنبال او رفتیم تا بفهمیم او در دل این تاریكی شب به کجا می رود. همان طور که از پشت سرش می رفتیم دیدیم وارد #قبرستان شد رفت داخلی یكی از قبرها که خالی بود شروع کرد به خواندن #نماز_شب و گریه کردن و راز و نیاز با خدای خویش. با دیدن چنین حالی از این که به او شک کردیم،شرمنده شدیم. ۱۸۳-📚اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۲۳۰۰۰هزار شهید استانهای خراسان، شهید رضا ارجمندنیا تبریز ╔══════•••• ✿🕊╗ @shohadaes ╚🕊✿ ••••══════╝

🔴 #اذان_بی‌وقت 💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و می‌رفت رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و #فریاد زد: الله اکبر و الله اکــــبر ...نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله ... خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن. من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت: "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین #عروس بود که عروس توش بی‌حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره #گناه میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"همین. 🔴خاطره‌ای از شهید #مجیدزین‌الدین @shohadaes

شهادت مقصد نیست، راه است مقصد خداست و شهادت معقول ترین راه رسیدن به خدا... _شهید غلامرضا خدایی |🌸🍃

خودت را به دست حوادث و جریان ها نسپار چون خدا تورا آفریده است تا به وجود آورنده جریان ها باشی نه تسلیم شونده در برابر جریان ها... #شهید_بهشتی @shohadaes

#جالبه_نه! #اونجاهم_دنبال #بخور_بخورن #story #az_del_bego

دوستای عزیزم یه هدیه خاص واستون دارم 🤗 این شماره رو بگیرین 👇🏻 1640👈🏻👈🏻👈🏻🌹🌹 وقتی فهمیدین خاص بودنش واسه چی بود مارو فراموش نکنیدااا #التماس_دعا 😇✋🏻 @shohadaes

#یاد_یاران 🔷با شما هستیم...🔷 💠دیدم در مجلس دعایی نشسته ام، کسی میخواند: یا کریم و یا رب... بعد، ذکر مصیبت آقا امام حسین(ع)شروع شد.ناگهان محمد حسین را در مقابلم دیدم. خوشحال شدم و او رادر آغوش گرفتم. آن قدر محسوس بود که انگار در بیداری او را بغل کرده ام. بعد، یادم آمد که او شهید شده است، پیشانی ام را روی شانه اش گذاشتم و گریستم. گفتم: محمدحسین رفتی و ما را تنها گذاشتی... به آرامی سرم را بلند کرد و با لبخند گفت: علی آقا نگران نباش! ما با شماهستیم... ما با شما هستیم... 🔹راوی:محمدعلی کارآموزیان همرزم شهید محمد حسین یوسف الهی. 🌷شرح عکس یادگاری: ازراست شهید یوسف الهی شهید احمد امینی شهید حسینعلی عالی شهید پرنده غیبی ✅ @shohadaes

#دعوت 🌸شما هم دعوتید: 💠شب یلدای شهدایی💠 در جوار شهیدان شنبه ۳۰ آذر ازساعت ۴عصربه بعد 🌷گلزار شهدای کرمان🌷 ✅ @shohadaes

#یاد_یاران 💠قبرِ من اینجاست...!💠 🕊یک بار با محمدحسین به گلزار شهدا بودیم. یک به یک قبرهای دوستان شهیدش را نشان می داد و خاطراتی از آنها نقل می کرد.همین طور که میان قبرها می گشتیم یکمرتبه محمدحسین ایستاد رو به من کرد و گفت: هادی می‌خواهم چیزی بهت بگویم... گفتم: خوب بگو گفت: من شهید میشوم و مرا توی این ردیف دوم خاک میکنند و اشاره کرد به همانجا.... 🔷حدود دو سال بعد از شهادتش زمانی که به زیارتش رفته بودم یک مرتبه یاد حرف آن روز او افتادم. دیدم قبرش دقیقاًهمان جایی است که اشاره کرده بود. 🌷سمت راست عارف شهید محمدحسین یوسف الهی 🔹راوی: محمد هادی یوسف الهی ✅ @shohadaes

#عکس_ماندگار 🌸یادش بخیر شبهای نورانی جبهه... اینجا سنگری در فاصله ی صد متری عراقی‌هاست... در یکی از شبهای یلدای جبهه... ✅ @shohadaes