💖امیر المومنین علیه السلام :
🌸اجر #شهید بیشتر از کسی نیست که #قدرت_گناه دارد اما#عفّت می ورزد.
📚نهج البلاغه حکمت 474
✍لذت زندگے بہ بندگے
و لذت بندگے با #شهادت
کامل مے شود
لایق نبودن معنے اش
تلاش نڪردن نیست!
تلاش کنیم
شاید لایق #شهادت شدیم
@shohadaes
🔰 #برشی_از_کتاب
مغازهای بود نزدیک خانه که میرفتیم پسته میگرفتیم و مغز میکردیم و در قبال آن، دستمزد ناچیزی میگرفتیم. به همین هم دلمان خوش بود که بالاخره داریم کار میکنیم.
این کار، گاهی یک تا دو ساعت بعد از نیمهشب طول میکشید. حتی میشد که ما تا اذان صبح مینشستیم و پسته میشکستیم. بعضی وقتها که خسته میشدم، به محمود میگفتم: «اصلاً چرا باید خودمون رو اینقدر زجر بدیم و پسته بشکنیم؟ بلند شیم بریم بخوابیم.» محمود با وجود این که مثل من خسته بود، میگفت: «نه. اول اینا رو تموم میکنیم، بعد میریم میخوابیم. هرچی باشه، ما هم به اندازه خودمون باید به بابا کمک کنیم.»
اصرار داشت این پستههایی را که آوردهایم، زود تمام کنیم تا باز هم بتوانیم بیاوریم. پستههایی که میآوردیم، آنقدر ریز و دهانبسته بودند که گاهی از زیر چکش در میرفتند و چکش میخورد روی دستمان. همیشه دو سه تا انگشت آبله کرده داشتیم. بعضی از پستهها هم زیر چکش خُرد میشدند. اینطور وقتها، محمود اخمهایش را میکشید به هم و میگفت: «چهکار میکنی؟ مواظب باش. این مال مردمه، حقّالنّاسه.»
من با این که به خوبی میدانستم این پستهها مال مردم است و نباید حتی یک دانه از آنها را بخورم، اما محمود آنقدر دقیق بود که مدام یادآوری میکرد و میگفت: «نکنه از این پستهها بخوری! اگه صاحبش راضی نباشه، جواب دادنش تو اون دنیا خیلی سخته.»
گاهی اگر پستهای از زیر چکش در میرفت و این طرف و آن طرف میافتاد، تا پیدایش نمیکرد و نمیریخت روی بقیه پستهها، خاطرش جمع نمیشد...
دستمزد ناچیزی که بابت این کار میگرفتیم، با خوشحالی میریختیم تو قلّک و پسانداز میکردیم. یادم هست همان زمان، مادرم با یک چراغ فتیلهای آشپزی میکرد. خیلی دود میکرد و تا میخواست غذایی بپزد، کلی مشقّت میکشید. علاوه بر این، یخچال هم نداشتیم. آب میریختیم تو کوزه و میگذاشتیم زیرزمین تا سرد شود. من و محمود از همان اولِ کار، با هم قرار گذاشته بودیم که اولین چیزی که برای خانه بخریم، اجاقگاز باشد. دو سال طول کشید تا قلّکهایمان را شکستیم و با پول آنها توانستیم یک اجاقگاز برای خانه بخریم و مادر را برای همیشه از شرّ نفت و دودِ آن چراغ فتیلهای خلاص کنیم.
کمی از پولمان اضافه آمد. پدر کمک کرد و توانستیم یک یخچال هم بخریم. هیچ وقت فراموش نمیکنم که محمود چقدر خوشحال بود که توانسته با دسترنجش، وسیلهای برای خانه بخرد و در واقع خودش را در مخارج زندگی سهیم کند...
📕 حماسه کاوه(خاطرات و زندگی نامه سردار شهید محمود کاوه)
.........«🍃🦋🍃».........
@shohadaes
.........«🍃🦋🍃».........
سرود02.mp3
6.31M
#گلزار_شهدای_کرمان
#سرود
🔰اجرای گروه سرود
عشاق النبی در حضور
زائرین... تقدیم به ...
سربازان گمنام
امام زمان(عج)
✅ @shohadaes
#عکس_ماندگار
🔷فرماندهان ما
در دفاع مقدس،
از جنس نور بودند
و قلب ها را جذب
خود می کردند.
🌷شهید حاج قاسم
سلیمانی در جمع
بسیجیان لشکر
۴۱ ثارالله.
🌷شهید حاج ابراهیم
همت در جمع لشکر
جان برکف بسیجیان
دلاورمرد.
✅ @shohadaes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلام_رهبری
🌹شهیدان برای چه
به میدان جنگ رفتند؟
✅ @shohadaes
شهيد دادمولا شمس الديني
محل شهادت:دشت عباس تاريخ تولد:1339 تاريخ شهادت:1361
اي كساني كه مسئول دفن من هستيد،جنازه ام را در مكاني باز قرار دهيد،درب صندوق راباز بگذاريد ودستهايم اگر در بدن بودند بيرون بياوريد وبه همگان نشان دهيد كه من از اين دنياي فاني هيچ چيز نبردم به جزء يك دست لباس خاكي وخوني….
منبع: صبح رابر
#شهدا
#وصیتنامه
@shohadaes
🌺شهید محمودرضا بیضایی ( شهید مدافع حرم) 🌺
در 18 آذر ماه سال 1360 در خانواده ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد.
ایشان برای ادامه تحصیل دانشگاه افسری امام علی ع را انتخاب کرد و به این نحو وارد سپاه شد.
او از آغاز جنگ در سوریه، در جهت تحقق تشکیل نهضت جهانی اسلام، تلاش و مجاهدت شبانه روزی داشت. همواره مطالعه دینی و سیاسی داشت و به اخبار و وقایع داخلی و خارجی به خصوص تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. او به خاطر آشنایی با زبان عربی، با رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزب الله و همینطور با شیعیان مجاده عراقی و سوری ارتباطی تنگاتنگ داشت.
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شهید
با ما در کانال شهدایی همراه باشید
@shohadaes
🔶🔹با آغاز جنگ در سوریه از سال 90 برای دفاع از حرم های آل الله (ع) و یاری جبهه مقاومت، آگاهانه عازم سوریه شد. در آخرین اعزام خود در دیماه 92 به یکی ازیاران نزدیک خود اعلام کرد که این سفر برای او بی بازگشت است و از دو ماه پیش از اعزام بدنبال هماهنگی برای محل تدفین خود بود.
سرانجام، بعد از دو سال حضور در جبهه سوریه، در بعدازظهر 29 دیماه 92 همزمان با سال روز میلاد پیامبر اعظم (ص) و امام جعفر صادق(ع) در اثنای درگیری با مزدوران تکفیری استکبار در اثر اصابت ترکش های یک تله انفجاری به ناحیه سر و سینه، به فیض شهادت نائل آمد #شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شهید
با ما در کانال شهدایی همراه باشید
@shohadaes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خلاصه زندگی شهید محمودرضا بیضایی #شهید_محمود_رضا_بیضایی
#شهید
با ما در کانال شهدایی همراه باشید
@shohadaes