میگفت:
فڪرت كه شد امـام زمان،،
دلـت میشه امـام زمانی
عقلـت میشه امامزمانے
تصمـیمهات میشه امام زمانے
تمام زندگیت میشه امامزمانی
رنگ آقارو میگیری كمکم...
فقط اگه توی فكرتدائم
امـام زمانـت باشه...🌱
خودتو درگیر امام زمان کن
تا فکر گناه هم طرفت نیاد؛♥️
شبتون امام زمانی
#امام_زمان
@shohadaes
شهید عبدالمهدی مغفوری...
زندگینامه :
عبدالمهدی مغفوری در سال 1335 در کرمان در خانواده ای تنگدست ولی متدین به دنیا آمد.
پدرش برای دل مردم روضه می خواند و مخارج زندگی را از پشت دار قالی بافی فراهم می کرد.
عبدالمهدی در سایه چنین خانواده ای رشد کرد و تحصیلات ابتدائی و متوسطه را در کرمان به پایان برد.
آنچه در این دوران او را از دیگر همسن و سالانش متمایز کرد پایبندیش به دینداری بود.
او پس از پایان دوره دبیرستان در دانشسرا پذیرفته شد و در رشته برق فوق دیپلم گرفت.در همین زمان بود که به خدمت سربازی فرا خواند ه شد.این روزها با اوج گیری انقلاب توأم بود.
عبدالمهدی در این دوران سخت به مبارزات خود ادامه داد و پس از پیروزی انقلاب به کرمان باز گشت.
با اینکه در دانشگاه پذیرفته شده بود با پوشیدن لباس سبز سپاه را ترجیح داد.
او مدتی در کردستان بود.بعد از آغاز جنگ،تلاشش برای حضور در میدانهای نبرد و سازماندهی نیروها در استان کرمان،از او چهره ای مخلص و دلپذیر ساخته بود.
عبدالمهدی در موقعیت مختلف فرماندهی در سطح لشکر 41 ثارالله و بسیج قرار گرفت و بیش از بیش در روند پر تلاطم نبرد سهیم شد.
عملیات کر بلای 4 آخرین عملیاتی بود که عطر نفسهای این پیرو حقیقی ائمه اطهار (ع) و امام راحل را به جان می خرید.
عبد المهدی مغفوری در جزیره ام الرصاص پاداش جهاد اکبر و اصغر خود را گرفت و ساکن کوچه پروانه ها شد. #امام_زمان
@shohadaes
شهید عبدالمهدی مغفوری که معروف به عارف شهدا در عملیات کربلای 4 در جزیره ام الرصاص پاداش جهاد اکبر و اصغر خود را گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد در ادامه چند نمونه از کرامات این شهید بزرگوار را با هم میخوانیم:
پس از شهادت حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ پیکر پاکش را برای تشیع به کرمان آورده بودند
خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند.
مادر خانم حاج عبدالمهدی میگفت:وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم،با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید سعید به تلاوت سوره مبارکه کوثر مترنم است.
و من بیاختیار این جمله در ذهنم نقش میبندد که هان ای شهیدان.با خدا شبها چه گفتید؟
جان علی با حضرت زهرا(ص) چه گفتید؟
پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطرهای شگفت دارد:
وقتی میخواستیم او را که به برکت زندگی سراسر مجاهدهاش شهد وصال نوشیده بود به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به یکباره منقلبمان کرد. وقتی پیکر شهید را در قبر میگذاشتیم صدای اذان گفتن او را شنیدیم.
ازکرامات شهید از زبان دوست شهید:
تا اینکه من دچار بیماری سختی شدم و پزشکان از بهبودی من قطع امید کردند یک روز حاج مهدی با یک دسته گل سرخ به عیادتم آمد وقتی نظر پزشکان را به او گفتم اشک در چشمانم حلقه زد پس لیوانی را برداشت آن را تا نیمه آب کرد و چیزی زیر لب خواند و به آب داخل لیوان دمید پارچه سبزی را از جیب پیراهنش درآورد و با آب لیوان خیس کرد و نم آن را بر لبان من کشید و درآخر زمزمه کرد به حق دختر سه سالهی حسین…
روز بعد در عالم رویا خودم را در صحنهی کربلا دیدم دختربچه ای سمتم آمد و من قمقمه ام را به او دادم او آن را گرفت و فقط لبهای خشکش را تر کرد و دوباره به سوی خیمهها رفت اما سواری دختر بچه را با سیلی زد هرچه تقلا کردم به کمکش بروم نتوانستم یکباره از خواب پریدم و از همان لحظه حالم خوب شد و بهبود یافتم.
@shohadaes
شهیدی که در قبر اذان گفت و سوره مبارکه کوثر را تلاوت کرد.
عارف شهدا شهید حاج عبدالمهدی مغفوری
@shohadaes
این شهید بزرگوار مستجاب دعوه هست و سریع حاجت میده. مزار این شهید نازنین را مقام معظم رهبری طبق گفته ها ۵بار زیارت کردند.
حتی گفته میشه حضرت آقا در سفر استانی خود به کرمان نیمه شب ها مزار شهید را زیارت میکردند
شهدایی
شهیدی که در قبر اذان گفت و سوره مبارکه کوثر را تلاوت کرد. عارف شهدا شهید حاج عبدالمهدی مغفوری @sho
سردار سلیمانی در صحبتی اشاره کرده بود که ما هرگز فراموش نمیکنیم قرآن خواندن شهید مغفوری را در تابوت و اذان گفتنش را در قبر هنگام دفن، در همین رابطه یکی از دوستان شهید روایت کرده است: «وقتی پیکر شهید مغفوری را آوردند حال مساعدی نداشتم، داشتم گریه میکردم. در حزن و اندوه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که میگفت، شهید قرآن میخواند. یکی از روحانیون هم قسم خورد که صدای قرآن او را شنیده است. گفتم خدایا این شهید چه مقامی پیش شما دارد که این کرامت را به وی عطا کردی که از جنازهاش پس از چند روز که شهید شده صدای تلاوت قرآن میآید.
وضو گرفتم، رفتم بالای سرش و روی او را کنار زدم، رنگش مثل مهتاب نور میداد و بوی عطر عجیبی از پیکرش به مشام میرسید، وقتی گوشم را به صورت و دهانش نزدیک کردم مثل کسی که برق به او وصل کرده باشند در جا خشکم زد، چون من هم از او تلاوت قرآن شنیدم. درست یادم است در همان لحظهای که گوشم نزدیک دهان او بود شنیدم که سوره کوثر را میخواند. چند نفر دیگر هم شنیده بودند که قرآن میخواند.»
#امام_زمان
@shohadaes
وقتی عبدالمهدی آن دعا را بالای سرم خواند حالم دگرگون شد انگار که اصلاً مریض نبودم
یکی از روزهای ماه مبارک رمضان مهمان داشتیم و مادرم من هم مریض شده بود و داخل بیمارستان بستری بود. من از این قضیه خبر نداشتم و وقتی مهمان ها رفتند شهید به من گفت: آماده شو باید جایی برویم. رفتیم بیمارستان. اول من به داخل بیمارستان پیش مادرم رفتم. قرار بود که فردای آن روز مادرم را به خاطر عارضه قلبی عمل کنند. آمدم بیرون تا عبدالمهدی برود. شهید بالای سر مادر دعایی خوانده بود و برگشتیم خانه. فردا مادرم حالش خیلی خوب بود و گفت: من نیاز به عمل ندارم. وقتی آزمایش ها و عکس را دوباره تکرار می کنند اثری از آن بیماری نبود و مادر گفت: وقتی عبدالمهدی آن دعا را بالای سرم خواند حالم دگرگون شد انگار که اصلاً مریض نبودم. #همسر_شهید @shohadaes
🍃🌷 هشتم آذر ماه سالگرد شهادت، دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری در سال ۱۳۸۹ ، گرامی باد.
🍃⚘ هدیه به روح مطهر و منور این شهید سرافراز ، فاتحة مع الصلوات.
🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌿
#شهید_شهریاری
@khanevadeherani
@shohadaes
╲\╭┓
╭🌺🍂
┗╯\╲
ای آنکه در نگاهت صد آیه نور داری؟
کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
در خواب دیده بودم یک شب فروغ رویت؟
کی در سرای چشمم قصد ظهور داری؟ —————————————-
السلام علیک یا قائم آل محمد(عج) —————————————
همه گویند، به امید ظهورش صلوات
کاش این جمعه بگویند، به تبریک ظهورش صلوات
#امام_زمان
@shohadaes
قال الإمام المهدی، صاحب العصر و الزّمان (علیه السلام و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) : ما اُرْغَمَ انْفَ الشَّیْطانِ بِشَیْیء مِثُلِ الصَّلاهِ. بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۸۲، ضمن ح ۱۱.
فرمود: هیچ چیزی و عملی همانند نماز، بینی شیطان را به خاک ذلّت نمی مالد و او را ذلیل نمی کند.
#امام_زمان #حدیث @shohadaes
شهید امیر امیرگان و عنایت امام زمان(عج)
@shohadaes
از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت.
می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد.
نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند.
صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است.
ازش پرسیدم چه شده:
گفت: وقتی تابوت شهید نوژه تشییع می شد مردی نورانی را دیدم که سوار بر اسب در میان جمعیت بود. آن آقا شمشیری بر کمرش بود و روی شمشیرش نوشته بود: یا مهدی-عج، یکباره امام به سراغم آمدند و پرسیدند: «صورتت چرا ورم کرده؟» بعد آقا دستی به صورتم کشید و گفت خوب می شود. باورش برای خیلی ها سخت بود. اما نشانه ای که نشان از بهبودی امیر بود مرا به تعجب وا داشت. من حرف امیر را باور کردم. من که پدرش بودم از او گناهی ندیدم. بارها[او را] در حال خواندن نماز امام زمان(عج) دیده بودم. برای کسی از این ماجرا چیزی نگفتم چون باورش سخت بود.
شهید امیر امیرگان در سال 1366 به شهادت رسید. همه بدنش سوخته بود. ولی تعجب کردم. فقط گونه سمت راست صورت امیر همان جایی که آقا دست کشیده اند سالم مانده بود؛ حالا مطمئن شدم که فرزند پاک و مؤمن من در نوجوانی به خدمت امام-زمان-عج مشرف شده است.
#امام_زمان
کیهان فرهنگی به نقل از کتاب وصال، صفحه 166 الی 169
#شهید_حسین_محرابی:
اگر دختری حجابش را رعایت کند و پسری غیرتش را حفظ کند؛ و هر جوانی که نماز اول وقت را درحد توان شروع کند،
اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین«ع» خواهم کرد و او را دعا میکنم✨🧡
@shohadaes
حاج حسین یڪتامیگفت:
درعالم رویابه شهیدگفتم
چرابرای ما دعانمیڪنیدڪه
شهید بشیم؟!
میگفت مادعامیڪنیم
براتون شهادت مینویسن
ولی گناه میڪنیدپاڪ میشه.
شهادت روزیتون
💚