eitaa logo
شهدایی
759 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
160 فایل
"هرچه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست آورد به برکت خون این جوانان #شهید است ." #مقام_معظم_رهبری(مدظله العالی) ✅جهت ارتباط با مدیر،انتقاد ،پیشنهاد: @mpsh76 ✅پل ارتباطی شما با ادمین کانال آیدی تبادلات👇👇 @fpshm63
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 نام و نام خانوادگی: محمودرضا بیضایی تاریخ تولد: ۱۸/۹/۱۳۶۰ محل تولد: تبریز تاریخ شهادت: ۲۹/۱۰/۹۳ محل شهادت: سوریه، منطقه «قاسمیة» در جنوب شرقی دمشق تعداد فرزندان: یک فرزند دختر به نام کوثر ــــــــــــــــ🕊...🕊ـــــــــــــــــ شهید محمود رضا بیضائی در ۱۸ آذرماه سال ۱۳۶۰ در خانواده‌ای مذهبی و دارای ریشه روحانیت در تبریز متولد شد. تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در تبریز گذراند. در دوره تحصیلات دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی – مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز تبریز – درآمد و حضور مستمر در جمع بسیجیان پایگاه، اولین بارقه‌های عشق به فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت را در او به وجود آورد. ــــــــــــــــ🕊...🕊ـــــــــــــــــ 🔴بخشی از نامه شهیدمحمود رضا بیضایی کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. انشاء الله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید. اعوذبالله من الشیطان الرجیم فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً ان شاءالله ✨والسلام و علیکم و رحمه الله و رحمه الله و برکاه 👉 @shohadaes
♦️شهید محمود اخلاقی ۱۳۴۰؛ (۲ آبان) ولادت در کرمان ۱۳۴۶؛ شروع تحصیلات ابتدائی در شش سالگی ۱۳۵۱؛ شروع تحصیلات دوره راهنمایی ۱۳۵۳؛ مسافرت به جیرفت و دیدار با آیت الله ربانی شیرازی و وقوف کامل به مسائل انقلاب ۱۳۵۴؛ شروع تحصیلات متوسطه در دبیرستان ارتش ۱۳۵۸؛ عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۱۳۵۸؛ خروج از دبیرستان ارتش و ادامه سال آخر دبیرستان در دبیرستان شریعتی ۱۳۵۸؛ (۳۱ مرداد) اعزام به منطقه کردستان جهت مقابله با ضد انقلاب ۱۳۵۹؛ (آبان) عزیمت به منطقه سومار جهت مبارزه با ارتش بعث عراق. ۱۳۵۹؛ (۲۸ آبان) شهادت در سومار؛ مصادف با روز عاشورا
پرواز تا بیکران 🔹شهید حبیب الله نمازیان عشق و علاقه‌ی عجیبی به خلبانی داشت و هميشه شعار می‌داد بلند آسمان جايگاه من است و بهشت زهرا (س) در انتظار من است. 🔹حبیب الله نمازیان پس از اتمام دوره‌های خلبانی پايگاه رزمی مسجد سليمان كه یکی از محرومترين پايگاه‌های هوانيروز بود را انتخاب و به مسجد سليمان عزيمت کرد و در پايگاه رزمی مسجد سليمان علاوه بر خلبانی مسئول يگان خدمات پادگانی بود و خدمات شايسته‌ای را در آن يگان انجام داد. 🔹یکی از اقدامات موثر و به یاد ماندنی این شهید والا مقام تاسیس صندوق قرض الحسنه با همکاری تعدادی از هم‌رزمانش بود که به کسانی که مشکلات مادی داشت به صورت وام از صندوق بدون تشریفات اداری پرداخت می نمود و به صورت ماهانه وام را به صندوق مسترد می‌کرد و هر ماهه هر کدام از اعضای صندوق مبلغی را به حساب صندوق واریز می‌کردند و در گره گشایی مشکلات مادی دوستان این صندوق نقش به سزایی داشت. @shohadaes
📷میرحسینی «مالک اشتر» سپاه اسلام بود 🔹سردار شهید سلیمانی ماجرای شهادت همرزم عزیزش شهید میرحسینی را این‌طور وصف کرده است: "قاسم، بزرگ لشکر ۴۱ ثارالله بود که همه ابعاد یک فرمانده اسلامی را با تعاریف اصیل آقا امیرالمؤمنین (ع) داشت. در عملیات کربلای ۴ بچه‌ها خیلی نگران ایشان بودند؛ شهید میرحسینی در هیچ عملیاتی بدون زخم از صحنه خارج نشد، از تمام عملیات‌ها زخمی بر بدن داشت، به بچه‌ها گفته بود در عملیات کربلای ۴ نترسید که من شهید نمی‌شوم". 🔹سردار سلیمانی در ادامه خاطراتش می‌گوید: " قبل از عملیات کربلای ۵ شبی داخل سنگر نشسته بودیم و با میرحسینی صحبت می‌کردیم. گفت که تیر به این جای من خواهد خورد و انگشتش را روی پیشانی‌اش گذاشت و همین‌طور هم شد. هیچ‌وقت خبر شهادت ایشان را از یاد نمی‌برم. من در دو سه عملیات واقعاً از خدا می‌خواستم که پایان عمر من همین مقطع باشد. یکی همین عملیات کربلای ۵ بود؛ خصوصاً وقتی خبر شهادت شهید میرحسینی را شنیدم. احساس کردم لشکر ثارالله واقعاً منهدم و منحل شد و از همه مهم‌تر فکر می‌کردم شهادت ایشان تأثیر بسیار عمیقی بر عدم موفقیت ما در عملیات کربلای ۵ بگذارد". @shohadaes
بوسه امام بر پیشانی تنها رزمنده 🔹اشلو معروف‌ترین لقب شهید مرتضی جاویدی است و دلیل گذاشتن این لقب برای او این است که با لباس عراقی‌ها پیش خودشان می‌رفت و با آنان هم غذا می‌شد. او به سنگرهای عراقی‌ها می‌رفت و با آنها صحبت می‌کرد، بعدها عراقی‌ها پی می‌بردند که او ایرانی است و برای جاسوسی به سنگر آنها آمده‌است و برای سر مرتضی جاویدی جایزه می‌گذاشتند. 🔹پس از پیروزی در عملیات والفجر ۲ اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت‌ امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع عملیات را با حضرت امام در میان می‌گذارد و امام این شهید را در بغل می‌گیرد و بر پیشانی‌اش بوسه می‌زند. شهید صیاد شیرازی می‌گوید در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام می‌رسیم، فقط یک بار دیدم که امام رزمنده.ای را در آغوش گرفت و پیشانی‌اش را بوسید و آن کسی نبود جز شهید مرتضی جاویدی. @shohadaes
ماجرای مسلمان شدن پزشک معالج شهید مدنی 🔹شهید حمیدرضا مدنی قمصری، از طرف بنیاد جانبازان برای درمان ۳ بار به انگلیس و یک ‌بار به آلمان اعزام شد آن‌ هم برای دوره‌های ۶ ماهه، ۲ ماهه و ۱ ماهه. همیشه تنها می‌رفت. اجازه نمی‌دادند کسی با او برود. حتی دفعه آخر که تنها رفتن برایش مشکل بود، باز هم به همراه ویزا ندادند. البته تسلطش به زبان‌های خارجی بالا بود. به مترجم نیازی نداشت. 🔹در سفر آخر، بدنش نیاز به خون پیدا کرد. پزشک معالجش هرچه خون به او تزریق می‌کرد وارد رگ نمی‌شد! کادر پزشکی انگلیسی متعجب مانده بودند. حمید آقا حسابی خندید و به آنها گفته بود «شفیعی یا علی... محال است خون غیرمسلمان به بدنم وارد شود... هر کاری می‌خواهید انجام دهید. این اتفاق محقق نمی‌شود...» یک مسلمان سیاه‌پوست را آوردند و خونش را به حمیدرضا تزریق کردند. خون به سرعت و به راحتی وارد بدنش شد... پزشک معالجش، دکتر گیلیکز، بلافاصله شهادتین را گفت و مسلمان شد. @shohadaes
ماجرای یک جنایت در مقابل چشمان همسر و دختر خردسال شهید 🔹همسر شهید داریوش رضایی‌نژاد آن روز تلخ را این‌گونه روایت می‌کند: " شنبه ۱ مرداد بود که من و همسرم که با هم همکار بودیم راه افتادیم تا برویم دنبال دخترم آرمیتا. بین راه هم صحبت‌های معمولی را داشتیم و برنامه‌های آن هفته را داشتیم مرور می‌کردیم. وقتی رسیدیم دم در خانه من متوجه شدم که کسی دم در پارکینگ است. ما را که دید چند قدم به سمت جلو آمد و در همان لحظه نفر دوم از کوچه پشتی بیرون آمد. 🔹در ادامه می‌گوید: " من متوجه شدم که این نمی‌تواند عادی باشد. به همسرم گفتم داریوش اینها این‌جا چه کار می‌کنند؟ همسرم چیزی گفت در جواب من، همان لحظه دیگر به جلوی در پارکینگ رسیده بودیم. همسرم خواست ریموت را بزند که در پارکینگ باز شود که یکی از همان افراد رسیده بود کنار ماشین و شروع به شلیک کرد." 🔹همه‌چیز آن‌قدر سریع اتفاق افتاده بود که من حتی صدای یک آخ را هم نشنیده بودم. پیاده شدم از ماشین و ضارب را دنبال کردم که با صدای گلوله به خودم آمدم. ضارب داشت به سمت من هم شلیک می‌کرد که به همین خاطر پهلوی چپ من زخمی شد و من روی زمین افتادم. در همین حال که روی زمین افتاده بودم صدای دور شدن موتور آنها را می‌شنیدم اما ندیدم. @shohadaes
فرماندار‌ای که حاجی به دنیا آمد! 🔹حاج یونس زنگی‌آبادی اولین فردی بود که وارد منطقه عملیاتی می شد و آخرین فردی که از منطقه بیرون می رفت. عقیده داشت که چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم برایمان فرقی نمی کند ما باید وظیفه مان را انجام دهیم. 🔹یکی از همرزمان شهید زنگی‌آبادی می‌گوید: " من و حاج یونس و چند نفر دیگر از رزمنده ها برای زیارت مکه معظمه به حج مشرف شدیم در آن جا هیچ کس را ندیدیم که به کتابخانه ای برای خرید برود حاج یونس گفت: بیایید همگی با هم به کتابفروشی برویم که نگویند ایرانی ها اصلا کتاب نمی خوانند. " @shohadaes
آخرین هدیه پدر و یادگاری که برای فرزندش گذاشت 🔹شهید پویا ایزدی همیشه اوج احساساتش برای خانواده خرج می‌شد. یک بهانه کوچک کافی بود تا حتی یک شاخه گل در دست و برای شادمانی دل همسر و دخترش ریحانه وارد خانه شود. عید غدیر، عید ولایت و امامت را بسیار پر اهمیت می‌دانست و در این روز به همسرش عیدی می‌داد. همیشه می‌گفت من یک عشق آسمانی دارم که خداست و یک عشق زمینی که خانمم است. 🔹همسر شهید با یادآوری خاطرات مشترکش با شهید ایزدی می‌گوید: " ۱۰ روز قبل از اعزامش دو هدیه خریده بود گردنبندی برای ریحانه به مناسبت تولدش که او حضور نداشت و کیفی هم برای مدرسه‌اش خرید که استفاده کند. گردنبند را به دخترمان داد و گفت بیا بابایی این هم هدیه تولدت شاید من آن زمان نباشم. تا عمر داری این گردنبند را به یاد‌گار از پدرت داشته باش. هدیه من هم کادوی سالگرد ازدواجمان بود. گفت که این گردنبند هم به مناسبت سالگرد ازدواجمان. سالگرد ازدواجمان پیشاپیش مبارک. @shohadaes
معامله بر سر پیکر شهید 🔹داعش در همان ساعت‌های اول اعلام کرد که جنازه شهید هادی کجباف پیش ماست و در ازای دادن جنازه‌اش مبلغ کلانی از ایران می‌خواهد. 🔹همسر شهید با شنیدن این خبر با این کار مخالفت کرد و گفت: " این مبلغ هنگفت حتما صرف خرید تجهیزات و سلاح بیشتر توسط داعش خواهد شد تا همسران بیشتری چون همسر من کشته شوند. پس من راضی به این امر نیستم. در ثانی نمی‌خواهم عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران در پرداخت پول به گروه خوار و حقیر داعش زیر سوال برود. همسر من که دیگر شهید شده و روحش در درگاه خداوند است. من و خانواده‌ام پیکر ایشان را به خدا سپردیم". 🔹بعد از عکس العمل خانواده‌ی شهید مبنی بر مخالفت با پرداخت پول، داعش پیکر ایشان را به رگبار بستند و به جنازه ایشان جسارت کردند. ۵۰ روز پس از شهادت شهید کجباف داعشی‌ها از موضوع مبادله و یا خرید پیکر توسط نیروهای مقاومت مأیوس می‌شوند و پیکر را در منطقه‌ای به همراه چند تن دیگر از شهدا در گور دسته جمعی خاک می‌کنند. @shohadaes