🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸
🌹السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه🌹
🌹السلام علیکم یا اصفیاءالله و اودائه🌹
🌹السلام علیکم یا انصار دین الله 🌹
🌹السلام علیکم یا انصار رسول الله🌹
🌹السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله🌹
🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹
🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹
🌹سلام بر شهیدان بخش صفادشت🌹
🌹سلام بر شهید عزیز 🌹
🍀 #یوسف_قوجالو 🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🍀🌸 #پنجم_تیر 🌸🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌸❤️ #سالروز_تولد ❤️🌸
🌸❤️ #آسمان_نشین_شهرمان
💎 افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و بخش صفادشت
🌹 #شهید_والامقام 🌹
❤️ #یوسف_قوجالو❤️ را گرامی می داریم و این روز خجسته را به خانواده محترم شهید تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
به ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز صفادشت مخصوصا این شهید عزیز درود و سلام می فرستیم و از درگاه خداوند متعال تقاضای علو درجات برای آنها مسئلت می نماییم.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@shohadasafadasht
🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸
🌹السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه🌹
🌹السلام علیکم یا اصفیاءالله و اودائه🌹
🌹السلام علیکم یا انصار دین الله 🌹
🌹السلام علیکم یا انصار رسول الله🌹
🌹السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله🌹
🌹سلام بر شهیدان راه حق 🌹
🌹سلام بر شهیدان دفاع مقدس 🌹
🌹سلام بر شهیدان بخش صفادشت🌹
🌹سلام بر شهیدان عزیز نورافکن 🌹
🌹سلام بر شهید عزیز 🌹
🍀 #محمدقاسم_نورافکن 🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🍀🌸 #پنجم_تیر 🌸🍀
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌸❤️ #سالروز_تولد ❤️🌸
🌸❤️ #آسمان_نشین_شهرمان
💎 افتخار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و بخش صفادشت
🌹 #شهید_والامقام 🌹
❤️ #محمدقاسم_نورافکن❤️ را گرامی می داریم و این روز خجسته را به خانواده محترم شهید تبریک و تهنیت عرض می نماییم.
🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸
به ارواح طیبه و ملکوتی تمامی شهدا بویژه شهدای عزیز صفادشت مخصوصا این شهید عزیز درود و سلام می فرستیم و از درگاه خداوند متعال تقاضای علو درجات برای آنها مسئلت می نماییم.
#روحش_شاد_یادش_گرامی_باد.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@shohadasafadasht
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
سال 1340 بود که در محله عامری اهواز فرزندی به دنیا آمد که بعدها مایه افتخار خانواده و میهنش شد.
خانواده هاشمی که از سادات اهواز بودند، نام پسرشان را به یاد بزرگمرد تاریخ اسلام علی گذاشتند.
چند روزی از تولد علی کوچک قصه ما می گذشت که متوجه مشکل پای نوزاد شدند. دکترها گفتند برای درمانش باید پاهایش را شکست و گچ گرفت و تا یک سال همین وضعیت ادامه داشت و هر ماه گچ پاهایش را عوض می کردند.
علی اولین فرزند این خانواده بود و پدر و مادر جوان که در تنگنای معاش بودند به دلیل شغل پدر، مجبور به مهاجرت به شمال کشور شدند و این دوران هجرت و سختی و دوری از خانواده سه سالی گذشت و خواهر 14 روزه علی در آن منطقه به علت سردی هوا از دنیا رفت.
شاید همین مسئله باعث شد که آنها دوباره راهی اهواز شوند و این بار خانه ای در محله حصیرآباد اهواز گرفتند.
روزگار گذشت و علی در کوچه های حصیر آباد رشد کرد و قد کشید و با اینکه هنوز نوجوان بود و هیکلی کوچک داشت،
ادامه 👇
اما در ساخت خانه پابه پای بزرگترها کار می کرد و آجر روی آجر می گذاشت و همین رفتارهای مسئولانه اش تکیه گاه مطمئنی برای اهالی خانه بود.
علی نماز می خواند و در آن آفتاب طاقت فرسای جنوب و با اینکه هنوز چند سالی به تکلیفش مانده بود، روزه می گرفت و آنقدر متین و مودب بود و مسئول که امینی برای اطرافیانش شده بود و همه به پاس مهربانی هایش به او احترام می گذاشتند.
غروب که می شد به مسجد می رفت و دوستانش را نیز با خود راهی می کرد و بعد از رفتن همه هنوز آنجا بود، تا مسجد را آب و جارو کند که برای اقامه نماز جماعت فردا آماده باشد.
نوجوانی های علی یا در مسجد گذشت یا در زمین فوتبال و علی خودش شده بود یکی از بازیکنان اصلی تیم شهباز.
علی که خود یکی از شاگردان ممتاز مدرسه بود، بخشی از وقتش را برای تدریس به دیگر بچه های هم سن و سالش گذاشته بود.
فاصله خانه تا مدرسه بسیار طولانی بود اما علی هر روز این راه را پیاده می رفت و برمی گشت و پولی را که برای رفت و آمدش به او می دادند پس انداز می کرد و آن وقت هر گاه که مادر نیاز به پول داشت علی می رفت و آن را می آورد و با لبخندی به مادر می گفت بفرمایید مامان جان این پول را خرج کنید.
علی بزرگ و بزرگتر می شد که فعالیت های سیاسی مردم علیه رژیم شاه بالاتر گرفت و او نیز مثل خیلی از همشهری هایش در این فعالیت ها شرکت کرد و اعلامیه های امام را پخش کرد؛ چند باری هم ساواک او را دستگیر کرد.
ایام مبارزه گذشت و انقلاب به پیروزی رسید و او و دوستانش کمیته انقلاب اسلامی شهر را تشکیل دادند و وقتی سپاه در آن منطقه شکل گرفت علی از کمیته به سپاه رفت.
او نقشی اساسی در مهار فتنه های ضد انقلاب در مرزها و شهرهای جنوبی کشور داشت و از تحرکات دشمن زنگ خطر جنگ را احساس می کرد.
در همین ایام بود که علی در رشته پزشکی دانشگاه مشهد پذیرفته شد و خود را برای امتحان بورسیه دانشگاه های امریکا آماده می کرد که جرقه های جنگ زده شد و او ترجیح داد که بماند و مدافع سرزمین و دینش باشد.
حالا او و جمعی از دوستانش دست به تشکیل سپاه حمیدیه زدند و جوانان انقلابی دشت آزادگان را به آن جذب کردند که این گروه در برقراری امنیت و آرامش منطقه در روزهای پیش از شروع جنگ بسیار سنجیده عمل کرد.
نظرآقایی که شهید شد او به عنوان فرمانده سپاه حمیدیه منصوب شد.
یگان های رزم سپاه که شکل گرفت او نیز مامور تشکیل تیپ 37 نور شد و در روزهای اولیه جنگ مسئولیت سختی بر عهده او و یارانش گذاشته شد. آنها باید در محور کرخه کور با رهاسازی آب کانال سلمان به سمت نیروهای بعثی از پیشروی آنها به سمت خوزستان پیشگیری می کردند و با این کار وقتی که بعثی ها به سمت حمیدیه آمدند از سقوط این شهر که دروازه سقوط اهواز هم بود جلوگیری کردند.
سید پس از این عملیات که به نام شهیدان رجایی و باهنر مزین شده بود نام کرخه کور را کرخه نور گذاشت.
اگر آن روز سید و یارانش جلوی بعثی ها نایستاده بودند، خرمشهر که هیچ شهرهای دیگری هم یکی یکی سقوط می کردند.
تیپ 37 نور به فرماندهی سید در عملیات بیت المقدس بسیار نقش آفرینی کرد و پس از این عملیات بود که او فرمانده سپاه سوسنگرد شد.
جنگ وارد سومین سال خود شده بود که علی به عنوان فرمانده سرّی ترین قرارگاه جنگ که نامش نصرت بود انتخاب شد. این قرارگاه سرّی ترین عملیات ها را بر عهده داشت و... .
چند سالی از جنگ گذشته بود و تقویم سال 1363 را نشان می داد که علی ازدوج کرد و ثمره زندگی مشترک چهارساله اش دو دسته گل به نام های زینب و علی هستند.
سال 65 او را به عنوان فرمانده سپاه ششم امام جعفر صادق علیه السلام انتخاب کردند که از سپاه استان های خوزستان، لرستان، لشکر 5 نصر و سایر یگان ها تشکیل شده بود.
روزهای علی پیوسته در مجاهده در راه خدا گذشت تا چهارمین روز از تیرماه سال 67 یعنی چند روز تا پایان جنگ که این مردآشنای هور برای نجات چندین هزار نیرو جان خود و چند تن از یارانش را به خطر انداخت و در گمنامی به شهادت رسید و از آنجا که نمی دانستند او شهید شده یا به اسارت نیروهای بعثی در آمده است، شهادتش سال ها در پرده ابهام باقی ماند.
@shohadasafadasht
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید علی هاشمی نوشت: چهارم تیرماه سالروز شهادت مظلومانه فرمانده دلاور و خط شکن قرارگاه نصرت "سردار شهید علی هاشمی"است.
نمیدانم چرا هر وقت خاطرات علی هاشمی و ایام شهادت او را مرور میکنم بی اختیار حزنی از جنس غم جانسوز شهادت مظلومانه سید الشهدا امام حسین (ع) بر روح و جسمم حاکم می شود.
فرزند محله فقیر نشین حصیر آباد اهواز، که در نبرد عاشورائی جزایر مجنون در سال ۶۷ آسمانی شد و اجر شهادت و مظلومیت را توامان کسب کرد.
چه کوتاه بین و سطحی نگر بودند کسانی که بعد از مفقود شدن علی هاشمی در نبردی که تراکم گازهای سیانور و سیانید تمام حیات انسانی، حیوانی و نباتی جزایر مجنون را نابود کرده بود، زمزمه ای تلخ و جانسوز سر دادند که: "او با ارتش عراق همکاری و به آنان پیوسته است".
همان زمان فریاد زدم: "علی هاشمی، جوان انقلابی و سلحشورِ عربِ شیعه خوزستانی و پیوستن به ارتش صدام؟!
رجعت پیکر مطهر و استخوانهای خرد شده علی هاشمی به وطن در سال ۸۹ ، فرصتی بود برای بازگشت همه آنهایی که شهامت، شجاعت، تسلیم ناپذیری و وفاداری علی هاشمی ها
ادامه 👇
را با تیغ حسادت و عافیت جویی خود به مسلخ برده و می برند و درسی است برای ما که سرمایه های تکرار نشدنی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را چنانکه شایسته مقام بلند آنان است ارج بنهیم.
در سی و دومین سالگرد عروج عاشقانه و مظلومانه علی هاشمی، سردار دلاور میدانهای کرخه نور و بدر و خیبر به روح مطهر و کبریایی اش درود می فرستم و از صاحب سفره شهیدان، عاجزانه تمنا می کنم که ما جاماندگان نشسته بر فرش را نیز بر خوان کَرَم خود در عرش میهمان بگرداند.
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #پنجشنبه برابر است با
✨ 5 تیر 1399 ه.ش
✨ 3 ذی القعده 1441 ه.ق
✨ 25 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#لااله_الاالله_الملک_الحق_المبین
نیست خدائی جز الله، فرمانروای حق و آشکار
#ختم_قرآن
🔸صفحه 52
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#حدیث_روز
#امام_جعفر_صادق_ع
ما مِن شَهیدِ اِلاّ وَ یُحِبُّ ان یَکونَ مَع الحُسینِ علیه السّلام حتّی یدخُلونَ الجنَّهَ مَعَهُ
در روز قیامت هیچ #شهیدی جز این نیست که دوست دارد در محضر #امام_حسین علیه السلام باشد و همراه همه #شهدا در معیّت حضرتش وارد بهشت گردند .
📚کامل الزیارت ، صفحه ۱۱۱
@shohadasafadasht
❧🔆✧﷽✧🔆❧
💢#حرف_حساب
🔻برای مردم زندگی نکن!
➖تباه میشوی …
🔺غمگین ترین آدم ها
کسانی هستند که
برداشتِ دیگران
برايشان زیادی مهم است …
#پندانه
@shohadasafadasht
🏴 انا لله و انا الیه راجعون
🏴 با خبر شدیم #مادر_گرانقدر_شهید والامقام #علی_اکبر_افشار ، دارفانی را وداع گفته است.
مادران عرصههای نبرد حق علیه باطل که لیاقت خانواده شهید نصیب آنها شد بزرگوارانی هستند که همانند مادران روز عاشورا، با استواری تمام در راه خدا از عزیزترین جگر گوشه های خود گذشتند و با خدای خویش معامله ای بسی گران سنگ انجام دادند که از دل مادرشان شهدا فقط مادر شهید باید بود و فهمید! #بهشت_رضوان_الهی گوارای وجود شهیدان والامقام و پدر و مادرشان باد.
مصیبت فقدان مادر شهید والامقام علی اکبر افشار را به خانواده محترم شهید تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال رحمت و مغفرت الهی برای آن مرحوم و صبر و شکیبایی برای بازماندگان را مسئلت می نماییم.
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
@shohadasafadasht
#یوم_الحساب
قرآن مجید میفرماید: یکی از نامهای قیـامت یـوم الحساب است. روزی كه خدابه حسابِ اعمالِ بندگان رسیدگی می کنـد و بعـد هـم می فرمـاید ، روز قیـامت از همه #اعمال ریز و درشتی که تو دنیا انجام دادید سوال میشود: لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. نحل آیه ۹۳
قیامت از همه اعمال سوال می شود، ولی قـرآن بعضی از اعمال را به طورِ خاص اسم میاره و تاکـید می کند که روز قیامت از این ها سوال می شود. یعنی این ها خیلی مهم هستند
یکی از آن مـوارد #تهمت اسـت. تَاللهِ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ. سـوره نحل آیه ۵۶. سوگـند به خـدا ، قطعاً درباره افتراهایی که در دنیا میزدید، سوال خواهد شد.
حواسمون باشه تهمت هایی که زدیم آبروها که از مـردم بردیم. دروغ ها و غیبتهایی که کردیم. دونه دونه اش رو باید جـواب پس بدیم .
اگر حرفی کـه پشت سر مـردم می زنیم ، راست باشه میشود #غیبت.
امّا اگـر حرفی کـه پشت سـر مردم می زنیـم ، دروغ باشه می شـود #تهمت.
بنابراین #تهمت_بدتر_از_غیبت است.
#اطلاعیه
🔴به اطلاع مردم ولایت مدار و شهید پرور بخش صفادشت می رساند با موافقت و مجوز شورای سیاستگذاری ائمه جمعه استان تهران نماز جمعه از این هفته 6 تیر ماه در مصلای فاطمه زهرا (س) صفادشت پس از حدود 4 ماه تعطیلی برگزار خواهد شد.
مجری :محمد عطایی
قاری قرآن : برادر شفیق زاده
موذن : برادر علی نژاد
خطبه ها و نماز جمعه توسط حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای الله دادی امام جمعه موقت اقامه خواهد شد.
1-رعایت پروتکل های بهداشتی و فاصله گذاری اجتماعی الزامی است .
2-برنامه نماز جمعه راس ساعت 12/30آغاز خواهد شد .
3-نمازگزاران عزیز ماسک و سجاده ،مهر و دستکش همراه خود داشته باشند .
4-وسیله ایاب و ذهاب مثل گذشته و طبق برنامه ی تنظیمی ، آماده خدمات رسانی به نمازگزاران جمعه خواهد بود .
"" ستاد نماز جمعه بخش صفادشت ""
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #جمعه برابر است با :
✨ 6 تیر 1399 ه.ش
✨ 4 ذی القعده 1441 ه.ق
✨ 26 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#اللهم_صل_علی_محمدوآل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#ختم_قرآن
🔸صفحه 53
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
🍀🍃🌼
#حدیث_روز
#امام_محمد_باقر_ع
زمانی بر مردم میآيد كه امام و پيشواى آنان غيبت میكند، پس خوشا به حال كسانی كه در آن زمان بر فرمان ما استوار و ثابت قدم باشند.
@shohadasafadasht
🍀🌸🌺💐🌺🌸🍀
#سلام_امام_زمانم
آدینه ای دیگر ، چشم براه و منتظر ، طلوع کرد و آفتابش را بر گلدان های ایستاده در اضطراب مسیر انتظار ، گسترانید .
هزار فوج شاپرک ، هزار طاق رنگین کمان ، هزار هزار جوانه و هزاران دیده ی مشتاق ، به راهت خیره مانده اند ...
حتی عقربه های ساعت هم بیقرارِ آمدنت هستند ...
تعجیل در فرج آقا امام زمان عج
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🍀🌸🌺🌸🌺🌺🌸🍀
@shohadasafadasht
🌷💐🌺🌸🌺💐🌷
#پیام_امام_خمینی_ره
به مناسبت #سوء_قصد به جان #مقام_معظم_رهبری توسط منافقین کوردل در ششم تیرماه ۱۳۶۰
دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله #رسول_اکرم_ص و خاندان #حسین_بن_علی_ع هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و #سربازی فداکار در #جبهه جنگ و #معلمی آموزنده در #محراب و #خطیبی توانا در #جمعه_و_جماعات و #راهنمایی دلسوز در صحنه #انقلاب می باشید، میزان تفکر سیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند.
اینان با #سوء_قصد به شما عواطف #میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور و جهان #جریحه_دار نمودند .
🌷💐🌺💐🌺🌺💐🌷
@shohadasafadasht
این سردار عالی رتبه سپاه و فرمانده سرّیترین قرارگاه نظامی ایران برای صدام بسیار ارزش داشت.
تاریخ کشورمان پر است از نام هایی که برای این کشور همه چیز خود را فدا کردند، از مال گرفته تا جان؛ در جنگ های بسیاری که تاریخ ایران به خود دید تا شهدای امنیت. هشت سال دفاع مقدس نقطه عطفی بود برای نشان دادن ایمان و اعتقادات جوانانی که به تازگی انقلاب کرده و کشور خود را از شر ظلم نجات داده بودند.
تفاوت اصلی دفاع مقدس با جنگ های دیگر تاریخ کشورمان هم همین بود، در دفاع مقدس جوانان ما جان دادند، اما یک وجب از خاک خود را ندادند، جوانایی مثل، سید علی هاشمی، ابراهیم هادی، محمد ابراهیم همت، مهدی باکری، حسن باقری، حسین خرازی، عباس بابایی، عباس دوران و هزاران شهید دیگر.
سید علی هاشمی
علی هاشمی در سال ۱۳۴۰، در شهر اهواز به دنیا آمد. کودکی او مصادف بود با دوران سیاه حکومت پهلوی. سردار غلامرضا گرجیزاده از جمله فرماندهانی است که در آخرین لحظات با شهید علی هاشمی بوده است. او می گوید که علی هاشمی گمنام بود و این بارزترین خصوصیت این فرمانده است، چرا که امروز مصادیق آن در میان ما سخت پیدا میشود.
ادامه 👇
@shohadasafadasht
این طبیعی است کسی که گمنام است بسیاری از فضایلش نیز گمنام باقی خواهد ماند. علی هاشمی در زمان جنگ هیچ وقت جلوی دوربین نرفت و مصاحبهای انجام نداد و حتی در جلسات نیز به گونهای صحبت نمیکرد که مطرح بشود.
علی هاشمی در ۱۷ سالگی وارد مبارزات انقلاب شد. ۱۹ سالگی فرمانده شد. در ۲۱ سالگی فرماندهی چند تیپ را بر عهده گرفت و در ۲۷ سالگی به شهادت رسید و در ۴۹ سالگی پیکرش پیدا شد.
یگانهای رزم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کمی بعد از شرع جنگ تشکیل می شود. علی مأمور تشکیل تیپ ۳۷ نور شد و با این یگان، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر شرکت می کند. در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ ۳۷ نور منحل می شود و علی هاشمی به فرماندهی سپاه سوسنگرد می رسد. بعدها، از دل همین سپاه منطقهای بود که، «قرارگاه فوق سرّی نصرت» پدید آمد. در سومین سال جنگ، محسن رضایی، علی هاشمی را به فرماندهی «قرارگاه سرّی نصرت» انتخاب کرد. قرارگاه نصرت محل سازماندهی عملیات خیبر بود. این قرارگاه ابتدا در رفیع بود و پس از آن به هویزه منتقل شد.
شهید علی هاشمی با مردمداری که داشت نیروهای بومی را جذب کرده و از آنها تحت عنوان نیروهای «حراست مرزی» برای حفاظت از مرزها استفاده کرد و آنها جذب سپاه شدند؛ با این روش وابستگی بومیهای منطقه به نظام نیز بیشتر شد.
روز چهارم تیر ماه سال ۱۳۶۷ اتفاق تلخی رخ می دهد. ارتش بعث حملهای همهجانبه را برای اشغال منطقه هور آغاز می کند. حاج علی هاشمی در آن زمان، در قرارگاه خاتم ۴، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود. هنوز هیچ کس دقیق نمیداند که در این روز دردناک، چه بر سر سرداران «قرارگاه نصرت» آمد. شاهدان میگفتند که هلیکوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم۴ به زمین نشستند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند.
پس از آن، جستوجوی دامنهداری برای یافتن حاج علی هاشمی آغاز شد، اما به نتیجهای نرسید. اما مشکل جای دیگر بود، زیرا بیم آن میرفت که افشای ناپدید شدن یک سردار عالیرتبه سپاه، جان او را که احتمالاً به اسارت درآمده بود به خطر بیندازد، به همین سبب تا سالها پس از پایان جنگ، نام حاج علی هاشمی کم تر برده میشد و از سرنوشت احتمالی او با احتیاط فراوانی سخن به میان میآمد. اما خبر تلخ سرانجام اعلام شد و حدود ۲۵ سال اضطراب و استرس به پایان رسید. در روز ۱۹ اردیبهشت سال ۱۳۸۹ خبر کشف پیکر حاج علی هاشمی اعلام شد؛ خبری که تلخ بود و کوتاه.
یکی از همرزمان شهید هاشمی می گوید: تا زمانی که صدام زنده بود همه فرماندهان اتفاق نظر داشتند که اسمی از علی هاشمی نباشد. ما در رابطه با او هیچ حرفی نمی زدیم و اگر هم قرار بود حرفی از او به میان بیاید معتقد بودیم که او به شهادت رسیده است، چرا که علی هاشمی با توجه به ارزشی که برای صدام داشت در صورتی که زنده مانده بود یک برگ برنده برای او به شمار میآمد.
خاطره زیر به نقل از یکی از فرماندهان دفاع مقدس و از همرزمان این شهید بزرگوار، در صفحه ۱۷۸کتاب «هوری» آمده است؛ کتابی که حاوی خاطرات دوستان و همرزمان سردار شهید علی هاشمی است: علی هاشمی بسیار پرجنب و جوش بود. روحیه عملیاتی داشت. دشمن در چشمش حقیر بود، از کثرت عده دشمن هراسی به دل راه نمیداد. خلاق و ابداعکننده بود، با این که آموزش نظامی کلاسیک ندیده بود، اما ذهنش بسیار باز بود. چنان رفتار میکرد که فرماندهان بالاترش در سپاه درباره طرحهای او هیچ حرف و سؤالی نداشتند.
ادامه👇
@shohadasafadasht
علاقه عجیبی به امام خمینی (ره) داشت. به تمام معنا ولایتی و عاشق امام بود. یک بار خدمت امام رسید. هر وقت یاد آن روز میافتاد، حالت خاصی به او دست میداد. بیریا بود. من دقت زیادی در رفتارش کردم، وقتی آقا محسن [رضایی] یا [غلامعلی] رشید و [یحیی] رحیم صفوی میآمدند، همان برخورد و رفتاری را داشت که با نیروهای ساده زیر دستش می کرد.
با نیروها و حتی جوانترها خیلی سریع دوست میشد. یادم هست به فوتبال و تیم استقلال علاقه داشت، مسابقات دورهای برگزار میکرد و خیلی زود با نیروهای جدید رفیق میشد. توان نیروهای خودی و امکانات و تجهیزات دشمن را به خوبی میشناخت و بر اساس واقعیتها، طرح عملیاتی میریخت و اجرا میکرد.
فهمیده بود که بیسیمهای ما به راحتی توسط دشمن شنود میشود. برای همین از سوسنگرد ۷۰ کیلومتر سیم کشید و بین قرارگاههای هور تلفن ایجاد کرد. یکی دیگر از کارهای حاج علی تعیین اسم و مشخصات مستعار برای همه نیروهای اطلاعاتی بود تا در صورت اسارت کسی به ماهیت واقعی افراد پینبرد. او حتی کارتهای جعلی برای ما تهیه کرد. در واقع با این کارتها همه ما سرباز به حساب میآمدیم.
در حمیدیه که بودیم، بحث بنیصدر بود. روزی علی هاشمی گفت: بنیصدر از آن خائنهای درجه یک است. آن موقع هنوز درگیری با بنیصدر پیش نیامده بود. حتی در داخل سپاه خیلیها طرفدار او بودند، اما علی هاشمی دست بنیصدر را خوانده بود و به ماهیتش پیبرد.
روحش شاد و یادش گرامی...
@shohadasafadasht
بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در حاشیه این تصویر منتشر شده است که فرموده اند:
«نظام نه تنها با رفتن بهشــتی و با رفتن شـخصیتهای برجسته دیگری که چه با او، چه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسیدند، فلج و زمین گیر نشد، بلکه هر کدام از این شــهادت ها مثل خون تازه ای در رگ کالبد زنده و پر طراوت این نظام جوان دوانده شد و آن را سرحال تر، بانشاط تر و پرانگیزه تر کرد. این همان استحکام نظام است.»
گرامی باد یاد و خاطره شهدای هفتم تیر مخصوصا شهید والامقامی که به فرموده امام عزیز خمینی کبیر ره ، بهشتی یک ملت بود.
#روحشان_شاد_یادشان_گرامی_باد.
@shohadasafadasht
#ششم_تیرماه_1360
#ترور_نافرجام
چهار یا پنج روز از عزل بنیصدر میگذشت و جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. #آیتالله_خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت #امام_خمینی_ره رسیده بودند، بعد از دیدار طبق برنامهی شنبهها عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند.
خودرو حامل #آیتالله_خامنهای که از جماران حرکت میکرد، آن روز مهمان ویژهای داشت؛ #شهید_خلبان_عباس_بابایی که میخواست درد دلهایش را با نمایندهی #امام_خمینی_ره در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آنها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به #مسجد_ابوذر رسیدند و گفتوگویشان را در همان مسجد ادامه دادند.
نماز ظهر تمام شد.
#آقا رفتند پشت تریبون.
نمازگزاران همانطور منظم در صفوف نماز نشسته بودند.
پرسشهای نوشتهی مردم را به سخنران میدادند، اگرچه بعضی از پرسشها تند و حتی گاهی بیربط بود.
#آقا در سخنرانی مقدمهای چیدند تا به اینجا رسیدند که: امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من میخواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم .
بین جمعیت، #ضبط_صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فر و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با ته ریش مختصر که آن روزها کلیشهی چهره و تیپ خیلی از جوانها بود. خودش را رساند به تریبون.
ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران.
دستش را گذاشت روی دکمهی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت.
یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن.
آقا همینطور که صحبت میکردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند:
«در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهی جوامع بشری، نه فقط در میان عربها مظلوم بود.
نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای...
#انفجار!
#آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش ۴۵ درجهای به طرف چپ جایگاه افتادند.
اولین محافظ خودش را بالای سر #آقا رساند.
مسجد کوچک بود و همان یک محافظ، به تنهایی تلاش کرد که #آقا را بیاورد بیرون.
امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یک #ضبط صوت افتاد که مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جدارهی داخلی ضبط شکسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند
« عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی »
بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند.
سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد.
محافظها بلیزر سفید را انگار که ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور میراندند.
در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش میآمدند، زیر لب زمزمهای میکردند؛ #شهادتین میگفتند. لبها و چشمها تکان میخوردند؛ خیلی کم البته.
در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید.
پنج نفر آدم با قیافهی خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و #آقا را روی دست این طرف و آن طرف بردند.
با آن صورت خونآلود، کسی #امام_جمعهی شهر را نشناخت.
دکتری ضربان #قلب را گرفت: «نمیشود کاری کرد.» محافظها با سرعت به سمت در خروجی رفتند.
پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند؟ دارند تمام میکنند» اسم #آقای_خامنهای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.»
انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید.
کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اکسیژن و پایهی آهنی چرخدار را نمیشد برد توی ماشین. پایههای کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر #آقا. در تمام راه، ماسک اکسیژن را روی صورت #آقا نگه داشت و به همه دلداری داد.
یکی از محافظها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: #بیمارستان_بهارلو ، پل جوادیه.
ماشین انگار ترمز نداشت.
محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰ _ ۵۰ »؛ این رمزِ آمادهباش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده.
کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه.
محافظ یکدفعه توی بیسیم گفت:
با مجلس تماس بگیر ، اسم دکتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند #بیمارستان_بهارلو.»
ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه.
برانکارد آورند و #آقا را رساندند پشت در اتاق عمل.
دکتر محجوبی از همدان آمده بود #بیمارستان_بهارلو .
تازه جراحیش را تمام کرده بود.
داشت دستش را میشست که از اتاق عمل خارج شود.
#آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند.
سمت راست بدن پر از #ترکش بود و قطعات #ضبط_صوت .
قسمتی از #سینه کاملاً سوخته بود.
#دست_راست از کار افتاده بود و ورم کرده بود.
#ادامه👇
استخوانهای #کتف_و_سینه به راحتی دیده میشد.
۳۷ واحد #خون و فراوردههای خونی به #آقا زدند.
این همه #خون، واکنشهای انعقادی را مختل کرد.
دو سه بار #نبض افتاد.
چند بار مجبور شدند #پانسمان را باز کنند و دوباره رگها را مسدود کنند.
کیسههای #خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن #تزریق میکردند، اما باز هم #خونریزی ادامه داشت.
یکدفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.»
بیراه نمیگفت؛ فشار تقریباً صفر بود.
یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟
فشار کمکم بالا آمد و دوباره شروع کردند.
دکتر منافی، همان طور که میآمد #بیمارستان_بهارلو، تلفن زده بود که دکتر سهراب شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند.
#شهید_بهشتی هم دکتر زرگر را خبر کرده بود.
دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خونریزی را بند آوردهام.»
عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمیشد درمان را آنجا ادامه داد.
کنترل امنیتی #بیمارستان_بهارلو مشکل بود.
تنها #بیمارستانی هم که میشد بعد از عمل مراقبتهای لازم را به عمل آورد، #بیمارستان_قلب بود.
آن موقع رئیس #بیمارستان_قلب دکتر میلانینیا بود.
چند ماه بعد، نام همین #بیمارستان را گذاشتند : #بیمارستان_قلب_شهید_رجایی
هلیکوپتر خبر کردند.
نمیتوانستند بیمار را از میان ازدحام #مردم_نگران بیرون ببرند.
محافظ پشت بیسیم گفته بود که #قلب ایشان صدمه دیده؛ رادیو هم همین را اعلام کرده بود.
مردم نگران بودند که نکند #قلب ایشان از کار افتاده باشد، آمده بودند و میگفتند « #قلب ما را بردارید و به #ایشان بدهید.»
با هزار ترفند، هلیکوپتر را وسط میدان #بیمارستان نشاندند. تا برسند به #بیمارستان_قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد.
دکترها میگفتند #آقا چند مرتبه تا مرز #شهادت رفته و برگشته.
یکبار همان #انفجار بمب بود، یکبار #خونریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یکبار هم جمع شدن پروتئینها در #ریه و حالت #خفگی.
همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت.
چند پتو میانداختند روی #آقا.
گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر کنند.
معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در #ریه دیده بودند.
#آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند.
خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند.
اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود :
«همراهان من چطورند؟»
«مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
دکتر باقی روی سطحی از پوست بدن کار میکرد که برای ترمیم و پیوند به قسمتهای آسیبدیده برداشته بودند.
زخمها زیاد بودند.
درد زخمها خیلی زیاد بود، اما دکترها میگفتند تحمل #آقا زیادتر است. میگفتند :
اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند .
بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟
شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت.
چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند.
#امام_خمینی_ره مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند که:
#آقا_سید_علی_چطورند؟
پیامشان ساعت دو بعد از ظهر پخش شد.
دکتر میلانینیا رادیورا گذاشت بیخ گوش #آقا.
آن موقع ایشان به #هوش بودند؛ روح تازهای انگار در وجودشان دمید، جان گرفتند.
حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی #هفتاد_و_دو_تن را نمیدانستند.
از تلویزیون آمدند که گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا #آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به #امام_خمینی_ره خواندند:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خُمِّ مِی سلامت شکند اگر سبویی.
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌷💐🌺🌸🌺💐🌷
@shohadasafadasht97
🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
سالروز غم انگیز ترین روز انقلاب اسلامی ایران و شهادت شهید بهشتی و یارانش تسلیت باد.
سید محمد حسینی بهشتی
متولد ۲ آبان ۱۳۰۷ در محلهٔ لُنبان اصفهان
شهادت: ۷ تیر۱۳۶۰ در تهران
سیاستمدار و فقیه ایرانی و دومین رئیس دیوان عالی کشور پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، نخستین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نایب رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی بود.
گاهی از وی به عنوان نظریهپرداز ولایت فقیه نام برده میشد او از جمله افراد نزدیک به امام روحالله خمینی و از هواداران تشکیل حکومت اسلامی در ایران بوده و نقش بسیار مهمی در استقرار جمهوری اسلامی در ایران داشتهاست.
شهید بهشتی و ۷۲ تن از یارانش در هفتم تیر ۱۳۶۰ به دست منافقین به شهادت رسیدند
#روحشان_شاد_یادشان_گرامی_باد.
@shohadasafadasht
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #شنبه برابر است با :
✨ 7 تیر 1399 ه.ش
✨ 5 ذی القعده 1441 ه.ق
✨ 27 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_رب_العالمین
ای پروردگار جهانیان
#ختم_قرآن
🔸صفحه 54
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
بویژه شهدای عزیز هفتم تیر
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
@shohadasafadasht
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
#هفتم_تیرماه
غم انگیز ترین روز انقلاب:
#شهید_بهشتی را قبل از ترور فیزیکی، #ترور_شخصیت کردند.
امام خمینی ره: آنچه من راجع به شهید بهشتی متاثر هستم شهادت او در مقابل آن ناچیز است؛ و آن مظلومیت ایشان بود.
سالروز #شهادت_دکتر_بهشتی و ۷۲ تن از #یاران_انقلابی او در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی به دست منافقین کوردل را گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
🥀🕊💐🌹🕊🌹💐🕊🥀
@shohadasafadasht
#شهید_بهشتی:
در زندگی دنبال کسانی حرکت کنید که هر چه به جنبه های خصوصی تر زندگی ایشان نزدیک شوید، تجلّی #ایمان را بیشتر میبینید.
#سالروز_شهادت
@shohadasafadasht
هدایت شده از M.barat
🌺🍃🌸🍃🌼🍃🌺
🍀 #السلام_علی_المهدی_عج 🍀
امروز #یکشنبه برابر است با :
✨ 8 تیر 1399 ه.ش
✨ 6 ذی القعده 1441 ه.ق
✨ 28 ژوئن 2020 میلادی
🌸 ذڪر روز 🌸
#یا_ذالجلال_و_الاکرام
ای صاحب جلال و بزرگواری
#ختم_قرآن
🔸صفحه 55
🔸جزء 3
جهت سلامتی #امام_زمان_عج
و
#مقام_معظم_رهبری
و
هدیه به روح #امام_راحل #شهدا
🌺🍃🌸🍃🌸🍃🌼🍃🌺
#حدیث_روز
#امام_على_عليه_السلام
شُكرُ الإِلهِ يُدِرُّ النِّعَمَ
شكر خداوند نعمت ها را سرازير می كند .
غرر الحكم حدیث ۵۶۵۸
@shohadasafadasht
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹
#خاطره
#شهید_بهشتی
#سوختن_عبای_امام
قبل از #شهادت آقای #بهشتی ،
#امام خوابی ديده و به ايشان هشدار داده بودند .
نيمه شعبان بود
كه میخواستيم برای ديدن #مادر آقا به اصفهان برويم .
آن روز او به ديدن #حضرت_امام رفت .
موقعی كه برگشت،
ديدم خيلی ناراحت است.
علت را پرسيدم ،
گفت :
#امام فرموده اند
به اين #سفر نرو
و بيشتر مراقب خودت باش .»
هر چه پرسيدم خواب #امام چه بوده،
به من جواب نداد.
تا روز ختم او كه خانم #امام به منزل ما آمدند و من در بارهی خواب #امام سئوال كردم .
ايشان گفتند #امام خواب ديده بودند كه عبايشان سوخته است
و به آقای #بهشتی گفته بودند :
« شما #عبای من هستيد،
مراقب خود باشيد .»
راوی :
#همسر_شهید_بهشتی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹🕊🥀🕊🥀🕊🌹
@shohadasafadasht