🏴🥀🌹🕊🌹🥀🏴
#خاطرات_تفحص
#گوشه_ای_از_حرم
شب به #حضرت_ابوالفضل_ع متوسل شدیم و فردا هم تفحص را با رمز اسم آن حضرت شروع کردیم.
دست به کار شدیم اولین #شهید پیدا شد.
محتویات جیب #شهید را بررسی کردیم. کارت شناسایی اش پیدا شد.
#شهید_ابوالفضل_خدایار ، گردان امام محمد باقر (ع) ، گروهان حبیب اعزامی از کاشان .
بچه ها گفتند: توسل دیشب، رمز حرمت امروز و اسم #شهید با هم یکی شده .
بی اختیار به زبانم جاری شد که اگر اسم #شهید بعدی هم #ابوالفضل بود، اینجا گوشه ای از حرم آقاست .
دقایقی بعد داشتیم زمین را می کندیم . پیکر یک #شهید دیگر پیدا شد. اما خیلی عجیب بود! یک دست #شهید در عملیات قبلی قطع شده بود . پلاکش را پیدا کردیم . سریع استعلام کردیم .
گفتند : #شهید_ابوالفضل_ابوالفضلی ، گردان امام محمد باقر (ع) ، گروهان حبیب اعزامی از کاشان .
کتاب راهیان علقمه ، صفحه ۱۱۲
جهت سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان_عج و شادی روح #شهداء و #امام_شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#تاسوعای_حسینی_تسلیت
🏴🥀🌹🕊🥀🕊🌹🥀🏴
@shohadasafadasht
🌹🕊🥀🏴🥀🕊🌹
#سال1357
#هفدهم_شهریور
#میدان_شهداء_تهران
#جمعه_خونین
#قیام_خونین
#یوم_الله_هفده_شهریور1357
۱۷ شهريور مکرر #عاشورا و #ميدان_شهدا مکرر #کربلا و شهداي ۱۷ شهریور مکرر #شهداي_کربلا و مخالفان ملتها مکرر #يزید و وابستگان او هستند .
با گسترش دامنه #انقلاب و #تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف ، دولت #جمشيد_آموزگار مجبور به #استعفاء شد و #محمدرضا_شاه، #جعفر_شريف_امامي را که از سران فراماسونري و ۱۵ سال رييس #مجلس_سنا بود به قصد کنترل اوضاع ، مأمور تشکيل #کابينه جديد کرد.
رژيم شاه با اين تغيير و تحول و اعلام سياست #آشتي_ملي و احترام به #روحانيت، سعي داشت اوضاع را کنترل کرده و از #خشم و #نفرت عمومي بکاهد ، اما هوشياري حضرت #امام_خميني_ره باعث شد که ایشان طي پيامي خطاب به #ملت_ايران نقشه رژيم را رسوا و مردم #انقلابي را بيش از پيش آگاه و خروشان نمايند.
به اين ترتيب در ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ که مصادف با روز #عيد_فطر بود راهپيمايي #تاريخي و #عظيمي بر پا شد.
اين #تظاهرات در روز ۱۶ شهريور ماه بار ديگر تکرار شد و در بين مردم اعلام شد که #صبح روز بعد، يعني #۱۷_شهريورماه در #ميدان و #خيابان_ژاله ( #شهدا ) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولين ساعات #جمعه_۱۷_شهريور_ماه، رژيم شاه توسط #ارتشبد_غلامعلي_اويسي فرماندار نظامي #تهران اعلام حکومت نظامي کرد ، اما مردم در #ميدان_ژاله ( #شهداي کنوني ) تجمع کردند و ناگهان با ديدن #تانکها و #زرهپوشهاي_نظامي و #مأموران مسلسل به دست حکومت نظامي #غافلگير شدند.
#مأموران_مسلح پس از چند بار اخطار از زمين و هوا #جمعيت را #ناجوانمردانه هدف #رگبار قرار دادند و مردم بيگناه را به #خاک و #خون کشيدند.
عده زيادي از مردم در اين روز توسط #دژخيمان رژيم به #شهادت رسيدند، اما اين حادثه #نقطه_عطفي جهت افزايش #خشم و #اعتراض عمومي مردم و رسوايي بيش از پيش #رژيم گرديد و در #تاريخ ننگين ستمشاهي به عنوان #جمعه_سياه و #جمعه_خونين براي هميشه باقي ماند.
یاد و خاطره #شهدای این قیام خونین و #امام_شهداء گرامی باد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو_باد
🌹🕊🥀🏴🥀🏴🥀🕊🌹
🌴🥀🍀🌸🍀🥀🌴
#امام_زمان_عج_و_شهداء
#شهید_والامقام
#مهدی_فضل_خدا
در دست نوشنه هایش آورده بود: از ناحیه چشم مجروح شده بودم. در بیمارستان بعد از عمل گفتند دیگر بینایی خود را بدست نمی آورید. امیدم برای رفتن به جبهه از بین رفته بود. گریه می کردم و ناراحت بودم. غروب یکی از روزهای جمعه در اوج ناامیدی به #مولایم_متوسل شدم. از عمق جان مولایم را صدا می کردم. در حال زمزمه بودم که صدای پایی شنیدم. تازه وارد سلام کرد و گفت: "آقا مهدی، حالت چطوره؟!" با بی حوصلگی گفتم: "با من چکار دارید. ولم کنید. راحتم بگذارید." فرمودند: "آقا مهدی، شما با ما کار داشتی، مگر #بینایی_چشمت را نمی خواستی!؟" یک لحظه زبان بند آمد.
دستی روی صورتم حس کردم. چشمانم یکباره باز شد. آنچه می دیدم #وجود_نازنینی بود که در مقابلم قرار داشت. به اطراف نگاه کردم. در همین حین احساس کردم آقا در حال خروج از اتاق است. شتابان به دنبالش دویدم. همین طور که می رفتم گفت: "برگرد" گفتم: "نه آقا. بگذارید من با شما بیایم..." سراپا نشناخته به دنبالش از اتاق بیرون رفتم. اما کسی را ندیدم. جلوی راه پله پایم پیچ خورد و از پله ها افتادم. وقتی چشم گشودم روی تخت بیمارستان بودم. آنها با تعجب به چشمان شفا یافته من خیره شده بودند و من دنبال گمشده ام بودم.
📚کتاب وصال، صفحه ۱۰۹ الی ۱۱۱
جهت تعجیل در فرج و سلامتی #امام_زمان_عج و شادی روح #شهداء و #امام_شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌴🥀🍀🌸🍀🥀🌴
🌺🌴💐🌼💐🌴🌺
#شهدا
#امام_زمان_عج_و_شهداء
#شهید_والامقام
#محمدجعفر_نصر_اصفهانی
روزی که جنگ آغاز شد تصمیم گرفتم تا زمانی که جنگ هست و دشمن متجاوز قصد حمله به سرزمین ایران را دارد جبهه ها را خالی نگذارم . اما نمی دانستم وارد ارتش شوم یا به سپاه پاسداران بروم! تا اینکه شبی در عالم رویا آقا امام زمان(عج) را زیارت کردم . بلافاصله به یاد پرسشی افتادم که در ذهن داشتم . از مولایم پرسیدم : "آقا، تکلیف من چیست ؟! " مهدی فاطمه (عج) فرمودند : "ارتش به شما نیاز بیشتری دارد . به ارتش بروید ." به این ترتیب تکلیفم روشن شد .
📚 کتاب وصال، صفحه ۱۲۶
جهت تعجیل در فرج و سلامتی #امام_زمان_عج و شادی روح #شهداء و #امام_شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌺🌴💐🌼💐🌴🌺
eitaa.com/shohadasafadasht
🍀💐🌴🌺🌴💐🍀
#شهداء
#امام_زمان_عج
#شهید_والامقام
#احمدعلی_نیری
یک بار با بچه ها ی مسجد و احمد آقا به زیارت قم و جمکران رفتیم. بعد از اقامه ی نماز، به ما گفتن برای خرید یک ساعت وقت دارید. ما راه افتادیم به سمت مغازه ها، یکدفعه دیدم احمد آقا از سمت پشت مسجد به سمت بیایان شروع به حرکت کرد! به یکی از رفقام گفتم: «احمد کجا می رود؟!» دنبالش راه افتادیم. آهسته شروع به تعقیبش کردیم. آن زمان مثل حالا نبود، حیاط آن بسیار کوچک و تاریک بود. احمد جایی رفت که اطرافش خیلی تاریک شد.
احمد متوجه شد دنبالش داریم می رویم. به ما گفت: «کار خوبی نکردید برگردید.» گفتیم: «نمی شه ما با شما رفیقیم. هر جا بری ما هم می آییم.» دو دفعه دیگه هم اصرار کرد برگردید. ولی ما همان جواب قبلی را دادیم. بعد نگاهش را به صورت ما انداخت و گفت: «طاقتش را دارید؟ می توانید با من بیایید!؟» ما که از همه ی احوالات احمد بی خبر بودیم گفتیم: «طاقت چی رو؟ مگه کجا می خوای بری؟»
نفسی کشید و گفت: «دارم میرم دست بوسی مولا.» باور کنید تا این حرف را زد زانوهای ما شل شد . ترسیده بودیم. من بدنم لرزید. احمد این را گفت و برگشت و به راهش ادامه داد. همین طور که از ما دور می شد گفت: «اگه دوست دارید بیایید بسم الله.» نمی دانید چه حالی بود. شاید الان با خودم می گویم ای کاش می رفتی اما آن لحظه وحشت وجود ما را گرفته بود. با ترس و لرز برگشتیم. ساعتی بعد دیدیم احمد آقا از دور به سمت اتوبوس می آید. چهره اش برافروخته بود با کسی حرف نمی زد و سرجایش نشست. از آن روز سعی کردم بیشتر مراقب اعمالم باشم. بار دیگر شبیه همین ماجرا در حرم حضرت عبدالعظیم پیش آمد.
📚کتاب عارفانه، صفحه ۸۸ اای ۹۰
جهت سلامتی و تعجیل در فرج
#امام_زمان_عج و شادی روح #شهداء و #امام_شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🍀💐🌴🌺🌴💐🍀
eitaa.com/shohadasafadasht
💐🍀🕊🌹🕊🍀💐
#امام_زمان_عج_و_شهداء
#شهید_والامقام
#مهدی_فضل_خدا
در دست نوشنه هایش آورده بود: از ناحیه چشم مجروح شده بودم. در بیمارستان بعد از عمل گفتند دیگر بینایی خود را بدست نمی آورید. امیدم برای رفتن به جبهه از بین رفته بود. گریه می کردم و ناراحت بودم. غروب یکی از روزهای جمعه در اوج ناامیدی به مولایم متوسل شدم. از عمق جان مولایم را صدا می کردم. در حال زمزمه بودم که صدای پایی شنیدم. تازه وارد سلام کرد و گفت: "آقا مهدی، حالت چطوره؟!" با بی حوصلگی گفتم: "با من چکار دارید. ولم کنید. راحتم بگذارید." فرمودند: "آقا مهدی، شما با ما کار داشتی، مگر بینایی چشمت را نمی خواستی!؟" یک لحظه زبان بند آمد.
دستی روی صورتم حس کردم. چشمانم یکباره باز شد. آنچه می دیدم وجود نازنینی بود که در مقابلم قرار داشت. به اطراف نگاه کردم. در همین حین احساس کردم آقا در حال خروج از اتاق است. شتابان به دنبالش دویدم. همین طور که می رفتم گفت: "برگرد" گفتم: "نه آقا. بگذارید من با شما بیایم..." سراپا نشناخته به دنبالش از اتاق بیرون رفتم. اما کسی را ندیدم. جلوی راه پله پایم پیچ خورد و از پله ها افتادم. وقتی چشم گشودم روی تخت بیمارستان بودم. آنها با تعجب به چشمان شفا یافته من خیره شده بودند و من دنبال گمشده ام بودم.
📚کتاب وصال، صفحه ۱۰۹ الی ۱۱۱
جهت تعجیل در فرج و سلامتی
#امام_زمان_عج
و شادی روح #شهداء
و #امام_شهداء
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐🍀🕊🌹🕊🍀💐
eitaa.com/shohadasafadasht
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#سال1357
#هفدهم_شهریور
#میدان_شهداء_تهران
#جمعه_خونین
#یومالله
با گسترش دامنه انقلاب و تظاهرات مردمي در شهرهاي مختلف، دولت جمشيد آموزگار مجبور به استعفاء شد و شاه، جعفر شريف امامي را که از سران فراماسونري و ۱۵ سال رييس مجلس سنا بود به قصد کنترل اوضاع، مأمور تشکيل کابينه جديد کرد.
رژيم شاه با اين تغيير و تحول و اعلام سياست آشتي ملي و احترام به روحانيت، سعي داشت اوضاع را کنترل کرده و از خشم و نفرت عمومي بکاهد، اما هوشياري #امام_خميني_ره باعث شد که ایشان طي پيامي خطاب به ملت ايران نقشه رژيم را رسوا و مردم انقلابي را بيش از پيش آگاه و خروشان نمايند.
به اين ترتيب در ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ که مصادف با روز عيد فطر بود راهپيمايي تاريخي و عظيمي بر پا شد.
اين تظاهرات در روز ۱۶ شهريور ماه بار ديگر تکرار شد و در بين مردم اعلام شد که صبح روز بعد، يعني 17 شهريورماه در ميدان و خيابان ژاله ( #شهدا ) تجمع صورت خواهد گرفت.
در اولين ساعات جمعه 17 شهريور ماه، رژيم شاه توسط ارتشبد غلامعلي اويسي فرماندار نظامي تهران اعلام حکومت نظامي کرد، اما مردمی که در ميدان ژاله ( #شهداي کنوني ) تجمع کرده بودند هنوز از حکومت نظامی خبر نداشتند و ناگهان با ديدن تانکها و زرهپوشهاي نظامي و مأموران مسلسل به دست حکومت نظامي غافلگير شدند.
مأموران مسلح پس از چند بار اخطار از زمين و هوا جمعيت را ناجوانمردانه هدف رگبار قرار دادند و مردم بيگناه را به خاک و خون کشيدند.
عده زيادي از مردم در اين روز توسط دژخيمان رژيم به #شهادت رسيدند، اما اين حادثه نقطه عطفي جهت افزايش خشم و اعتراض عمومي مردم و رسوايي بيش از پيش رژيم گرديد و در تاريخ ننگين ستمشاهي به عنوان جمعه سياه و جمعه خونين براي هميشه باقي ماند.
یاد و خاطره #شهدای این قیام خونین و #امام_شهداء گرامی باد.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پر_رهرو
کانال شهدا و ایثارگران صفادشت
https://eitaa.com/shohadasafadasht