eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
217 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
4.8هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 37 سال پیش همین روزها ..............................🔸 37 سال پیش همین روزها داشتیم آماده میشدیم برای عملیات. نمیدونستیم قراره کجا عملیات بشه اما میدونستیم که عملیات آبی خاکیه.. این روزهای روزهایی است که توی در کنار رودخانه کارون روزها رو شب میکردیم 30 نفر از بچه های تخریب در مقر دیگری که زیاد هم دور نبود برای کمک به گروهان غواصی رفته بودند و شبها تا به صبح در رودخانه کارون با تمرین حمله به ساحل دشمن وگذشتن از موانع رو تمرین میکردند. توی مقر بچه های تخریب هم حال وهوای خودش رو داشت. از صبح زود تمرین ها و آموزشها شروع میشد و همه باید شرکت میکردند. بیشتر تمرین ها مربوط میشد به ها و تجهیزات و حفر سنگر انفرادی با خرج های انفجاری و تعدادی از بچه های قدیمی هم انفجار پد و جاده های فرضی را با انفجار نیترات و خرج گود تمرین میکردند. تعدای هم موشک برای و به گردان داده بودند که و طرز استفاده از اون ها رو به بچه ها یاد میدادن. 🌺🌺🌺🌺🌺 کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹🥀✨🌹 🥀✨🌹🥀 🥀 بچه های تخریبچی لشگر10 ✍️✍️: دو ماهی بود که روزها توی آب و شبها خواب تا نزدیک اذان صبح مشغول تمرین و مانور بودیم و هر وقت بی تاب می شدیم سخنان دلنشین فرمانده مون به ماها آرامش میداد . حق هم داشتیم نوجوان بودیم و هنوز تلخی روزگار رو نچشیده بودیم. برای حاج عبدالله هم سخت بود که ببینه بچه هاش از سرما توی میلرزند. 🔸✨ اوایل بهمن بود که بار و بنه رو جمع کردیم و از مقر کنار سد دزبه روستای در کنار رود کارون رفتیم . من و به شدت مریض شده بودیم . حسن کلیه درد گرفته بود اما مقابل حرفی نمیزد. حاجی از چهره هامون فهمیده بود که یه خبرهایی هست و برای رفعش چاره ای کرده بود. چند روز بعد یه معجونی باخودش آورد. ترکیبی از عسل ، ارده و کنجد بود و گفت قبل از اینکه داخل آب شوید یکی دو قاشق ازش بخورید تا بدنتون گرم بشه . داشتیم به روزهای عملیات نزدیک میشدیم و تمرین ها هم سنگین وسنگین تر میشد شبها با تجهیزات بیشتر وارد آب رودخانه کارون میشدیم و وزنه های سربی دور کمرمون رو بیشتر میکردیم. سخترین تمرین ، حمله به ساحل دشمن بود که نیمه شب تمرین میکردیم و سختی اش این بود . که مجبور بودیم بعد از حمله به ساحل بعد از اینکه داخل آب بدنمون به سرما عادت کرد بیرون می اومدیم و ساعتی بدون حرکت در ساحل میخوابیدیم. یک شب من و حسن از شدت سرما برای اینکه صدای بهم خوردن دندون هامون کسی رو آزار ندهد مجبور شدیم یک سنگریزه توی دهان گذاشته بودیم که دندون هامون به هم نخوره. شبها یک ساعت به اذان صبح از آب خارج میشدیم و لباس غواصی ها رو از تن بیرون می آوردیم و از اسلکه تا چادرها که مسافتش کم هم نبود میدویدیم تا با چفیه خودمون رو خشک کنیم.حوله ای در کار نبود و بعد هم زیر پتو می چپیدیم تا قدری بدنمون گرم بشه. حسن یک مقدار که گرم میشد اورکتش رو رو سرش می انداخت و میرفت حسینیه و مشغول نماز شب میشد.اما من زورم میومد پتوی گرم رو رها کنم.. میخوابیدم تا صدای اذان و اقامه پیشنماز تموم بشه و تازه وضو میگرفتم و با یا الله یاالله به رکعت دوم نماز میرسیدم. کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
برای آخرین هماهنگی ها با فرمانده قبل از غروب آفتاب به مقرشون رفتم کارهامون رو هماهنگ کردیم قرار شد بعد از پیاده شدن و سر پل گرفتن از دشمن و چک کردن ساحل از موانع و مین با علامت دادن با نیروهای حضرت زینب (س) برای ادامه عملیات حرکت کنند . با حاج خادم خداحافظی کردم و از چادر که بیرون اومدم سرو صدای رو شنیدم که داشت با بدن خشک میپوشید و مقر رو رو سرش گذاشته بود... نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و بچه های تخریب لباس غواصی به تن کردند و با ماشین به سمت راه افتادیم توی مسیر با هم این سرود رو زمزمه میکردیم به اسکله که رسیدیم همه فرماندهان جمع بودند. روی کالک آخرین نکات رو تذکر دادند. احتمال میرفت که هنگام پیاده شدن در ساحل با کمین دشمن درگیر شویم. قرار شد بچه ها نارنجک به تعداد کافی بردارند. معمولا ما تخریبچی ها برای عملیات اسلحه بر نمیداشتیم و فقط سه چهار تا نارنجک به بند حمایل می بستیم..اما در این عملیات چون احتمال درگیری زیاد بود و باید تا رسیدن نیروهای گردان ها ساحل دشمن رو تامین میکردیم با خود اسلحه برداشتیم...