eitaa logo
شهدا و ایثارگران صفادشت
216 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
4.9هزار ویدیو
9 فایل
این کانال بمنظور ترویج فرهنگ ایثار و شهادت، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا، و تجلیل از ایثارگران به ویژه خانواده محترم و معزز شهدا تشکیل شده است. آدرس کانال در تلگرام https://t.me/shohadasafadasht ارتباط با ادمین: @shohadayad72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍀🌹🕊🌹🍀🌼 چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم ... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار ، بدهکاری هام به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم . خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام ، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم . منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کار های خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه ، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم . دیدم پشت در بود . چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول ها دقیقا بود . این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت .eitaa.com/shohadasafadasht
🌼🍀🌹🕊🌹🍀🌼 چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار، بدهکاری‌هایم به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم. خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم. منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کارهای خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم. دیدم پشت در بود. چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول‌ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول‌ها دقیقا بود. این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht
🌼🍀🌹🕊🌹🍀🌼 چند روزی بود که با وضعیت مالی بدی دست و پنجه نرم می کردیم... هزینه خورد و خوراک خودم و بچه هام به کنار، بدهکاری‌هایم به مردم هم آزارم می داد... چند وقتی می شد لنگ پول بودم. خجالت هم می کشیدم به کسی بگم و از مردم کمک بخوام، ترجیح می دادیم صورتمون رو با سیلی سرخ نگه داریم. منتظر بودم فرجی بشه و خدا بهمون کمک کنه. یک روز که داشتم کارهای خونه رو می رسیدم دیدم یکی در خونه رو می زنه، چادرم رو سرم کردم و درب خونه رو باز کردم. دیدم پشت در بود. چند مدتی بود که از برگشته بود. سلام کرد و از وضعیت زندگیمون ازم سوال پرسید، بعدش یه بسته پول رو به عنوان کمک با اصرار زیاد بهم داد و رفت... از خدا خیلی ممنون بودم. رفتم بالا و سریع بسته پول رو باز کردم. پول‌ها رو شمردم و با کمال ناباوری دیدم پول‌ها دقیقا بود. این درحالی بود که من به هیچ کس نگفته بودم نیاز به این مقدار پول دارم... کانال شهدا و ایثارگران صفادشت https://eitaa.com/shohadasafadasht