#خاطره_ناب
عراقی ها در خرمشهر نوشته بودند:
آمدیم که بمانیم!
شهید بهروز مرادی
بعد از آزادی خرمشهر زیرش نوشت:
آمدیم نبودید!
#شهید_بهروز_مرادی
@shohadatarigh
حاج حیدر.m4a
8.78M
🔊صوت بیسیم حاج حیدر در حال هدایت نیروها
🔺هنوز هم صدای حیدر می آید.
🔶 #تیکه_کلامت : (حاجی یه حال خدایی به ما هم بده)
🔻 #شهید_محمد_جنتی
@shohadatarigh
4_940516963589816325.mp3
9.87M
گاهی با یک فایل صوتی مسیر زندگی ات تغییر می کند.
آن ها برای دستگیری من و تو سنگ تموم میزارن، فقط باید یک دفعه از همه چیز برای رسیدن دست شست.
باید شکسته شوی تا ساخته شوی.
واینجا اول تو را می شکنند.
#مناجات_شهدا
#شهادت
#در_خلوت_گوش_کنید
#صوت_شهدایی
@shohadatarigh
May 11
🔻
هرکه برای دیده نشدن کارکند
خدا برای دیده شدنش کار می کند
همه پاداش ها در گمنامی است
شرط گمنامی سکوت است نَ فریاد خوبی ها...
#گمنامی
مجهولون فی الارض و معروفون فی السماء
#بیاییم_حرف_نزنیم_فقط
#عمل
#عمل
#عمل
#شروع_کنیم
سیدابراهیم.mp3
11.4M
آخرین محفل روضه شهیدصدرزاده
این مجلس محل خریدن مصطفی بود.
صوت مکالمه شهیدابراهیم صدرزاده و صحبت های شهید در تاسوعای حسینی
#مردان_خدایی
#روضه_علمدار
#شهید_صدر_زاده
حضرت روح الله:
پنجاه سال عبادت کردید
خداقبول کند
یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید و #مطالعه کنید و #تفکر کنید.
از این ها یک قدری تعلم پیدا کنید.
صحیفه امام ج14ص491
#وصیت_نامه_شهدا
طریق الشهدا
حضرت روح الله: پنجاه سال عبادت کردید خداقبول کند یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها را بگیرید و #مطال
مدافعان حرم.mp3
6.61M
♦️شورمعرفتی
📢رفتند به ارباب رسیدند...
ما می خواهیم به چی برسیم؟
دلای ما سنگه
دلامون تو مرداب معصیت مرده
به نگاه خسته زینب دست مارو بگیرید.
#یا_زینب_سلام_الله
#از_خودم_ناامیدم_از_خدا_نه
#روضه_تو_دست_مرا_میگیرد
#صوت_شهدایی
@shohadatarigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پست اختصاصی این هفته کانال
صدای یازینب(س) و یاحسین(ع) وصدای ریختن خونش می آید.
بازهم پیشاپیش معذرت!!!
#پیشنهاد_دانلود
@shohadatarigh
این متن را چند بار بخوانید:
.
.
شهیدی که با وصیتنامه ی کوتاه خود ما را شگفت زده می کند...
#متن_خاطره:
اومد کنارم نشست و گفت: حاج آقا یه خاطره برات تعریف کنم؟
گفتم: بفرمایید
عکس یه جوون بهم نشون داد و گفت: اسمش عبدالمطلب اکبری بود
زمان جنگ توی محله ی ما مکانیکی می کرد و چون کر و لال بود ، خیلی ها مسخره اش می کردند
یه روز با عبدالمطلب رفتیم سر قبر پسر عموی شهیدش " غلامرضا اکبری "
عبدالمطلب کنار قبر پسر عموش با انگشت یه چارچوب قبر کشید و توش نوشت " شهید عبدالمطلب اکبری "
ما تا این کارش رو دیدیم زدیم زیر خنده و شروع کردیم به مسخره کردن
عبدالمطلب هم وقتی دید مسخره اش می کنیم و بهش می خندیم ، بنده خدا هیچی نگفت
فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش رو پاک کرد.
بعد سرش رو انداخت پائین و آروم از کنارمون پاشد و رفت... فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش
.
.
10 روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردند
جالب اینجا بود که دقیقا همونجایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و مسخرش کردیم
وصیت نامه اش خیلی سوزناک بود
نوشته بود:
" بسم الله الرحمن الرحیم "
یک عمر هر چی گفتم به من میخندیدند...
یک عمر هر چی میخواستم به مردم محبت کنم ، فکر کردند من آدم نیستم و مسخرهام کردند...
یک عمر هرچی جدی گفتم شوخی گرفتند، یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم ، خیلی تنها بودم.
اما مردم! حالا که ما رفتیم بدونید، هر روز با آقام امام زمان عج حرف میزدم ...
آقا خودش بهم گفت: #توشهیدمیشی. جای قبرم رو هم بهم نشون داد...
راوی: حجت الاسلام انجوی نژاد
منبع: هفته نامه صبح صادق ، شماره ۵۴۰
پس مراقب باشیم از قافله ی بنده های عزیزِ خدا جا نمونیم...
وای به حال ما جاماندگان...
پ.ن:
#شهید_عبدالمهدی_مغفوری:
هرگز به احدی به چشم حقارت نگاه نکنید شاید از اولیاءالله باشد.
@shohadatarigh
.
تازه شهید شده بود !
رفته بودم راهپیمایی که باران شدیدی شروع به باریدن کرد ، چتر با خودم نبرده بودم ، خواستم برگردم خونه که دیدم جوانی چتر به دست آمد !!
پسرم بود ، گفت مادر بیا زیر چتر !!
رفتم زیر چتر ، هر چه می خواستم با پسرم حرف بزنم ، نمی شد ! ، زبانم گرفته بود ، نتونستم !!
محمد حسین مرا تا شاهچراغ رساند و رفت ....
#شهیدمحمدجواد_روزی_طلب
📕 ستارگان خاکی ، ج22ص92
@shohadatarigh
چه می شود که بعضی از خاکیان افلاکی می شوند؟
.
این مسیر نیاز به #تفکر دارد.
#راز_وصال
#شهادت
#طریق_الشهدا
@shohadatarigh
مناجات شهدایی.mp3
2.47M
🔊مناجات شهدایی برای اهالی دل
#حاج_منصور
#انتشار_واجب
#با_تمرکز_توجه_گوش_کنید
#صوت_شهدایی
@shohadatarigh
May 11
زمانی که فرمانده بود، یک عده پشت سر او حرف می زدند.
یک روز به او گفتم بعضیها پیش دیگران بدِ شما را می گویند.
خیلی تو هم رفت. از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم #پشیمان شدم.
رو به او کرده و گفتم: محمد جان زیاد به این قضیه فکر نکن.
گفت: من از اینکه پشت سرم حرف می زنن ناراحت نیستم. من که چیزی نیستم؛ از این ناراحتم که چرا آدمهای به این خوبی، #غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من رو میکنند؛ از این ناراحتم که چرا باعث #گناه برادرام شدم!!!
سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: #خدایا این کجاست و من کجا!!!
#سردار_شهید_محمد_بروجردی
@shohadatarigh
هی می رفت و می آمد. برای رفتن به خانه دو دل بود. یادش رفته بود نان بگیرد.
بهش گفتم: «سهمیه امروز یه دونه نان و ماست پاکتیه، همینو بردار و برو.»
گفت: «اینو دادن این جا بخورم، نمی دونم زنم می تونه بخوره یا نه.»
گفتم: « این سهم توست. می تونی دور بریزی یا بخوری»
یکی دوبار رفت و آمد. آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.
#شهید_حسن_باقری
#درس_اخلاق
@shohadatarigh