ماموریت ما تمام شد، همه آمده بودند جز «بخشی».بچه خیلی شوخی بود.همه پکر بودیم.
اگر بود همه مان را الان می خنداند.یهو دیدیم دونفر یه برانکارد دست گرفته و دارن می ایند.یک غواص روی برانکارد آه و ناله میکرد.
شک نکردیم که خودش است.تا به ما رسیدند "بخشی" سر امدادگر داد زد:«نگه دار!»
بعد جلوی چشمان بهت زده ی دو امدادگر پرید پایین و گفت:«قربون دستتون! چقدر میشه؟!!» و زد زیر خنده و دوید بین بچه ها گم شد.به زحمت،امدادگرها رو راضی کردیم که بروند!!
#طنز
@shohadatarigh
4_5818931914366518276.mp3
8.89M
.
.
روایت جبهه رفتن #حاج_حسین_یکتا
رفقا اصرار بر امر #حق داشته باشید
#بسیار_شنیدنی
#طنـز
#العبـد..
.
.
@shohadatarigh